Skip to main content

شهری که راه افتاد

معرفی کتاب
شهر کوچک پر از آدم و ساختمان و ماشین است. روزی شهر تکان می‌خورد و راه می‌افتد و در دریا شناور می‌شود. مردم شهر متوجه می‌شوند که شهرشان روی لاک‌پشت بزرگی ساخته شده است. حالا مردم نگران این هستند که اگر لاک‌پشت بخواهد در دریا شنا کند، آن‌ها چه کار باید بکنند.

اژدهابازی

معرفی کتاب
بچه‌اژدها سؤال‌های زیادی دارد، مثل «من کی هستم؟»، «من چی هستم؟» و... . بچه‌اژدها این سوال‌ها را از پدر و مادرش می‌پرسد؛ ولی جواب آن‌ها بچه‌اژدها را قانع نمی‌کند. او به دنبال پاسخِ پرسش‌هایش حتی تا غار پدرِ پدرِ پدربزرگش هم می‌رود؛ اما با پاسخ پدربزرگ نیز راضی نمی‌شود. بچه‌اژدها به غار کتاب‌ها می‌رود و... .

شبح ترسو

معرفی کتاب
در شهری شلوغ، با آدم‌ها و پرنده‌ها و چرنده‌های گوناگون، شبحی زندگی می‌کند. شبح خیلی ترسو است و هیچ دوستی ندارد تا اینکه روزی با دخترکی بادکنک‌فروش آشنا می‌شود. شبح به دخترک کمک می‌کند تا بادکنک‌هایش را باد کند و خودش در بزرگ‌ترین بادکنک، سفری طولانی را آغاز می‌کند.

یک تمساح، قیچ‌قیچ

معرفی کتاب
روزی تمساح بزرگی، گذارش به شهری می‌افتد و از دیدن آن همه آدم حسابی می‌ترسد؛ ولی ترسش را نشان نمی‌دهد و به جای آن سعی می‌کند مردم را بترساند. تمساح هر کاری از دستش بر‌می‌آید، انجام می‌دهد تا مردم هر چه بیشتر بترسند و موفق هم می‌شود؛ ولی مردم... .

یک کرگدن، ددنگ ددنگ

معرفی کتاب
روزی کرگدن در میدان شهر، مردی را می‌بیند که کارهای عجیبی انجام می‌دهد. از گوشش تخم‌مرغ درمی‌آورد، آتش قورت می‌دهد و از دیوار رد می‌شود. کرگدن هم تصمیم می‌گیرد از کوه رد شود. او برای گذشتن از کوه، بارها و بارها شاخش را به کوه می‌کوبد و... .

عروسی بیژن و منیژه

معرفی کتاب
این داستان روایت تازه‌ای از داستان بیژن و منیژه است. تورانی‌ها قصد حمله به سرزمین ایران را دارند. بیژن و گرگین‌میلاد، همراه گروهی از سربازان ایرانی، به سرزمین توران می‌روند. آنجا بیژن عاشق منیژه، دختر شاه توران، می‌شود و به علت این گستاخی، در چاهی زندانی می‌شود. داستان با آزادی بیژن به دست رستم و ازدواج بیژن و منیژه پایان می‌گیرد.

بشو‌و‌‌نشو

معرفی کتاب
دو گربه دوست هستند. نام یکی از آن‌ها «بشو» و دیگری «نشو» است. آن‌ها گرسنه‌اند. بشو به فکر پیدا کردن غذاست؛ ولی نشو تنبل است و حال هیچ کاری را ندارد. بشو با گنجشک هم‌بازی می‌شود و در حین بازی می‌تواند غذا پیدا کند.

درد من چه رنگی است؟

معرفی کتاب
فیل کوچولو دندان خراب و سیاه «موشی» را می‌بیند و فکر می‌کند، رنگ درد سیاه است؛ ولی خرگوش فکر می‌کند درد قرمز است و به عقیده زرافه درد آبی است. فیل کوچولو چشمش به آسمان می‌افتد و نیم‌دایره رنگارنگی می‌بیند و فکر می‌کند که آسمان از همه بیشتر درد دارد!

عروسی زن‌عمو عنکبوت

معرفی کتاب
«عمه عقرب» تنهاست و هیچ‌کس حاضر نیست با او رفت و آمد کند؛ چون همه از نیش او می‌ترسند. عمه عقرب خبر عروسی عنکبوت را می‌شنود و به دنبال راه چاره‌ای می‌گردد تا بتواند در عروسی شرکت کند. در نهایت به این نتیجه می‌رسد که نیشش را در جیب لباسش پنهان کند.

قارقار نارنجی

معرفی کتاب
کتاب حاضر داستان کلاغی است که مانند کلاغ‌های دیگر سیاه است؛ اما قارقارهایش نارنجی است. کلاغ در آسمان پرواز می‌کند و قارقارهایش همه جا را نارنجی می‌کند. از نوک دارکوب تا خرطوم فیل، همه نارنجی می‌شوند؛ اما کلاغ نمی‌خواهد قارقارهایش نارنجی باشد. روزی کلاغ کنار چوپانی می‌نشیند که نی می‌زند و... .