Skip to main content

شایعه مثل پر همه جا پخش می‌شود

معرفی کتاب
این داستان درباره گروهی از یهودیان است که حدود 300 سال پیش در اروپای شرقی زندگی می‎کردند. این گروه سعی داشتند جسم و روح خود را تربیت کنند و زندگی خود را با عشق و سادگی بسازند. در این داستان اهمیت تلاش برای ساختن زندگی نشان داده شده است.

«با کلاس باش»!

معرفی کتاب
نویسنده در این داستان طنز، عیب‌های مردم زمان خود و مشکلات کشورش را بیان می‌کند. او در داستانش نظام طبقاتی حاکم را به تمسخر می‌گیرد و ثروتمندان و کسانی را که به جایگاه اجتماعی‌شان افتخار می‌کنند، انسان‌هایی دو رو و ریاکار معرفی می‌کند.

عروسی در سرزمین درختی

معرفی کتاب
در این داستان قرار است دوشیزه «پشت‌پرپری» با آقای جغد خوش‌تیپ ازدواج کند؛ ولی اتفاق بدی افتاده و او به کمک نیاز دارد. «اِوا بال قلنبه» و دوستانش در قالب کارآگاهان مخفی قصد دارند به خانم معلم‌شان کمک کنند.

اِوا شبح می‌بیند

معرفی کتاب
«اِوا» و دوستانش دلشان می‌خواست هر کدام داستان ترسناکی تعریف کنند. اِوا در راه مدرسه شبحی می‌بیند؛ اما همه دوستانش فکر می‌کنند او خیالاتی شده است. حتی بهترین دوستش. حالا اِوا باید به همه ثابت کند که واقعاً شبح دیده است.

جشنواره بالا‌درختی اِوا

معرفی کتاب
زندگی «هوهویی اِوا بال قلنبه»، واقعاً جذاب است. او همه چیز را برای دفترچه خاطراتش تعریف می‌کند. این بار او یه نقشه عالی دارد. اِوا می‎خواهد جشنواره بهاری در مدرسه جغدی راه بیندازد. آیا او به تنهایی می‎تواند این کار را انجام دهد؟

آن کفش‌ها

معرفی کتاب
«جرمی» پسر کوچکی است که آرزوی داشتن کفش‌هایی ساق‌دار، مشکی، با دو خط سفید را دارد. همه دوستانش در مدرسه از این کفش‌ها دارند و جرمی با حسرت به آن‌ها نگاه می‌کند. او نمی‌تواند این مدل کفش را بخرد، چون خیلی گران هستند. پس از جست‌وجوی فراوان جرمی این کفش‌ها را در فروشگاهی خیریه پیدا می‌کند؛ اما کفش‌ها برایش کوچک هستند.

جک و سایه شگفت‌انگیزش

معرفی کتاب
جک پسری کاملاً معمولی است و مثل همه پسربچه‌ها از پریدن تو گودال آب و بالا رفتن از درخت خوشش می‌آید؛ ولی یک چیز متفاوت دارد. او یک سایه شگفت‌انگیز دارد که با هم دوستانی صمیمی هستند و کلی خوش می‌گذرانند تا اینکه جک با سایه‌اش قهر می‌کند؛ اما انگار مشکلی وجود دارد.

هیولای خوش‌قلب

معرفی کتاب
مردم سرزمین کوچک به دنبال کار و زندگی خود بودند و هیچ اتفاق هیجان‌انگیزی نمی‌افتاد تا اینکه هیولایی پیدا شد که از دهانش آتش بیرون می‌آمد. مردم تصمیم گرفتند با قدرت هیولا، دشمن را شکست دهند؛ اما هیولا بیشتر به خوردن علاقه داشت تا آموزش نظامی. سرانجام پروفسور شهر فکر دیگری کرد.

شهر موش‌ کورها

معرفی کتاب
این کتاب داستانی تصویری را روایت می‌کند که به زندگی امروزی ما نیز اشاره دارد. روزی موش کوری به زیر زمین می‌رود؛ ولی آنجا تنها نمی‌ماند و در زندگی زیرزمینی تغییرات زیادی ایجاد می‌کند.

لیندبرگ افسانه موش پرنده

معرفی کتاب
داستان این کتاب درباره موش کنجکاو و باهوشی است که همیشه کتاب می‌خواند و اطلاعات زیادی دارد. یک روز متوجه می‌شود که دوستانش ناپدید شده‌اند؛ اما همه با هم کجا رفته‌اند؟ نکند به امریکا رفته باشند. موش کنجکاو تصمیم می‌گیرد او هم به امریکا برود؛ ولی با چه وسیله‌ای؟