شاید چیزی زیبا...
معرفی کتاب
«مایرا» در شهر خاکستری زندگی میکند. او عاشق خطخطی کردن، طراحی، رنگ و نقاشی است. مایرا وقتی به مدرسه میرود، به آقای مغازهدار، نقاشی یک سیب میدهد و به خانم «لوپز» نقشی از یک گل. او برای آقای «ساکس» یک پرنده آوازهخوان میکشد و برای آقای پلیس یک قلب قرمز. در راه بازگشت به خانه، مایرا تصویر خورشیدی را روی دیوار میچسباند. او مردی را میبیند که قلمموهای بسیاری دارد. مرد یک دیوارنگار است! آن دو با هم روی دیوار نقاشی میکنند و کمکم همه اهالی محل به آنها ملحق میوند. ناگهان آقای پلیس از راه میرسد و... .
درخت خاطره
معرفی کتاب
روباه سالهای زیادی را پشت سر گذاشته است. او وسط جنگل دراز میکشد و برای همیشه به خواب میرود! جغد کنارش مینشیند. او بسیار غمگین است. جغد روباه را سالهاست که میشناسد. همه دوستان روباه میآیند و دور او مینشینند. بعد از سکوتی طولانی، یکییکی خاطراتشان را با روباه بازگو میکنند. جغد با لبخندی به یاد میآورد که هر پاییز با روباه مسابقه گرفتن برگ در هوا را میگذاشتند. موش به یاد میآورد که روباه چقدر غروب را دوست داشت. خرس... . درحالیکه حیوانات خاطراتشان را میگویند، درست همانجایی که روباه خوابیده است، گیاه نارنجی کوچکی سر از برف درمیآورد و... . گیاه کوچک به درختی بزرگی تبدیل میشود، درختی که از خاطره ساخته شده است!
اسکار عاشق چه چیزهایی است؟
معرفی کتاب
«اسکار» بچهکلاغی است که خیلی چیزها را دوست دارد. او عاشق اقیانوس آبی و ژرف است و علفهای سبز و بوی بهار. او عاشق گیلاسهای قرمز و شیرین است و تماشا کردن دنیا از بالای درخت و گردش کردن با ابر کوچولوی پفپفی. اسکار عاشق گم شدن در کتاب است و نقاشیها. او عاشق باران است و خورشید. او عاشق ... . در پایان داستان، نویسنده از کودک میخواهد بگوید که او چه چیزهایی را دوست دارد.
نینجا خرگوشه
معرفی کتاب
خرگوش کوچولو میخواهد یک نینجای فوقالعاده شود. او برای رسیدن به این هدف، باید قوانینی را رعایت کند. اولین قانون این است که یک نینجای باحال باید همیشه تنهایی کار کند. در قانون دوم آمده است که یک نینجای واقعی باید مخفیانه کار کند، بهخصوص در شرایط خیلی خطرناک. قانونهای بعدی به این ترتیب است: یک نینجا باید قدرت زیادی داشته باشد، بتواند سریع نامرئی شود، اسلحههای نینجایی داشته باشد، در بالا رفتن از درخت ماهر باشد، تعادلش را حفظ کند و... .
دسیسه برای املت
معرفی کتاب
«ادی ارلیش» و دوستان خلافکارش مدتهاست که خلاف نمیکنند و کار شرافتمندانهای را شروع کردهاند؛ اما چون دوستان کمسیر «کلیکر» هستند و در مبارزه با گانگسترها به او کمک میکنند، هیچوقت حوصلهشان سر نمیرود. دلایلی وجود دارد که نشان میدهد «تینو تران»، جاعل چیرهدست سابق، دوباره اسکناس چاپ میکند. تینو میگوید بیگناه است؛ اما وقتی در گاوصندوقش را باز میکند، میبیند یکی از کلیشههاش نیست! ادی و دوستانش در جستوجوی دزد کلیشه به باند مخوف «املت» میرسند!
