آبشار یخ
معرفی کتاب
«آبدره» در حال یخ زدن است. «سولویگ» با خواهر و برادرش در قلعه هستند و منتظر آذوقه. تنها بُز قلعه، دیگر شیر نمیدهد و سبزیجات هم در حال اتمام است. روزها به تمرین میگذرد و شبها با غذای بخور و نمیری خودشان را سیر میکنند و همچنان منتظرند. روزی کشتیای میبینند که در حال نزدیک شدن است. همه از خوشحالی فریاد میکشند؛ ولی... .
یاقوت آنوبیس
معرفی کتاب
«خدیو عباس دوم» مِلک بزرگ و نخلستان باشکوهش را به باستانشناس معروف، «آلن دوپره» و دوستانش، «رامی» و «حمزه» داده و به این ترتیب برای یافتن گنج هورهوتپ از آنان تشکر کرده بود. آلن از همه چیز لذت میبُرد و به نظرش همه چیز عالی بود تا اینکه مادر حمزه از راه میرسد. او قرار است با آنها و در آن ملک زندگی کند. آلن و بچهها تازه متوجه میشوند که آن ملک به «ملک شیطان» معروف است و هیچ کس حاضر نیست، در فصل برداشت محصول به آنها کمک کند.
شب به خیر، تُرنا
معرفی کتاب
«سینا» و «تُرنا» خواهر و برادر هستند و به همراه پدرشان به کانادا رفتهاند. پدر، آنها را رها کرده و در شهر دیگری زندگی می کند. تُرنا مریض شده است. برادرش او را به استانبول میآورد تا به مادرش که با داییاش به آنجا آمدهاند، تحویل دهد. سرنوشت کودکان مهاجرت و غم غربتشان، در این اثر به خوبی ترسیم شده است.
لالایی برای دختر مرده
معرفی کتاب
به دنبال خشکسالی دو ساله، اهالی قوچان دچار قحطی شده و محتاج غذای روزانه خود میشوند. در چنین شرایطی، والی قوچان هر روز به شکلی طلب مالیات میکند. مردم گرسنه از فرط فقر، دختران خود را میفروشند. آنها دختران 3 تا 10 ساله خود را به سواران ترکمن میفروشند که از آن سوی سرحدات دولت روسیه به ایران آمدهاند و پول حاصل را صرف دادن مالیات و سیر کردن بقیه خانواده خود میکنند. این کتاب داستان یکی از این دختران است که از زبان راویان مختلف بیان میشود.