سفر به هندوستان
معرفی کتاب
جوانی به نام «شبلی»، مشغول صحبت با حضرت سلیمان است که ناگهان عزرائیل از راه میرسد و نگاه عجیبی به او میاندازد. شبلی میترسد که عزرائیل جانش را بگیرد. بنابراین، از حضرت سلیمان میخواهد که او را به دورترین جایی که ممکن است، بفرستد تا دست عزرائیل به او نرسد. حضرت سلیمان همین کار را میکند؛ اما... .
گربهای با جورابهای چرمی
معرفی کتاب
گربهای به خانه «ابوالقاسم کُرَکانی» رفت و آمد میکند. شیخ برای اینکه خانه کثیف نشود، به خدمتکارش میگوید برای گربه کفشهای چرمی درست کند. گربه بسیار مؤدب است و هرگز بدون اجازه دست به غذا نمیزند و همیشه منتظر غذایش میماند. روزی خدمتکار میبیند هیچ گوشتی در دیگ نیست و گربه بیچاره را به باد کتک میگیرد.
سؤال موموکی
معرفی کتاب
«موموکی»، موش کوری است که از ندیدن خدا غمگین است. به همین دلیل، سراغ دوستانش میرود و سؤال میکند که آیا آنها خدا را دیدهاند؛ اما آنها هم خدا را ندیدهاند. موموکی از اینکه دیگر تنها نیست، خوشحال است. هدف داستان این است که ضمن آشنایی کودکان با زندگی حیوانات، این نکته را تبیین میکند که میتوان خدا را در پدیدههایش جستوجو کرد و شناخت.
بر یال اسب سفید
معرفی کتاب
در این شعرواره داستانگونه که نگاهی تحلیلی به ماجرای داستان دارد، پشت یال اسب سفیدی، شکوفههای گیلاس روییده است. صاحبش گیلاسهای رسیده را میچیند. سپس میوههای دیگری بر پشت اسب میروید و صاحب اسب دوباره میوهها را میچیند تا اینکه اسب به دریا میرود و صاحبش منتظر بازگشت او میماند. امیدواری یکی از مهمترین نکات مطرح در این داستان است.