Skip to main content

فرانکلین و روز شکرگزاری

معرفی کتاب
روز شکرگزاری نزدیک است. هر سال در این روز، پدربزرگ و مادربزرگ «فرانکلین» به خانه آن‌ها می‌آیند؛ اما امسال نمی‌توانند آنجا باشند. فرانکلین بسیار ناراحت است؛ ولی کاری از دستش برنمی‌آید تا اینکه فکری به ذهنش می‌رسد. او آقای جغد و مادرش را برای این روز دعوت می‌کند. از طرفی مادر فرانکلین، خرس‌ها را دعوت می‌کند و پدرش هم آقای موش کور را. روز شکرگزاری فرا می‎رسد، همه مهمان‌ها آمده‌اند؛ اما دیگر در خانه جا نیست. فرانکلین میز و صندلی و غذاها را بیرون از خانه می‎برد... و یک روز عالی به پایان می‌رسد.

پرنده گرفتار و باغبان طعمکار

معرفی کتاب
کتاب حاضر دربردارنده داستانی از «مثنوی معنوی مولوی» است. باغبانی که باغی پر از درخت‌های میوه دارد، تصمیم می‌گیرد برای پرنده‌های زیبا و گوناگونی که به باغ او می‌آیند، دام بگذارد و... . پرنده زیبا و کوچکی در دام می‎افتد. وقتی پرنده خود را در دستان باغبان می‎بیند، به او پیشنهاد می‎کند که اگر آزادش کند، سه پند باارزش به او بگوید. باغبان کمی فکر می‌کند و می‌پذیرد و... . شایان ذکر است که در ابتدای کتاب، «مولوی» و کتاب «مثنوی معنوی» معرفی شده‌اند.

شیر درنده و خرگوش باهوش

معرفی کتاب
این کتاب حاوی داستانی از کتاب «مثنوی معنوی مولوی» است. در جنگل سبز، همه حیوانات به خوبی و خوشی زندگی می‌کنند تا اینکه شیر درنده‎ای که به تازگی وارد جنگل شده است، به آن‌ها حمله می‎کند و ... . حیوانات که بسیار وحشت کرده‎اند، تصمیم می‌گیرند هر روز بنا به قرعه، حیوانی را نزد شیر بفرستند تا از حمله‎‌های او در امان باشند. روزی قرعه به نام خرگوش می‎افتد و او با نقشه‎ای زیرکانه شیر را از بین می‎برد.

بقال و طوطی

معرفی کتاب
این کتاب حاوی داستانی از «مثنوی معنوی مولوی» است. طوطی سخن‌گو وباهوشی در دکان بقال زندگی می‌کند. طوطی با شیرین‌زبانی‌اش مشتری‌های زیادی را به مغازه می‌آورد و بقال هم طوطی را بسیار دوست دارد. روزی که بقال در مغازه نیست، طوطی شیشه روغن را می‌شکند. بقال با عصبانیت ضربه‎ای به سر او می‌زند که موجب کچلی و لال شدن طوطی می‌شود. بقال از این کار سخت پشیمان می‌شود و بارها و بارها سعی می‌کند دل طوطی را به دست آورد؛ اما فایده‌ای ندارد. طوطی سخن نمی‌‌گوید و همچنان افسرده است تا اینکه... .

آتش شوق: داستان‌هایی از زندگانی شیخ ابوالحسن خرقانی

معرفی کتاب
«ابوالحسن خرقانی» از بزرگان مشایخ ایران بود.زُهد و مبارزه با نفس یکی از اصول زندگانی و پایه‎های مکتب عرفانی شیخ بود. عرفان مثبت و سازنده‎ای که علاوه‌بر پارسایی و ساده‎زیستی، بر اصل محبت به دیگران و مردم‌دوستی نیز تأکید بسیار داشت. کتاب حاضر حاوی دَه داستان از زندگی این عارف است. در یکی از داستان‌ها آمده است، شبی بعد از نماز، سرِ سفره شام، شیخ دست دراز می‎کند تا از آش چغندر بخورد؛ اما ناگهان دستش را پس می‎کشد و می‎گوید از این غذا تاریکی می‎آید! مشکل چیست؟ و چرا شیخ این حرف را می‌زند؟

