گنجشک و خانم کبوتر
معرفی کتاب
کتاب «قصّههای تصویری از پروین اعتصامی»، اقتباسی از اشعار دیوان «پروین اعتصامی»، بانوی شاعر معاصر ایران است که دربردارندة داستانهای آموزنده است. در کتاب «گنجشک و خانم کبوتر» آمده: روزگاری کبوتری سه تخم گذاشته بود و روی تخمها خوابیده بود تا به جوجه تبدیل شود، گنجشکی در آن حوالی بود، دلش به حال کبوتر سوخت که چرا این کبوتر فقط در لانهاش نشسته و بیرون نمیآید تا از هوا لذت ببرد...
مورچه و سلیمان
معرفی کتاب
کتاب «قصّههای تصویری از پروین اعتصامی»، اقتباسی از اشعار دیوان «پروین اعتصامی»، بانوی شاعر معاصر ایران است که دربردارندة داستانهای آموزنده است. در کتاب «مورچه و سلیمان» آمده: روزگاری، حضرت سلیمان در بیشهای قدم میزد، به مورچهای رسید که پای ملخی را به دهان گرفته و با وزش باد به این سو و آن سو تاب میخورد. حضرت سلیمان به مورچه گفت:...
مرد فقیر و سکههای طلا
معرفی کتاب
کتاب «قصّههای تصویری از پروین اعتصامی»، اقتباسی از اشعار دیوان «پروین اعتصامی»، بانوی شاعر معاصر ایران است که دربردارندة داستانهای آموزنده است. در کتاب « مرد فقیر و سکههای طلا» آمده: روزگاری، پیرمرد ناتوانی بود که همسر خود را از دست داده بود و با دختر و پسرش زندگی میکرد، روزی یک دهقان به او مقداری گندم داد تا بفروشد و درآمدی به دست آورد، گندم را در دامن خود ریخت و به راه افتاد، در مسیر گره دامن باز شد و گندمها بر زمین ریخت...
گربه شیر نمیشه
معرفی کتاب
کتاب «قصّههای تصویری از پروین اعتصامی»، اقتباسی از اشعار دیوان «پروین اعتصامی»، بانوی شاعر معاصر ایران است که دربردارندة داستانهای آموزنده است. در کتاب «گربه شیر نمیشه» آمده: روزگاری، شیر بزرگی در بیشهای زندگی میکرد. یک روز گربهای را در جنگل دید. شیر نزد گربه رفت و به او گفت که دست از دزدی بردارد و به جنگل بیاید و در آنجا آزادانه زندگی کند. گربه حرف شیر را قبول کرد و دیگر به ده بازنگشت...
روباه دمبریده
معرفی کتاب
کتاب «قصّههای تصویری از پروین اعتصامی»، اقتباسی از اشعار دیوان «پروین اعتصامی»، بانوی شاعر معاصر ایران است که دربردارندة داستانهای آموزنده است. در کتاب «روباه دمبریده» آمده: روباهی در جنگلی نزدیک یک ده زندگی میکرد. روباه مدّتی بود که غذا گیرش نیامده بود و بسیار گرسنه بود. آنقدر گرسنگی روباه را بیطاقت کرده بود که متوجّه تلة لای شاخ و برگها نشد. ناگهان دمش لای تله گیر کرد و کنده شد...
بگومگوی نخوسوزن
معرفی کتاب
کتاب «قصّههای تصویری از پروین اعتصامی»، اقتباسی از اشعار دیوان «پروین اعتصامی»، بانوی شاعر معاصر ایران است که دربردارندة داستانهای آموزنده است. در کتاب «بگومگوی نخ و سوزن» آمده: روزگاری در خانهای کوچک، در یک جعبة خیّاطی، نخ و سوزنی بودند که همیشه با هم دعوا میکردند. سوزن خیلی مغرور بود و به نخ میگفت که بدون او هم میتواند پارگیها را بدوزد. هرچه نخ به او میگفت که امکان ندارد، سوزن قبول نمیکرد. تا اینکه یک روز نخ نقشهای کشید و سوزن را متوجّه اشتباه خود کرد...
ماهیها و ماهیخوار
معرفی کتاب
کتاب «قصّههای تصویری از پروین اعتصامی»، اقتباسی از اشعار دیوان «پروین اعتصامی»، بانوی شاعر معاصر ایران است که دربردارندة داستانهای آموزنده است. در کتاب «ماهیها و ماهیخوار» آمده: روزگاری، ماهیخواری که پیر شده بود و دیگر حال شنا کردن نداشت در این فکر بود که چگونه یک ماهی شکار کند، در همین فکر بود کخ چشمش به یک ماهی کوچولو افتاد...
طوطی و دزدان
معرفی کتاب
کتاب «قصّههای تصویری از پروین اعتصامی»، اقتباسی از اشعار دیوان «پروین اعتصامی»، بانوی شاعر معاصر ایران است که دربردارندة داستانهای آموزنده است. در کتاب «طوطی و دزدان» آمده: در کشور هندوستان تاجری زندگی میکرد که وضع کسب و کارش خوب بود. یک روز در خانه یکی از دوستانش طوطی زیبایی دید. دوست بازرگان طوطی را به بازرگان فروخت. بازرگان هر روز که میگذشت، بیشتر و بیشتر به طوطی وابسته میشد. تا اینکه شبی، همه مستخدمها رفته بودند و بازرگان با طوطی در خانه تنها ماند. بازرگان که خسته بود، به طوطی سفارش کرد که مراقب خانه باشد. امّا اتّفاقی افتاد که بازرگان را از کاری که کرده بود پشیمان کرد...
ماهیخوار حیلهگر، ماهیهای خوشباور
معرفی کتاب
این کتاب بازنویسیِ یکی از حکایتهای کلیه و دمنه به فارسی امروزی است. موضوع داستان درباره مرغ ماهیخواری است که به ماهیها به دروغ میگوید و ظاهراً میخواهد آنها را از دست صیاد نجات بدهد. او به ماهیها گفت بهترین راه این است که در دهان مرغ ماهیخوار سوار شوند تا آنها را به آبگیر دیگری ببرد. ماهیها هم به او اعتماد کردند. اما مرغ ماهیخوار به اعتماد آنها خیانت کرد و ماهیها را خورد. خرچنگ که از این موضوع با خبر شده بود، مرغ ماهیخوار را کشت و به بقیه ماهیها خبر داد تا دیگر به هرکسی اعتماد نکنند.
لاکپشتی در آسمان
معرفی کتاب
این کتاب که به بیان امروزی بازنویسی شده است، برگرفته از حکایتی در کلیه و دمنه است. این داستان درباره دو مرغابی و یک لاکپشت است که در آبگیری زندگی میکنند. زمانی که آبگیر خشک و بیآب میشود مرغابیها تصمیم میگیرند به جای دیگر مهاجرت کنند. لاکپشت از آنها خواهش میکند که او را هم دنبالشان ببرند. مرغابیها از لاکپشت میخواهند تکه چوبی که دو طرفش در دهان مرغابیها بود را در دهانش بگذارد و بههیچوجه دهانش را باز نکند.اما لاکپشت میان آسمان و زمین برای اینکه جواب مردم را بدهد دهانش را باز و سقوط میکند.
هدف نویسنده نشاندادن میزان آسیبی است که بازشدن بیموقع دهان به افراد میزند.
هدف نویسنده نشاندادن میزان آسیبی است که بازشدن بیموقع دهان به افراد میزند.