تمام شب دویدم
معرفی کتاب
«سامی» پسری از کشور سوریه و جنگزده است. شورشیان و تروریستها سرزمینش را ویران کردهاند و او مجبور شده است به امید زنده ماندن کشورش را ترک کند؛ اما سفرش آسان نیست. او برای رسیدن به اروپا مجبور است از آبهای یخزده عبور کند. سفری تلخ که هرگز فراموش نمیکند. سامی فقط کُت کهنه پدر و فلوتش را به همراه دارد و تصمیم گرفته است در این سرزمین تازه، زخمهایش را تسکین دهد؛ اما آیا میتواند؟
شب چهلم: روایتهایی از ملاقاتهای نورانی
معرفی کتاب
این کتاب ۲۹ ملاقاتی که اشخاص مختلف با امامِ حاضرشان داشتهاند، روایت میکند. روایان داستانها میگویند او را در همین شهر و در همین کوچه و بازارهای شلوغ دیدهاند و شناختهاند و با او حرف زدهاند. آنها پس از دیدن حضرت مهدی میگویند: «او نزدیک ماست، کنار ماست، در مجالس شیعیان حضور دارد، از بیچارگان دستگیری میکند، همینقدر نزدیک و آشنا...».
آرتیست
معرفی کتاب
آقای «کوشا»ی مجرد که پای به سالمندی گذاشته است، خانهای قدیمی با معماری قاجاری در منطقه خوبی از مشهد دارد که دست مردی دیگر است. او به دنبال نویسندهای است که بیاید و زندگی سالهای از دست رفتهاش را بنویسد. «سعید پویا»، ناخواسته و برای دستمزدی بیست میلیونی وارد قصه میشود. سعید صاحبخانه را وادار به فروش خانه میکند و با بازی نمایشی خود، خانه را میخرد. آقای کوشا از او میخواهد که دستی بر سر و روی خانه بکشد و آن را برای سالمندانی به تعداد بیستنفر که همه از دوستان قدیمی او هستند، آماده کند. تمام کارها انجام میشود؛ اما ناگهان نویسنده را میدزدند!
موسیترین به طور
معرفی کتاب
این کتاب از زبان ششنفر روایت میشود. ششنفر که خود را شش چشم خلیفه عباسی مینامند؛ شش چشم برای چهارخلیفه که سیوپنج سال در پنهانکاری مطلق، اخبار و اطلاعات قلمرو اسلامی را برای خلفای اسلامی ارسال میکنند و آنها را در جریان امور قرار میدهند. داستان از ماجرای شهادت امام «صادق» (ع) شروع میشود و ماجرای انتخاب جانشین برای ایشان در مدینه. خلیفه یکی از شش چشم را مأمور قتل وصی امام صادق کرده است؛ اما... .
به وقت شهریور
معرفی کتاب
کتاب حاضر حاوی هفت داستان کوتاه است. داستانهای این مجموعه ساده و قابل باورند؛ چون از زندگی روزمره مردم هستند. داستان «به وقت شهریور» درباره دختری جوان و روستایی، به نام «صاحبه» است که به تازگی نامزد کرده است؛ اما نامزدش، «احمد» به جبهه میرود. صاحبه روزها را به این امید سر میکند که هرچه زودتر احمد بازگردد. احمد هر چندوقت یکبار تماس میگیرد و هم از حال و احوال نامزدش باخبر میشود هم از احوال مردم روستا. روزی که احمد قول داده بود بیاید، خبری از او نمیشود و... .
قبل از فراموشی
معرفی کتاب
«رابینسون» همیشه به پدربزرگش کمک کرده است تا ماشینهای تعمیرگاه را راه بیندازد و شیره درخت افرای حیاطشان را جمع کند. رابینسون حالا بیشتر از هروقت دیگری به پدربزرگ کمک میکند؛ چون حافظه پدربزرگ ضعیف شده و ممکن است سادهترین کارها را هم فراموش کند. رابی فکر میکند اگر دردسر درست نکند، پدربزرگ نگران نمیشود و ذهنش استراحت میکند و حالش بهتر میشود؛ اما وقتی پای «اَلِکس»، بزرگترین زورگوی کلاس به میان میآید، مشتهای رابی به کار میافتند و... .
زیر سقف آسمان
معرفی کتاب
«کورا» همراه مادر و خواهرش در گرمخانهای زندگی میکند، این اولینبار است که بعد از مرگ پدرش مجبور شدهاند در چنین جایی زندگی کنند، هرچند بعد از مرگ پدر، در جایی ثابت ساکن نبودهاند؛ چون توانایی پرداخت اجاره را ندارند؛ درحقیقت آنها بیخانمان هستند. «آدیر» خواهر کوچکتر کورا است که به دلیل مشکلاتی که در هنگام تولدش پیش آمده، دچار آسیب مغزی شده و کمی با انسانهای معمولی متفاوت است؛ البته به نظر مادر فقط متفاوت است و دنیا را طور دیگری میبیند. حالا این خانواده کوچک سهنفره باید خانهای پیدا کنند که با درآمدشان متناسب باشد. چند روزی میگذرد و... .
گمشدگان
معرفی کتاب
«فِرِد» همیشه دلش میخواست به سفرهای اکتشافی برود و برای خودش جایی بین ماجراجوهای بزرگ باز کند. حالا او روی صندلیاش در هواپیما نشسته و سرگرم تماشای ناشناختههای جنگل آمازون در زیر پایش است. هواپیما به طرف مانائوس، شهرِ روی آب، پیش میرود. ... ناگهان هواپیما با سرعت در جنگل سقوط میکند و فِرِد دیگر چارهای جز ماجراجویی ندارد.
بامداد امید: حماسه انسان و گونیهای خاک
معرفی کتاب
کتاب حاضر روایتی از ایثار مردم این سرزمین در کمک به سیلزدگان در روزهای اول سال ۱۳۹۸ است که گوشههایی از فداکاریهای داوطلبانِ کمک به مردم سیلزده را به تصویر میکشد. «عملیات انفجار سیلبند»، «تشکیل تیپ ۳۷ نور» و «شهر حمیدیه، نامی پرافتخار»، نام برخی از بخشهای این کتاب است. در روزهای هجوم سیل، شنیدن نام منطقه الهایی (جایی که دو رودخانه بزرگ دز و کرخه به هم میپیوندند) از اخبار، نویسنده را به یاد روزهای اول جنگ میاندازد و... .
باغ مخفی
معرفی کتاب
روزهای گرم تابستان فرا رسیده است و «ایسا» به اردوی چندروزه تمرین ارکستر رفته است. «جسی»، «اولیور»، «هایاسینث» و «لینی» در خانه هستند و به جز اینکه اعصاب همدیگر را خرد کنند، هیچ کاری ندارند؛ ولی وقتی همسایه دوستداشتنیشان برای بار دوم سکته میکند، تابستان خوابآلودشان در یک آن تغییر میکند و بچههای خانواده «وندربیکر»، دور هم جمع میشوند تا کاری بکنند و... .