عملیات نجات اژدها
معرفی کتاب
«زویی» عاشق بازی با حشرات است. او و گربهاش چندین خرخاکی پیدا میکنند. حالا او باید برای این خرخاکیها نقشهای بکشد؛ ولی چیزی به ذهنش نمیرسد تا اینکه عینک ایدهساز را بالای سرش میگذارد و سیرک حشرات راه میاندازد. وقتی زویی میرود تا مادرش را از این کار باخبر کند، متوجه راز شگفتانگیزی میشود. سالهاست که مادرش به حیوانات جادویی که زخمی میشوند، کمک میکند، آن هم در انبار پشت حیاط! روزی یک بچهاژدها از انبار سر درمیآورد و... . آیا زویی و گربهاش موفق میشوند تا دیر نشده به او کمک کنند؟
راهنمای تربیت تکشاخ
معرفی کتاب
«پیپ» میتواند حرفهای حیوانات جادویی را بفهمد؛ گرچه هیچکس باور نمیکند. او آرزو دارد در برنامه سهگانه «تریدنت» شرکت کند؛ اما نمیخواهد به پدر و مادرش اصرار کند تا او را به این برنامه ببرند؛ چون میداند آنها علاقهای به حیوانات ندارند. حالا پیپ میتواند با خاله «اِما» که مثل خودش عاشق حیوانات است، تابستان را در درمانگاه موجودات جادویی «کلاورتن» بگذراند و این فوقالعاده است. پیپ در قفس راسوی بزرگ رنگینکمان است و مشغول سر و کله زدن با او که صدایی میشنود. وقتی بیرون میرود، خاله اِما را میبیند که بسیار دستپاچه است. چه اتفاقی افتاده است؟
راهنمای موجودات جادویی
معرفی کتاب
امروز روز معرفی مشاغل است و همه پدر و مادرها میخواهند شغلشان را معرفی کنند. برنامه در پارکینگ مدرسه اجرا میشود. پدر و مادر «پیپ» زمینشناس هستند؛ ولی پیپ عاشق اسبهای تکشاخ است. خانواده «بارِرا» هشت اسب تکشاخ دارند. گوشهای از پارکینگ مدرسه، عتیقهفروشی، ماشین قدیمی و عجیب و غربیش را گذاشته است، در گوشه دیگری، پدری گلفروش، یک عالمه گل چیده و در طرف دیگر، یکی از پدرها که آشپز است، بند و بساطش را پهن کرده است و... . پیپ اول از همه، به سراغ اسبهای تکشاخ میرود. او میتواند با موجودات جادویی حرف بزند؛ ولی هیچکس باور نمیکند. صبحت کردن با تکشاخها پیپ را به دردسر بزرگی میاندازد.
رژه هیولاها
معرفی کتاب
«جک»، «کوئینت»، «ژوئن» و «دیرک»، عاشق ماجراجویی هستند. حدود یک ماه پیش، جک هیولای شرور بزرگی به اسم «بلارگ» را شکست داده و تصمیم گرفته است با دوستانش دنبال ماجراجویی تازهای باشد. کوئینت پیشنهاد میدهد که یک رساله هیولا بسازند. برای این کار به دو چیز احتیاج دارند. تصویر هیولاها و یکسری اطلاعات درباره آنها. بچهها در پاساژ «دایره یک» هستند که «ورمانگولوس» دنبالشان میکند. جک با یک بومرنگ حساب این هیولای کرمی را میرسد؛ اما....
پیش به سوی عقب
معرفی کتاب
کتاب حاضر مجموعهای از دَه شعر کوتاه است که درباره محیط زیست سروده شدهاند. شاعر در هر شعر، به نوعی تذکر میدهد که زمین در حال نابودی است و هرچه زودتر باید فکری کنیم و راه چارهای بیابیم. «اینجا جنگل نیست»، «عروسهای عزادار»، «صرفاً جهت اطلاع» و «پیش به سوی عقب» نام برخی از این اشعار است. در شعر آخر، شاعر نگران است؛ زیرا بیابانها پیشرفت کردهاند و سرطان هم. ساختمانها تا کنار رودخانهها پیش رفتهاند و انسان تا مرز نابودی زمین!