Skip to main content

ویرجینیا گرگ می‌شود

معرفی کتاب
خواهر" ویرجینیا" یک روز مثل یک گرگ از خواب بیدار می شود و زوزه می کشد. غرغر می کند و همه را فراری می دهد.هی به ویرجینیا دستور می دهد و اوضاع خانه را به هم می ریزد.خواهر ویرجینیا دوست دارد به جایی برود که کیکهای خامه ای، گل و درخت داشته باشد. ویرجینیا با استفاده از نقاشی سعی می کند دنیای مورد علاقه خواهرش را در نقاشی خلق کند. پس این گونه حال خواهرش بهتر می شود.

خروس پرطلا

معرفی کتاب
خاله حنا یک مزرعه با یک عالمه حیوانات دوست‌داشتنی دارد و هر روز صبح با صدای خروس پر طلا بیدار می‌شود. اما یک روز صبح هرچه خروس قصه می‌خواند خبری از خاله حنا نمی‌شود. یعنی بلایی سرش آمده؟

ماه و پلنگ خال‌خالی

معرفی کتاب
پلنگ خال‌خالی کوه‌ها را برای دیدن دوبارۀ ماه پشت سر می‌گذارد و به همه می‌گوید که ماه فقط برای اوست. چه کسی می‌تواند خال‌خالی را از اشتباه دربیاورد؟

خرسو قلقلی

معرفی کتاب
خرسی قصه از خواب بیدار می‌شود و می‌بیند در حال قل خوردن به سمت پایین کوه است. اما انقدر سنگین است که هیچکس نمی‌تواند کمکش کند و او را نگه دارد. خرسی تا کجا قرار است قل بخورد؟

اتو‌ جشن تولد می‌گیرد

معرفی کتاب
امروز تولد "اتو" است و او می‌خواهد کیک تولد را خودش درست کند. چه چیزهایی برای تهیۀ یک کیک خوشمزه لازم است؟ آرد؟ تخم مرغ؟ اما انگار اتو نمی‌خواهد از این مواد استفاده کند. به نظر شما لنگه کفش برای درست کردن کیک گزینۀ مناسبی است؟

شهری که راه افتاد

معرفی کتاب
شهر کوچک پر از آدم و ساختمان و ماشین است. روزی شهر تکان می‌خورد و راه می‌افتد و در دریا شناور می‌شود. مردم شهر متوجه می‌شوند که شهرشان روی لاک‌پشت بزرگی ساخته شده است. حالا مردم نگران این هستند که اگر لاک‌پشت بخواهد در دریا شنا کند، آن‌ها چه کار باید بکنند.

اژدهابازی

معرفی کتاب
بچه‌اژدها سؤال‌های زیادی دارد، مثل «من کی هستم؟»، «من چی هستم؟» و... . بچه‌اژدها این سوال‌ها را از پدر و مادرش می‌پرسد؛ ولی جواب آن‌ها بچه‌اژدها را قانع نمی‌کند. او به دنبال پاسخِ پرسش‌هایش حتی تا غار پدرِ پدرِ پدربزرگش هم می‌رود؛ اما با پاسخ پدربزرگ نیز راضی نمی‌شود. بچه‌اژدها به غار کتاب‌ها می‌رود و... .

شبح ترسو

معرفی کتاب
در شهری شلوغ، با آدم‌ها و پرنده‌ها و چرنده‌های گوناگون، شبحی زندگی می‌کند. شبح خیلی ترسو است و هیچ دوستی ندارد تا اینکه روزی با دخترکی بادکنک‌فروش آشنا می‌شود. شبح به دخترک کمک می‌کند تا بادکنک‌هایش را باد کند و خودش در بزرگ‌ترین بادکنک، سفری طولانی را آغاز می‌کند.

یک تمساح، قیچ‌قیچ

معرفی کتاب
روزی تمساح بزرگی، گذارش به شهری می‌افتد و از دیدن آن همه آدم حسابی می‌ترسد؛ ولی ترسش را نشان نمی‌دهد و به جای آن سعی می‌کند مردم را بترساند. تمساح هر کاری از دستش بر‌می‌آید، انجام می‌دهد تا مردم هر چه بیشتر بترسند و موفق هم می‌شود؛ ولی مردم... .

یک کرگدن، ددنگ ددنگ

معرفی کتاب
روزی کرگدن در میدان شهر، مردی را می‌بیند که کارهای عجیبی انجام می‌دهد. از گوشش تخم‌مرغ درمی‌آورد، آتش قورت می‌دهد و از دیوار رد می‌شود. کرگدن هم تصمیم می‌گیرد از کوه رد شود. او برای گذشتن از کوه، بارها و بارها شاخش را به کوه می‌کوبد و... .