اژدهایی با قلب شکلاتی
معرفی کتاب
«اَوِ نتورین»، یک اژدهای جوان است که هنوز پولکهای سخت و محافظش کاملاً شکل نگرفتهاند. دنیای بیرون از غار خطرناک است؛ اما او باید به خانوادهاش ثابت کند که میتواند گلیم خودش را از آب بیرون بکشد. پس دل به دریا میزند و به شکار انسان میرود! اژدهای جوان فریب انسان را میخورد و از شکلات داغ سحرآمیز مینوشد. حالا دیگر او ضعیف و بیدفاع است؛ نه چنگالی دارد، نه دندانهای تیز و نه نفس آتشین؛ اما هنوز هم درندهترین موجود کوهستان است و علاقه واقعیاش، یعنی شکلات را نیز کشف کرده است! اما... .
پایین
معرفی کتاب
«پت اُتول» شیفته برادرش «کوپ» است. کوپ آدم متفاوتی است؛ با تلفن حرف نمیزند، از ایمیل استفاده نمیکند، هیچ دوست و رفیقی ندارد، غیر از هیجان رفتن به زیرزمین به چیزی علاقه ندارد و از هیچچیزی خوشش نمیآید. بنابراین، اصلاً عجیب نیست اگر بعد از یک دعوای مفصل، با پدر و مادرش پا به فرار بگذارد. یک سال بعد، بستهای به دست پت میرسد که حاوی یک ضبطصوت دیجیتال و پیامی مرموز از طرف برادرش است. پت دنبال سرِ نخها تا شهر نیوریورک میرود و خیلیزود متوجه میشود که کوپ عضو انجمنی شده است، اجتماعی که زیر خیابانها زندگی میکنند! حالا او باید برادرش را پیدا کند و به خانه بازگرداند.
زمانی برای دویدن
معرفی کتاب
در روستای «گوتو»، در کشور «زیمباوه»، پسرها فوتبال بازی میکنند که از دور سربازهایی را میبینند که سوار بر جیپهایشان به آنها نزدیک میشوند. «دئو» فکر میکند شاید رئیسجمهور آنها را فرستاده است. «بابا گودالی» میگوید هروقت مردم از گرسنگی ضجه بزنند، آنوقت سربازها میآیند؛ اما دئو تا به حال ندیده است که آنها با خودشان غذا بیاورند. پسرها بازی را ادامه میدهند، شاید تا رسیدن سربازها نتیجه بازی عوض شود. وقتی سربازها میرسند، یکی از آنها از جیپ پیاده میشود و... . او سراغ شورشیها را از دئو میگیرد و دئو نمیداند چه جوابی باید بدهد، پس سکوت میکند، بعد... .
راز اسبهای توی آینه
معرفی کتاب
«اِمالاین» و «آنا» و ... همراه چند راهبه، ازجمله خواهر «کانستنس»، در بیمارستان «برایرهیل» زندگی میکنند. آنا به شدت بیمار است و دکتر پشت در اتاقش برچسب قرمز زده است، یعنی نمیتواند حتی از تخت بیرون بیاید! اولین روزی که امالاین به بیمارستان میآید، یک راست به دفتر خواهر کانستنس میرود و وقتی جلوی آینه درحال مرتب کردن موهایش است، اسبی بالدار را در آینه میبیند. امالاین سعی میکند خواهر را متوجه اسب کند؛ اما خواهر کانستنس در آینه هیچ اسبی نمیبیند و بعد از آن پچپچها شروع میشود. امالاین در آینه بالای سرِ آنا هم اسبهای بالدار را میبیند؛ ولی هیچکس حرف او را باور نمیکند و... .
ساکنین خیابان 141
معرفی کتاب
چند روز بیشتر به کریسمس نمانده است و بچههای خانواده «وندربیکر» باید به فکر شیرینیها و هدیههای کریسمس باشند؛ اما وقتی صاحبخانه بیرحم، به طرز اسرارآمیزی قراردادشان را تمدید نمیکند، بچهها باید به فکر یافتن راهی باشند تا قبل از شروع سال نو، نظر او را عوض کنند. کافی است به او نشان دهند که آنها چقدر فوقالعاده هستند! اما هر نقشهای که با خوشنیتی میکشند، خندهدار و افتضاح از آب درمیآید و شیطنتهایشان بیشتر صاحبخانه را عصبانی میکند. حالا دیگر خانواده وندربیکر به یک معجزه احتیاج دارند!
