Skip to main content

کار اشتباه کاملیا

معرفی کتاب
یک کیک خوشمزه در یخچال است اما "کاملیا" اجازه ندارد به آن دست بزند؛ چون پدر آن را برای مهمانانی درست کرده است که شب به خانۀ آن‌ها می‌آیند. اما مگر کاملیا چقدر می‌تواند صبر کند؟ انگشتش را به طرف کیک می‌برد تا کمی از خامۀ صورتی آن را بچشد. انگار خیلی خوشمزه است. می‌خواهد فقط کمی دیگر از آن را بخورد که ناگهان یک سوراخ بزرگ روی کیک ایجاد می‌شود و...

نمی‌خواهم به دکتر بروم!

معرفی کتاب
"کاملیا" مریض شده است و باید به دکتر برود. اما او از آمپول زدن می‌ترسد. برای همین فکر می‌کند شاید بتواند "خرسی" را به جای خودش بفرستد. تازه خرسی آبنبات دوست ندارد و آبنبات‌هایی را که قرار است دکتر بعد از آمپول زدن به او بدهد، برای کاملیا می‌آورد. اما خرسی که مریض نیست. شما فکر دیگری به ذهنتان نمی‌رسد؟ شاید هم آمپول آنقدرها که کاملیا فکر می‌کند، ترسناک نباشد.

کاملیا به خانه بابابزرگ و مامان‌بزرگ می‌رود

معرفی کتاب
"کاملیا" می‌خواهد امروز به خانۀ پدربزرگ و مادربزرگش برود. با خوشحالی ساک و چمدانش را می‌بندد و با پدر به راه می‌افتند. او انباری خانۀ مادربزرگ را دوست دارد و می‌داند در آن‌جا چیزهای باارزشی پیدا خواهد کرد؛ مثلا یک آلبوم قدیمی که پر از عکس‌های سیاه و سفید است. همچنین عکس‌های نوجوانی مادربزرگ در حال فوتبال‌بازی کردن نیز در آن وجود دارد. مادربزرگ می‌گوید در آن سن حتی از درخت‌ها هم بالا می‌رفته است. مادربزرگ؟ می‌شود امروز هم از درخت‌ها بالا برویم؟

من یک گنج دارم

معرفی کتاب
مادربزرگ یک صندوقچه به من هدیه داد. دوست دارم تمام چیزهایی را که خوشحالم می‌کند در آن بریزم؛ آبنبات‌ها،سکه‌ها، عروسک خرسی‌ام، نه! تمام اینها صندوقچه‌ام را کثیف و خراب می‌کنند. عروسکم که اصلا در آن جا نمی‌شود. یک لحظه صبر کن. پریدن از روی چاله‌های آب چطور است؟ یا خنده‌هایم و خنده‌های دوستانم؟ یا راه رفتن با پدربزرگ، شاید صدای پرنده‌ها. بله! تمام این‌ها در صندوقچه‌ام جا می‌شوند. آیا گنج دیگری سراغ داری تا آن را هم در صندوقچه‌ام بگنجانم؟

من شجاع هستم

معرفی کتاب
من کوهی بزرگ از ترس داشتم؛ ترس از صدای رعد و برق، ترس از تاریکی، از سگ همسایه، از عصبانیت آدم‌ها، از سوسک‌ها و مارمولک‌ها... اما حالا من بزرگ شده‌ام و ترس‌هایم کوچک و کوچک‌تر. اگر کوه ترس‌های تو هنوز بزرگ است، با من همراه شو.

سلام نی‌نی کوچولو

معرفی کتاب
دختر کوچک از وقتی فهمیده که می‌خواهد خواهر بزرگ‌تر شود،حسابی سرش شلوغ شده است؛ برای نی‌نی آواز می‌خواند، با او حرف می‌زند، از برنامه‌هایش برای بعد از به دنیا آمدن او می‌گوید و هر روز به او فکر می‌کند. دخترک دیگر دوست ندارد منتظر بماند. پس نی‌نی کی می‌آید؟

در قلب من

معرفی کتاب
بعضی وقت‌ها قلبم خجالت می‌کشد و پنهان می‌شود، بعضی روزها مثل یک فیل سنگین می‌شود، بعضی روزها مثل یک گیاه بزرگ می‌شود و رشد می‌کند، انگار دوباره شاد و سر حال شده است و بعضی روزهای دیگر فریاد می‌زند قلبم و انگار می‌خواهد از عصبانیت منفجر شود. تو هم ساکت نمان. از حس‌های جورواجور قلبت بگو. می‌دانی در همین لحظه قلبت چه احساسی دارد؟

مهارت‌های فردی و اجتماعی برای کودکان

معرفی کتاب
کودکان می‌توانند مهارت‌های بسیاری کسب کنند، اگر بزرگ‌ترها فرصت آموزش این مهارت‌ها را برایشان فراهم کنند. در این کتاب، مخاطب با مهارت‌های لازمۀ زندگی اجتماعی، مثل «امانت‌داری، تشکرکردن، کنارگذاشتن تنبلی، خواهش‌کردن از دیگران، درست‌خوابیدن، رازداری، معذرت خواهی و گوش کردن» آشنا می‌شود و نکاتی را دربارۀ آن‌ها می‌آموزد. نویسنده نمونه‌هایی از شرایط زندگی واقعی را که هر مهارت در آن به کار می‌آید، به او می‌آموزد. سپس مخاطب باید در صفحۀ مقابل نمونه‌ای از تصویر مربوط به آن مهارت را رنگ‌آمیزی کند.

من و پنگوئنم: درباره مصرف بهینه برق

معرفی کتاب
بیشتر بزرگ‌ترها می‌دانند که استفادۀ بی‌رویه از برق مشکلات فراوانی در پی دارد. کودکان اما با این موضوع کمتر آشنا هستند و برای استفادۀ صحیح از نیروی برق باید نزد خانواده و مدرسه آموزش ببینند. این کتاب در قالب داستان به کودکان یاد می‌دهد که کارهایی مثل باز گذاشتن در یخچال اشتباه است و باعث هدر رفتن برق می‌شود. صفحات کتاب تماما از رنگ پوشیده شده‌اند که می‌تواند برای کودک جذابیت داشته باشد.

من می‌توانم!: در باره پشتکارداشتن

معرفی کتاب
توانایی ادامۀ یادگیری کاری جدید و انجام‌دادن بهتر آن، همان پشتکار است که اراده را نیز تقویت می‌کند. این کتاب، پشتکار را در کودک تقویت می‌کند. در متن کتاب، نمونه‌هایی از کارهایی آمده‌اند که کودک با انجام آ‌ن‌ها حس توانستن پیدا می‌کند. در صفحه‌های پایانی کتاب، راهنمایی برای بزرگ‌ترها آمده‌ است تا کودک را در درک مفهوم پشتکار کمک‌کنند.