بابا لنگدراز
معرفی کتاب
رمان «بابا لنگدراز»، داستان جذاب و دلنشین دختر یتیمی بهنام «جروشا ابوت» یا «جودی» را روایت میکند که با حمایت یک ناشناس خیرخواه به تحصیل میپردازد. این داستان از زبان جودی در قالب نامههایی به این خیرخواه که او را «بابا لنگدراز» مینامد، روایت میشود. داستان «بابا لنگدراز» با زندگی جروشا ابوت یا جودی در پرورشگاه «جان گریر» آغاز میشود. جودی که از کودکی در این پرورشگاه زندگی کرده، درحالیکه با کارهای روزمره و وظایف طاقتفرسا سروکار دارد، آرزوهای بزرگی در سر میپروراند. او دختری باهوش، پرانرژی و مشتاق به یادگیری است که همیشه تلاش میکند تا از محدودیتهای زندگیاش فراتر رود... .
بچه بازارچه: خاطرات حمید قاسمی
معرفی کتاب
روزی سه تا حمید بودند که تصمیم گرفتند فرار کنند و به جبهه بروند. هر سه آنها نُه ساله بودند و سر پرشور و دل عاشقی داشتند. «بچه بازارچه» روایت ساده و صادقانۀ یکی از رزمندگان اسلام است از روزهای جنگ با رژیم بعث عراق و همچنین روایتی است از تلاش این رزمنده و دوستانش برای حضور در جبهههای حق علیه باطل. این کتاب 9 فصل دارد و در انتها نیز عکسها و اسناد مربوط به این رزمنده قرار داده شده است.
ربات پرنده را دوست دارم
معرفی کتاب
کتاب «ربات پرنده را دوست دارم» جلددوم و در ادامه جلداول «پرواز با پاراموتور را دوست دارم»نگارش شدهاست. کتاب ماجرای یک نوجوانِ با استعداد و با پشتکار به نام عباس را روایت میکند که باهدف محقق کردن ایده ساخت یک پاراموتور بزرگ که تصویرش راپدربزرگش کشیده بود، از قم راهیِ تهران میشود. ناصر، شاگرد قدیمی مهندس که دوست ندارد عباس رقیبش شود به دروغ به عباس میگوید: مهندس چندماه است که از پاراموتور سقوط کرده وبستری است. اما چندی بعد عباس تصمیم میگیرد به عیادت مهندس برود و اوراصحیح وسالم میبیند. این کتاب پندآموز، علاوه بر قصه پرتلاطم و پرمکاشفهاش به مخاطب تلنگر میزند که هرکس در کاری خوب است و اگردر جای درست خود قراربگیرد میتواند بیشک اتفاقات خوبی را برای خود و دیگران رقم بزند.
درخت تنها: روایت خاطرات حسین برزگر
معرفی کتاب
کتاب «درخت تنها» زندگینامه حسین برزگر است که از نوجوانی در بسیج مشغول فعالیت بوده و سپس وارد جنگ میشود. اولین شب ورودش به جبهه او را به شوخی توی چادری میخوابانند که شهدا را گذاشتهاند و او بدون اطلاع بین آنها تا صبح میخوابد. او به دلیل شیطنتهایی برگردانده شده ولی باز هم به جبهه میرود و به دلیل اینکه از بچگی یک پای معلول دارد او را به قسمت تعاون لشگر علی ابن ابیطالب میفرستند. تا مدتها مسئول کارت و پلاک بوده و در قسمت کفن کردن و شناسایی شهدا فعالیت داشته است. حسین بعد از جنگ هم در منطقه میماند و مشغول تفحص میشود و تا حالا جزءیکی از مؤثرترین نیروهای ستاد مفقودین ایران است و در امر تفحص فعال است.
زندانبان یهودی
معرفی کتاب
ماجرای «زندانبان یهودی» در زمانی میگذرد که امام موسی کاظم (علیه السلام) تحت نظارت شدید امنیتی در زندانهای مختلف نگهداری و از زندانی به زندان دیگر منتقل میشود. سندی بن شاهک رئیس شرطههای بغداد بسیار سفاک و دشمن شیعیان است. سندی یهودی که به ظاهر مسلمان شده و افراد سازمان وکالت را زیر نظر دارد و نمیخواهد مردم هیچ ارتباطی با امام داشته باشند و آنها را دستگیر وشکنجه میکند. خلیفهی عباسی سندی را به کاخ دعوت میکند و به او مأموریت میدهد تا امام را تحت نظارت خودش قرار بدهد و زندانی کند و زندانبان امام باشد و تا میتواند امام را شکنجه کند و آزار بدهد. سندی هم این ماموریت را قبول میکند و امام را به خانه خودش میبرد و در چاهی عمیق و نمناک زندانی میکند و شکنجه میدهد اما همه چیز آنطور که سندی انتظار دارد پیش نمیرود و …
تنفس در بینهایت
معرفی کتاب
داستان تنفس در بینهایت در زمان امام هادی(علیه السلام) میگذرد. در زمانهای که مشکلات عمیق اعتقادی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و خفقان گستردهای در جامعه و نسبت به امام و شیعیان وجود داشته است. در این زمان پیروان امام در بیشتر شهرها تحت نظر بودند و توسط عوامل حکومت کشته یا زندانی میشدند. داستان این کتاب با تمرکز بر اتفاقات زندگی عبدالرحمن پیش میرود. او فردی جنگآور و ورزیده و اهل اصفهان است. زندگی او به گونهای پیش میرود که روزی به یکی از یاران امام هادی تبدیل میشود.
پیامبران پنهان
معرفی کتاب
کتاب پیامبران پنهان اولین جلد از مجموعه پیامبران پنهان است که داستان حضور و غیبت پنج پیامبر الهی یعنی حضرت ادریس(ع)، حضرت یونس(ع)، حضرت موسی(ع)، حضرت عزیر(ع) و حضرت عیسی(ع) را روایت میکند. زبان ساده و روان و کوتاهبودن داستانها، این کتاب را برای همه مخاطبان خواندنی و جذاب کرده است. تصاویر ظریف و دقیق درون کتاب زیبایی بصری آن را بیشتر کرده است.
باب الجواد
معرفی کتاب
اسماعیل فقر شدیدی داشت.نزد امام جواد رفت و از فقرش برای ایشان تعریف کرد. ایشان یک مشت خاک از زمین برداشت و توی دست اسماعیل ریخت. اسماعیل متعجب شد که امام جواد چرا این کار کرد و اصلا این مشت خاک چه ارزشی دارد؟ اسماعیل نگاهی دوباره به کفِ دستش انداخت. آنچه میدید خاک نبود. طلا را برد بازار و فروخت. شانزده مثقال بود. همۀ مشکلات مالیاش حل شد. این تنها یکی از 110 داستان کتاب حاضر است. با خواندن این داستانکها با سیره و سبک زندگی امام جواد(ع) آشنا خواهید شد.