پسری که قبلاً بودم!
معرفی کتاب
«ایتن» همراه پدر و مادر و برادرش، «رودی»، به شهر «پالمنات» و خانه پدربزرگ «آیک» نقلمکان میکنند. پدر و مادر میگویند پدربزرگ پا به سن گذاشته است و به کمک آنها احتیاج دارد؛ اما ایتن میداند که همه این کارها به خاطر اوست! آخرینباری که سعی کرد از خانه فرار کند، پدر و مادرش تصمیم گرفتند به خانه پدربزرگ بیایند؛ چون آنها میدانند که اینجا تنها جایی است که میتوانند او را از «بوستون» و اتفاقات آن دور کنند. در بوستون چه اتفاقی رخ داده است که باعث میشود ایتن از خانه فرار کند؟ آیا او و برادرش میتوانند با این شهر و این خانه کنار بیایند؟
آدم کنترلی
معرفی کتاب
«اِلی» و «فِرِد» دو قلو هستند. آنها در خیلی از چیزها به هم شباهت دارند که مهمترینش، علاقه به بازیهای ویدئویی است. اِلی و فِرِد خیلی از تکنولوژی سردرنمیآورند؛ اما استعداد زیادی در این بازیها دارند؛ هرچند در برابر قُلدرهای مدرسه کم میآورند! روزی بچهها با مرد شگفتانگیزی ملاقات میکنند که دسته بازی متفاوتی به آنها میدهد، دستهای که گویی جادویی است و چیزهای دیگر را هم کنترل میکند! چیزهایی که حسابی به کار اِلی و فِرِد میآید و میتواند آنها را به رویاهایشان نزدیک کند.
طلوع روز چهارم
معرفی کتاب
«فاطمه بنت اسد»، همسر ابوطالب، عموی پیامبر اکرم (ص)، گِرد کعبه میچرخد و از خدای تعالی میخواهد وضع حملش را آسان گرداند. محمد به دنبال قابله رفته است و فاطمه تنهاست. چند نفر ازجمله «عباسبن عبدالمطلب» دور از کعبه، نشستهاند و گرم صحبتاند و گویی فاطمه را نمیبینند! فاطمه سعی میکند عباس را صدا کند و کمک بخواهد؛ اما درد امان نمیدهد. ناگهان صدایی از درون خانه کعبه او را به سوی خود میخواند؛ اما این چطور ممکن است؟ او نه پیامبرزاده است و نه حتی پیامبری در شکم دارد؛ چراکه نشانههای پیامبری در محمد دیده شده است. سپس... .
حّ (حاء مشدد)
معرفی کتاب
این کتاب رمانی است درباره زندگی دو بانوی بزرگوار اسلام «حکیمهخاتون»، دختر امام جواد(ع) که محضر چهار امام را درک کرده است و «حُدیثه»، همسر امام هادی(ع)، مادر امام حسن عسکری(ع). داستان از جایی شروع میشود که امام حسن عسکری از دنیا رفتهاند و اهالی خانه مشغول سوگواری هستند. «جعفر»، برادر امام و مدعی امامت، به دنبال حدیثه، همسر امام و فرزند پنجسالهاش، «مهدی» میآید؛ اما اهالی خانه آنها را فراری دادهاند. جعفر دیوانهوار فریاد میکشد و همهجا را میگردد و... .
پس از خورشید
معرفی کتاب
«خسرو» برادرزاده «خاتون» است و خواستگار دخترش «خورشید». خاتون به این وصلت راضی نیست؛ چراکه باید دخترش را به غربت بفرستد و با این کار خودش و پسر کوچکش، «حیدر» تنها میمانند. خسرو مرتب برای عمهاش نامه میفرستد و هربار خورشید را خواستگاری میکند. خاتون میداند که خورشید هم خسرو را میخواهد؛ ولی شرم و حیای دخترانهاش مانع میشود که حتی کلمهای بر زبان بیاورد. تمام زنهای روستا در آرزوی دامادی مثل خسرو هستند؛ اما خاتون همچنان خسرو را بیجواب میگذارد تا اینکه... .