Skip to main content

خانه درختی و مهمان‌های کوچک

معرفی کتاب
«قصه‌های رنگی‌رنگی»، مجموعه‌ای از قصه‌های متنوع است که به صورت تخصصی برای گروه سنی خردسال و کودک دسته‌بندی شده است. این قصه‌های کوتاه و خیال‌انگیز، بر اساس موضوع، شیوه‌ی قصه‌گویی، جملات و حتی کلمات استفاده شده، به گروه‌های سنی مختلف تقسیم شده‌اند. در داستان «خانه درختی و مهمان‌های کوچک»، تام تصمیم می‌گیرد برای خودش یک خانه درختی با شاخ و برگ‌ها بسازد. او خانه را به اتمام می‌رساند. در خانه نشسته و مشغول استراحت است که سوسک کوچکی را می‌بیند که با وسایلش به خانه‌ی او می‌آید. مدت زیادی نمی‌گذرد که عنکبوت وارد می‌شود. او هم تختش را جمع کرده و به خانه‌ی تام آمده است. آرام‌آرام تمام حشرات به خانه‌ی تام نقل مکان می‌کنند. هرچقدر که تام می‌گوید: «این خانه من است!» کسی به او توجه نمی‌کند تا اینکه تام تصمیم جدیدی می‌گیرد. تصمیم مهمی که حسابی کودکان را غافلگیر می‌کند!

چه کسی از همه تندتر است؟

معرفی کتاب
«قصه‌های رنگی‌رنگی»، مجموعه‌ای از قصه‌های متنوع است که به صورت تخصصی برای گروه سنی خردسالان و کودکان می‌باشد. داستان اول، چه کسی از همه تندتر است؟ درباره‌ی سرعت است. نویسنده با مثال‌هایی از زندگی روزمره و داستانی دلنشین مفهوم سرعت را برای بچه‌ها توضیح می‌دهد. جنی، تامی و مامان و بابا هر کدام سرعت‌های متفاوتی دارند. عوامل مختلفی در سرعت آن‌ها مؤثر است. یکی با پای پیاده حرکت می‌کند دیگری با اسکوتر. کودکان با خواندن این کتاب درک درستی از سرعت و عوامل مؤثر بر آن پیدا می‌کنند.

ایزی ویزی جادوگر کوچک

معرفی کتاب
«قصه‌های رنگی‌رنگی»، مجموعه‌ای از قصه‌های متنوع است که به صورت تخصصی برای گروه سنی خردسال و کودک دسته بندی شده است. این قصه‌های کوتاه و خیال‌انگیز، بر اساس موضوع، شیوه‌ی قصه‌گویی، جملات و حتی کلمات استفاده شده، به گروه‌های سنی مختلف تقسیم شده‌اند. «ایزی» یک جادوگر کوچک است که جادوهایش طبق برنامه پیش نمی‌رود! وقتی دلش می‌خواهد یک گربه ظاهر کند تا بغلش کند، یک کرم ظاهر می‌شود! وقتی دلش می‌خواهد یک اسب آبی ظاهر کند تا با آن آب بازی کند، یک قورباغه ظاهر می‌شود! روزها می‌گذرد و ایزی کلافه و سردرگرم هر کاری می‌کند تا بفهمد چرا جادوهایش اثر نمی‌کند. یک روز ایزی فکر جدیدی به سرش می‌زند. وقتی خواسته‌اش را از چوب جادوگری‌اش می‌خواهد، از کلمه‌ی «لطفا» استفاده می‌کند و همینجاست که ایزی غافلگیر و خوشحال می‌شود زیرا خواسته‌اش تمام و کمال برآورده شده است.

اتوبوس پر سروصدا

معرفی کتاب
«قصه‌های رنگی‌رنگی»، مجموعه‌ای از قصه‌های متنوع است که به صورت تخصصی برای گروه سنی خردسال و کودک دسته‌بندی شده است. این قصه‌های کوتاه و خیال‌انگیز، بر اساس موضوع، شیوه‌ی قصه‌گویی، جملات و حتی کلمات استفاده شده، به گروه‌های سنی مختلف تقسیم شده‌اند. در داستان «اتوبوس پر سروصدا» حیوانات و بچه‌ها در ایستگاه منتظر اتوبوسند. اتوبوس می‌آید اما آقای راننده از سروصدا اصلاً خوشش نمی‌آید. همه آرام و بی‌صدا سوار اتوبس می‌شوند. با یک تکان اتوبوس همه‌چیز به‌هم می‌خورد. شتر و اردک باهم دعوای‌شان می‌شود. میمو‌ن‌ها روی سقف اتوبوس می‌پرند و شیطونی می‌کنند. بچه‌ها داخل اتوبوس بدوبدو و بازی می‌کنند. آقای راننده عصبانی می‌شود و همه را از اتوبوس پیاده می‌کند. همه با ناراحتی از اتوبوس پیاده می‌شوند و آقای راننده تنها به مسیرش ادامه می‌دهد اما چیزی نمی‌گذرد که چرخ ماشینش پنچر می‌شود! حالا آقای راننده‌ی عصبانی مانده است و یک اتوبوس پردردسر! فکر می‌کنید چه اتفاقی در پایان برای آقای راننده می‌افتد؟

آهای ... بیدار شو!