آشوبی در مدرسه

معرفی کتاب
آخرین‌بار «مکس کرامبلی» روی یک پیتزای بزرگ نشسته بود و سه خلافکار بی‌رحم برای مرگ او نقشه می‎کشیدند. آیا مکس مانند پیتزا قطعه‌قطعه می‎شود؟ یا می‎تواند از این مخمصه جان سالم به در ببرد؟ او فکر می‎کند ضایع‌ترین ابرقهرمان تاریخ است و علت بدبیاری‌اش را این می‎داند که همه‌چیز را در نظر نگرفته است. برای همین قوانینی را برای خودش وضع می‎کند تا با پیروی از آن‌ها دیگر به دردسر نیفتد. قانون اول این است که یک ابرقهرمان باید همیشه آماده باشد. طبق قانون دوم، یک ابرقهرمان باید همیشه شغل نیمه‌وقت داشته باشد. قانون سوم... .

رباتی که سیر نمی‌شود

معرفی کتاب
«کِنِدی» و «دن» از کلاس دوم با هم دوست هستند. یک روز کندی، جلوی در ورودی، جعبه بزرگی پیدا می‌کند که روی آن نام او نوشته شده است. کندی حدس می‎زند این جعبه از طرف پدربزرگش باشد. او تمام تلاشش را می‎کند تا جعبه را به داخل خانه ببرد؛ اما موفق نمی‌شود، پس با دن، تماس می‌گیرد و... . داخل جعبه پر از فلز است! یک سری مستطیل بلند و صاف، مربع‌های کوچک، ذوزنقه، چیزهای گرد و... . این‌ها قطعه‎های چیزی هستند، چیزی بزرگ و شگفت‌انگیز؛ ولی چه چیزی؟

چارلی و موشی و بازیگوشی

معرفی کتاب
این کتاب حاوی چهار داستان به هم پیوسته است. «موشی» و «چارلی»، دو برادر بازیگوش هستند. در داستان اول و دوم، بچه‌ها پدر و مادرشان را از خواب بیدار می‌کنند و همه با هم به جشن محله می‌روند که در زمین بازی برگزار می‌شود. موشی و چارلی در راه، در هر کوچه و خیابان، چند نفر از دوستانشان را می‌بینند و آن‌ها هم با دو برادر همراه می‌شوند. وقتی به زمین بازی می‌رسند، آنجا خالی است و همه می‌توانند به راحتی بازی کنند. در داستان بعدی موشی و چارلی برای پول درآوردن، سنگ جمع می‌کنند. در داستان چهارم، چارلی و موشی بعد از شنیدن قصه شب، موزِ شب می‌خواهند! و... .

چارلی و موشی و بابابزرگ

معرفی کتاب
این کتاب حاوی چهار داستان به هم پیوسته است. «چارلی» و «موشی»، دو برادر هستند که پدر و مادرشان به سفر رفته‎اند و پدربزرگ برای مراقبت از آن‎ها به خانه‌شان آمده است. در داستان اول، موشی هنوز بزرگ نشده است. او می‎گوید من متوسط هستم، یعنی می‎تواند بعضی کارها را انجام دهد. در داستان دوم، دو برادر تصمیم می‎گیرند وقتی پدربزرگ خواب است به او حمله کنند و پیروز شوند. در داستان سوم، پدربزرگ نمی‌تواند ترانه شب‌ به‌ خیر را خوب بخواند و در داستان چهارم، پدربزرگ از بچه‌ها خداحافظی می‌کند.

وقتی سه‌پایه‌ها به زمین آمدند

معرفی کتاب
«اندی» و «لاری»، به پیشنهاد اندی به این سفر می‌آیند و به اصرار او از سمت چپ رودخانه حرکت می‌کنند که باعث شده راهشان کیلومترها دور شود. وقتی هوا تاریک می‌شود، آن‌ها به مزرعه دور‌افتاده‌ای می‌رسند و تصمیم می‌گیرند شب را در انبار کاه بمانند؛ اما نیمه‌شب با صدای وحشتناکی بیدار می‌شوند. گویی چندین قطار با هم به دیوار انبار کوبیده‌اند! آن‌ها از پنجره انبار چیزی می‌بینند که حتی تصورش را هم نمی‌کردند. نیمکره‌ای بزرگ به رنگ سبز و خاکستری، مانند کاسه‌ای در میان زمین و هوا، واژگون است و چیزی بلند و باریک، مثل پایه‌ای دراز و کشیده در هوا می‌چرخد و روی زمین ثابت می‌ماند!