بچهدیو کوچولو
معرفی کتاب
در یک صبح گرم گورمی راکلز با سری پر از فکر و خیالهای مخصوص بچهدیوها از خواب بیدار شد و به همراه دوستش یک ماجراجویی تازه را آغاز کرد. شکار گوسفندها توسط گرگها صحنه ترسناک و جالبی برای گورمی بود. گورمی اثبات میکند که میتواند با گرفتن تصمیمهای عاقلانه، از خطرها جان سالم بهدر ببرد و به موفقیت برسد.
پنی فاجعه بد جوری واگیر دارد
معرفی کتاب
در این داستان دختری شر و شیطان به نام پنی اتفاقهای عجیبی را ایجاد میکند که به گفته خودش فکرهای بکر و جالبی هستند که گاهی با واقعیت جور در نمیآیند. پنی برای توجیه کارهایش میگوید: من از کجا میدانستم که نمیشود آبله مرغان را به مدرسه برد و یا نباید به شکل یک گربه آبیرنگ به کلاس ژیمناستیک بروم، چون بدجوری واگیر دارم؟!