Skip to main content

بستنی غولی و قصه‌های دیگر

معرفی کتاب
قصه‌های این کتاب کمیک استریپ (داستان تصویری) است؛ یعنی بیشتر از اینکه کلمات گویا باشند، تصویرها و عکس‌ها پیام داستان را منتقل می‌کنند. این قصه‌ها که عمدتاً طنز و شیرین هستند بیشتر درباره دوستی، مهربانی و برخورد خوب با اطرافیان است. مخاطب داستان‌های این کتاب خردسالان و کودکانی هستند که هنوز نمی‌توانند جملات بلند را بخوانند و با عکس‌ها راحت‌تر ارتباط می‌گیرند.

جودی و دوشنبه‌های دلگیر

معرفی کتاب
بعضی از آدم‌ها اولین روز هفته را دوست ندارند. یکی از آن‌ها دختری به نام جودی است. جودی از دوشنبه‌ها بدش می‌آمد اما اتفاقی جالب باعث شد جودی نه تنها دوشنبه‌ها بلکه همه روزهای هفته را دوست داشته باشد.
معلم جودی، آقای تاد، تصمیم گرفت با هم‌فکری دانش‌آموزان برای هرروز هفته یک مناسبتی بگذارد و هر روز را با شور و تفریح و آموزش برگزار کنند.
این کتاب در پی آن است که به کودکان بگوید می‌توانند با ایجادکردن برنامه‌های تفریحی و جشن‌های کوچک دوستانه، زندگی روزمره خود را با شادی بگذرانند و از یک‌نواختی خارج شوند.

قصه‌های شهر من 2

معرفی کتاب
این کتاب تحت عنوان قصه‌های شهر من در دو جلد برای کودکان نگاشته شده است. با توجه به اهداف دوره‌ی ابتدایی استفاده از داستان در تحقق مهارت‌های نوشتاری، ادراکی و تولیدی زبان و آمیختگی آن با مفاهیم شهروندی و حل مسئله نقش مؤثری دارد. داستان‌های این کتاب با این هدف برای کودکان تنظیم شده است.

اکتاو نمی‌خواهد بزرگ شود

معرفی کتاب
اوکتاو بچه کانگورویی در استرالیاست که از وقتی به دنیا آمده، در کیسه‌ی مادرش زندگی می‌کند.
اوکتاو با این‎که حالا بزرگ و سنگین شده، قصد ندارد از کیسه‌ی گرم و نرم مادرش بیرون بیاید، چون «کیسه‌ی مامان کانگورو بوی خوبی می‌دهد و گرم و نرم و امن و امان است.» اما مادرش هم دیگر نمی‌‎‌تواند او را در کیسه‌اش نگه دارد.
اگر این‌طور پیش برود، اوکتاو نمی‌‎تواند در طبیعت راه برود، جست و خیز کند، دوستان جدید پیدا کند و کلی تجربه‌‎های خوب و جدید را از دست می‌‎دهد و برای همیشه یک کانگوروی وابسته و مزاحم باقی می‌ماند. پدر و مادر و بقیه‌ی حیوانات تصمیم می‌گیرند راه حلی پیدا کنند که اوکتاو از کیسه بیرون بیاید، اما اوکتاو از جایش تکان هم نمی‎‌خورد. فکر می‌‎کنید آن‎ها بالاخره موفق می‌شوند اوکتاو را از کیسه‌ی گرم و نرمش بیرون بیاورند؟

دختر دوست داشتنی‌ام (پدر)

معرفی کتاب
کتاب دختر دوست داشتنی‌ام، نکات ظریف، عمیق و حساسی را بیان می‌کند که می‌تواند راه‌گشای زندگی سالم و حس خوشبختی برای دختران و ارتباط آنها با پدر و مادر باشد. در این کتاب تلاش شده به رفتار مناسب والدین با کودکان توجه شود. تصاویر کودکانه‌ و زیرکانه این کتاب به پیوند رابطه دوستانه بین فرزندان و والدین و عشق و محبت در خانواده کمک می‌کند.

پسر دوست داشتنی‌ام (پدر)

معرفی کتاب
کتاب پسر دوست داشتنی‌ام، نکات ظریف، عمیق و حساسی را بیان می‌کند که می‌تواند راه‌گشای زندگی سالم و حس خوشبختی برای دختران و ارتباط آنها با پدر و مادر باشد. در این کتاب تلاش شده به رفتار مناسب والدین با کودکان توجه شود. تصاویر کودکانه‌ و زیرکانه این کتاب به پیوند رابطه دوستانه بین فرزندان و والدین و عشق و محبت در خانواده کمک می‌کند.

دختر ماه

معرفی کتاب
در جریان انقلاب اسلامی، دختران و مادران ایرانی اگرچه کمی دورتر از میدان‌های نبرد فعالیت داشتند، اما سهم بزرگی در پیروزی انقلاب اسلامی دارند. زندگی «زینب کمایی»، روایتی است خواندنی که هم رشادت‌ها و مقاومت زنان را در مقابل رژیم شاهنشاهی به تصویر می‌کشد و هم ظلم و رفتار وحشیانه مخالفان انقلاب را بیان می‌کند. آنجا که دختر 14ساله‌ای را فقط به جُرم عشق به امام خمینی و انقلاب با چادرش خفه می‌کنند و اینچنین مظلومانه او را به شهادت می‌رسانند. این کتاب، زندگینامه شهیده «زینب کمایی» است.

صدا میدن حیوونا

معرفی کتاب
کتاب «صدا میدن حیوونا» در باره‌ی آشنایی کودکان با صدای پرندگان است. کودکان، در این کتاب شکرگزاری از خدا را آموزش می‌بینند و یاد می‌گیرند که پرندگان هم برای داشته‌های‌ خودشان شکرگزار پروردگار هستند. این اثر زیبا و شیرین را سرکار خانم اکرم سادات هاشم‌پور سروده است.

ماجراهای فیلی و موری

معرفی کتاب
این قصه درباره دو دوست است که یکی از آن‌ها موش و دیگری فیلی هستند. این دوستی به دلیل تفاوت‌های خیلی زیاد آن دو موجب رخ‌دادن حوادث جالب و بامزه‌ای می‌شود.
مثلاً یک بار که آن دو برای دیدن نمایش رفته بودند، موش در ردیف اول نشسته بود و خواست جایش را به فیل بدهد! حالا تصور کنید این کار با توجه به کوچک‌بودن موش و خیلی بزرگ‌بودن فیل، چه اتفاق جالبی را به‌وجود می‌آورد.
این داستان‌ها با زبان طنز و مناسب سن کودکان روایت شده‌اند.

پسر آب

معرفی کتاب
سربازها فریاد می‌زدند و می‌تاختند. موسی از یارانش می‌خواست تند قدم بر دارند. موهای بچه‌ها روی دوش بزرگ‌ترها به دیواره آبی می‌خورد و آب موج بر می‌داشت ولی چکه‌ای نمی‌ریخت. موسی و یارانش می‌دویدند. هیچ‌کس به پشت سر بر نمی‌گشت. موسی از آنها خواسته بود فقط جلوشان را نگاه کنند. هارون عقب‌تر از همه به پیرمردها و پیرزن‌ها کمک می‌کرد. یک نفر گفت:" ساحل، خشکی را من می‌بینم."