معرفی کتاب
«قصه‌های رنگی‌رنگی»، مجموعه‌ای از قصه‌های متنوع است که به صورت تخصصی برای گروه سنی خردسال و کودک دسته‌بندی شده است. این قصه‌های کوتاه و خیال‌انگیز، بر اساس موضوع، شیوه‌ی قصه‌گویی، جملات و حتی کلمات استفاده شده، به گروه‌های سنی مختلف تقسیم شده‌اند. در داستان «آهای...بیدارشو!»، شب خرگوش کوچولو، توی تختش آرام خوابیده است که ناگهان صدای بلندی می‌شنود. فکر می‌کنید این صدای بلند که باعث شده خرگوش را از خواب بیدار کند چه صدایی است؟ ممکن است تعجب کنید اما باید بگوییم صدای قارقور خرس شکمویی است که در آن طرف جنگل زندگی می‌کند. خرگوش باعجله از رختخواب جدا می‌شود و به خانه‌ی خرس شکمو می‌رود و به این صدای بلند اعتراض می‌کند خرس غمگین و ناراحت می‌گوید: «آخه خیلی گرسنه‌ام! غذا می‌خواهم!» خرگوش مهربان دلش برای خرس می‌سوزد پیشنهاد می‌دهد تا برایش غذا بیاورد. بعد از سختی‌های فراوان خرس بالاخره سیر می‌شود.حالا هر دو آماده‌ی خواب هستند. این بار اما خرس نمی‌تواند بخوابد فکر می‌کنید چرا؟

دوست خجالتی

معرفی کتاب
«قصه‌های رنگی‌رنگی»، مجموعه‌ای از قصه‌های متنوع است که به صورت تخصصی برای گروه سنی خردسال و کودک دسته‌بندی شده است. این قصه‌های کوتاه و خیال‌انگیز، بر اساس موضوع، شیوه‌ی قصه‌گویی، جملات و حتی کلمات استفاده شده، به گروه‌های سنی مختلف تقسیم شده‌اند. در داستان «دوست خجالتی»، بِن یک خرچنگ مهربان و شاگرد جدید کلاس است. او به همراه دوست خجالتی‌اش «استن» در کلاس حضور دارد. هیچ‌کس نمی‌تواند دوست او را ببیند چون به گفته‌ی بن: «او خجالتی است». بن در تمام ساعات کلاس حواسش به دوست خجالتی‌اش هست. کم‌کم بچه‌های کلاس با بن و استن آشنا می‌شوند. یک روز همه متوجه تغیییراتی در کلاس می‌شوند. آن‌ها فردی را در کلاس می‌بینند که پیش از این فقط اسم او را شنیده‌اند. استن خودش را به همه نشان می‌دهد اما چرا؟ چه چیز باعث شده که استن دیگر خجالت نکشد؟

گاومیش بدغذا

معرفی کتاب
«قصه‌های رنگی‌رنگی»، مجموعه‌ای از قصه‌های متنوع است که به صورت تخصصی برای گروه سنی خردسال و کودک دسته‌بندی شده است. این قصه‌های کوتاه و خیال‌انگیز، بر اساس موضوع، شیوه‌ی قصه‌گویی، جملات و حتی کلمات استفاده شده، به گروه‌های سنی مختلف تقسیم شده‌اند. در داستان «گاومیش بدغذا» یک پسربچه‌ای است که یک گاومیش مهمانش می‌شود. پسر بچه برای پذیرایی از گاومیش تصمیم می‌گیرد غذاهای خوشمزه برای او درست کند اما گاومیش از هیچ‌کدام از غذاها راضی نیست و مدام می‌گوید: «اخخخخخخخخخخه! من دوست ندارم!» پسر بچه از دست گاومیش عصبانی می‌شود و دیگر دلش نمی‌خواهد غذایی درست کند. داستان به اینجا ختم نمی‌شود. یک اتفاق بامزه پسربچه را نیز در موقعیت گاومیش قرار می‌دهد.

زنبورک، این که گل نیست

معرفی کتاب
«قصه‌های رنگی‌رنگی»، مجموعه‌ای از قصه‌های متنوع است که به صورت تخصصی برای گروه سنی خردسال و کودک است. در این جلد، «زنبورک» یک زنبور کوچولو و بامزه است که دنبال یک گل خوشبو می‌گردد تا روی آن بنشیند. اما یک مشکلی وجود دارد. او مدام گل‌های طبیعی را با مصنوعی اشتباه می‌‌گیرد! او راه زیادی را می‌رود تا بالاخره گل خوش‌بویی که دنبال اوست، پیدا می‌کند.

به گل من دست نزن!

معرفی کتاب
در داستان «به گل من دست نزن!» فصل بهار از راه رسیده و گل قشنگی در دشت روییده است. سنجاب حسابی از آن گل خوشش آمده است. اما نمی‌داند چطور از آن محافظت کند. تا اینکه پرنده تصمیم می‌گیرد به او یاد بدهد چه‌جوری از گلش نگهداری کند. این کتاب نحوه رفتار درست با گیاهان و نگهداری آن‌ها را به کودکان آموزش می‌دهد.

چرا گریه می‌کنیم؟

معرفی کتاب
همه‌ی ما بعضی وقت‌ها گریه می‌کنیم؛ چون غمگین هستیم، عصبانی هستیم، احساس تنهایی می‌کنیم یا شاید نمی‌توانیم حرف دلمان را بزنیم. گاهی هم از سر خوشحالی گریه می‌کنیم. ما گریه می‌کنیم چون مثل دریای بی‌کرانی هستیم که گرفتار طوفان شده‌ایم. اما همین که طوفان تمام می‌شود و دریا آرام می گیرد، نقش موج‌ها روی ساحل می‌ماند.