بهترین مامانبزرگ دنیا
معرفی کتاب
کتاب «بهترین مامانبزرگ دنیا» از اوّل تا آخرش دربارهی «مامانبزرگ» دوست داشتنی و مهربان پپا است. مامانبزرگ شبها برای پپا قصه میگوید. مامانبزرگ او و برادر کوچکش جورج را به گردش میبرد و بیشتر از همه عاشق آنها است.
این کتاب از مجموعهی «دنیای پپا» دربارهی مامانبزرگها است. پپا و برادرش جورج در این کتاب در کنار مادربزرگ کمک میکنند تا بچّهها رفتارهای اجتماعی را یاد بگیرند و با مسائل و مشکلات زندگی راحت کنار بیایند.
این کتاب از مجموعهی «دنیای پپا» دربارهی مامانبزرگها است. پپا و برادرش جورج در این کتاب در کنار مادربزرگ کمک میکنند تا بچّهها رفتارهای اجتماعی را یاد بگیرند و با مسائل و مشکلات زندگی راحت کنار بیایند.
بهترین بابای دنیا
معرفی کتاب
کتاب «بهترین بابای دنیا» از اوّل تا آخرش دربارهی بابای پپا است. شغل بابای پپا خیلی جدی است. امّا به نظر پپا خودش زیاد جدی نیست. بابای پپا عاشق قصههای قبل از خواب است و ورزش کردن را خیلی دوست دارد. در این کتاب پپا و برادرش جورج همراه با بهترین بابای دنیا کمک میکنند تا بچّهها رفتارهای اجتماعی را یاد بگیرند و با مسائل و مشکلات زندگی راحت کنار بیایند.
جورج و همبازی جدید
معرفی کتاب
«جورج» و «ریچارد» دوست ندارند اسباببازیشان را به همدیگر بدهند. آنها بلد نیستند با مهربانی با هم بازی کنند. خواهر جورج و خواهر ریچارد کمک میکنند تا آنها یاد بگیرند با مهربانی با هم بازی کنند.
این کتاب از مجموعهی «دنیای پپا» است. پپا و برادرش جورج در این مجموعه کمک میکنند تا بچّهها رفتارهای اجتماعی را یاد بگیرند و با مسائل و مشکلات زندگی راحت کنار بیایند.
این کتاب از مجموعهی «دنیای پپا» است. پپا و برادرش جورج در این مجموعه کمک میکنند تا بچّهها رفتارهای اجتماعی را یاد بگیرند و با مسائل و مشکلات زندگی راحت کنار بیایند.
پپا و ماجراجویی در روز پاییزی
معرفی کتاب
در یک روز پاییزی که همهجا پر شده از برگهای زرد و قرمز «پپا» و خانوادهاش به پارک میروند. فکر میکنی پپا و خانوادهاش توی این هوای سرد پاییزی برای چه به پارک رفتهاند و توی پارک چه کارهایی میکنند؟
این کتاب از مجموعهی «دنیای پپا» است. پپا و برادرش جورج در این مجموعه کمک میکنند تا بچّهها رفتارهای اجتماعی را یاد بگیرند و با مسائل و مشکلات زندگی راحت کنار بیایند.
این کتاب از مجموعهی «دنیای پپا» است. پپا و برادرش جورج در این مجموعه کمک میکنند تا بچّهها رفتارهای اجتماعی را یاد بگیرند و با مسائل و مشکلات زندگی راحت کنار بیایند.
پپا نمی داند چه کاره شود!
معرفی کتاب
«پپا» نمیداند وقتی بزرگ شد میخواهد چهکاره شود؟ «امیلی» میخواهد معلم شود. «فردی» میخواهد پلیس شود. «سوزی» میخواهد پزشک شود. امّا پپا نمیداد به چه شغلی علاقه دارد. فکر میکنید پپا شغل مورد علاقهاش را پیدا میکند؟
این کتاب از مجموعهی «دنیای پپا» است. پپا و برادرش جورج در این مجموعه کمک میکنند تا بچّهها رفتارهای اجتماعی را یاد بگیرند و با مسائل و مشکلات زندگی راحت کنار بیایند.
این کتاب از مجموعهی «دنیای پپا» است. پپا و برادرش جورج در این مجموعه کمک میکنند تا بچّهها رفتارهای اجتماعی را یاد بگیرند و با مسائل و مشکلات زندگی راحت کنار بیایند.
پپا مهربان است
معرفی کتاب
برای نشان دادن مهربانی کارهای زیادی میتواینم انجام بدهیم. «پپا» به برادر کوچکش «جورج» نشان میدهد که چهقدر مهربان است. «جورج» هم به «پپا» نشان میدهدکه چهقدر مهربان است. «پپا» با پدر، مادر، پدربزرگ، مادربزرگ و دوستانش هم مهربان است. شما فکر میکنید پپا چهطوری مهربانیاش را نشان میدهد؟
این کتاب از مجموعهی «دنیای پپا» است. پپا و برادرش جورج در این مجموعه کمک میکنند تا بچّهها رفتارهای اجتماعی را یاد بگیرند و با مسائل و مشکلات زندگی راحت کنار بیایند.
این کتاب از مجموعهی «دنیای پپا» است. پپا و برادرش جورج در این مجموعه کمک میکنند تا بچّهها رفتارهای اجتماعی را یاد بگیرند و با مسائل و مشکلات زندگی راحت کنار بیایند.
بهترین دوست پپا
معرفی کتاب
«سوزی» بهترین دوست پپا است. «پپا» و «سوزی» میخواهند بفهمد از کی با هم دوست شدهاند. مامان پپا عکس زمانی که پپا نینی کوچولو بود را نشانشان داد و برایشان تعریف کرد که از کی با هم دوست شدهاند. فکر میکنید پپا و سوزی از کی با هم دوست شدند و چه جوری باهم بازی میکردند؟
این کتاب از مجموعهی «دنیای پپا» است. پپا و برادرش جورج در این مجموعه کمک میکنند تا بچّههارفتارهای اجتماعی را یاد بگیرند و با مسائل و مشکلات زندگی راحت کنار بیایند.
این کتاب از مجموعهی «دنیای پپا» است. پپا و برادرش جورج در این مجموعه کمک میکنند تا بچّههارفتارهای اجتماعی را یاد بگیرند و با مسائل و مشکلات زندگی راحت کنار بیایند.
ابر فیلی
معرفی کتاب
«داسی» دایناسوره، میخواست برای خالهاش یک نقاشی زیبا بکشد. او از پشت پنجره اتاقش، در آسمان ابر سفیدی دید که شبیه بزغاله بود و تصمیم گرفت همان را بکشد؛ اما با مداد سفید، روی کاغذ سفید که ابر مشخص نمیشد. او از مادرش سوال کرد و فهمید که اول باید آسمان آبی را بکشد؛ اما حالا دیگر یادش نمیآمد ابر چه شکلی بود و... .
پارچ شیشهای
معرفی کتاب
«داسی» دایناسوره با مرغابی چوبیاش بازی میکرد که مرغابی تشنه شد. داسی که خودش هم تشنه بود، رفت تا آب بیاورد. او پارچ را پر از آب کرد و با اینکه پارچ خیلی سنگین بود، دوتا لیوان هم برداشت و به طرف اتاقش رفت؛ اما یک دفعه پارچ از دستش افتاد و شکست! مادر به داسی گفت تکان نخورد تا تمام خردهشیشهها را جمع کند؛ اما داسی که حوصلهاش سر رفته بود... .