Skip to main content

آقا گرگه به سفر دور دنیا می‌رود

معرفی کتاب
زمستان است و آقاگرگه تصمیم می‌گیرد به سفر برود. او در پاریس، «برج ایفل»، در لندن، «کاخ باکنیگهام»، در مصر، مجسمه «ابوالهول» و... را می‌بیند و تجربه‌های زیادی به دست می‌آورد. در ضمن، آقا گرگه مرتب برای دوستانش نامه می‌نویسد و ماجراهای خود را برایشان تعریف می‎کند.

آقا گرگه رنگ خودش را عوض می‌کند

معرفی کتاب
رنگ بدن آقا گرگه سیاه بود و او از آن رنگ خوشش نمی‌آمد. به همین دلیل، هر روز ، با یک سطل رنگ، خودش را رنگ می‌کرد؛ اما هیچ کدام از رنگ‌ها را دوست نداشت. دوست داشتن خود و رضایت از خویش، نکته این داستان است.

آقا گرگه تولدش را جشن می‌گیرد

معرفی کتاب
جشن تولد آقاگرگه نزدیک است و او همه دوستانش را دعوت می‌کند؛ اما هر کدام از دوستانش به بهانه‌ای دعوت را نمی‌پذیرند و آقاگرگه خیلی ناراحت می‌شود. آقاگرگه یه بطری طلایی پیدا می‌کند که می‌تواند سه آرزویش را برآورده کند. در ادامه ماجراهایی رخ می‌دهد که آقا گرگه را خوشحال می‌کند. برنامه‌ریزی کردن، قضاوت نکردن عجولانه و احترام به عقاید دیگران از نکات مطرح در این داستان است.

اردشیر و پسرش

معرفی کتاب
«اردشیر» پادشاه بزرگ و قدرتمندی است. همسرش با ریختن زهر در غذای او قصد جانش را می‌کند؛ ولی اردشیر از این موضوع آگاه شده و دستور قتل زن را می‌دهد. فردی که مأمور کشتن زن است، متوجه می‌شود که او باردار است و دلش به رحم می‌آید. چند ماه بعد نوزاد به دنیا می‌آید، درحالی‌که هیچ‌کس از وجودش باخبر نیست.

ابراهیم و سه امتحان

معرفی کتاب
حضرت ابراهیم بسیار ثروتمند بود. فرشته‌ها گفتند، او سرگرم دارایی خود است و خدا را عبادت نمی‌کند. خداوند ابراهیم را آزمایش‌های گوناگون می‌کند و او از آزمایش‌ها سربلند بیرون می‌آید و ثابت می‌کند که انسانی بلندمرتبه و پاک است.

انگشتر سلیمان

معرفی کتاب
«بُلقیا» و «عفان» تصمیم می‌گیرند انگشتر حضرت سلیمان را پیدا کرده و صاحب مقام و قدرت شوند. آ‌ن‌ها همه جا را می‌گردند. از کوه‌ها و دریاها رد می‌شوند و سرانجام انگشتر را پیدا می‌کنند؛ ولی اژدهای بزرگی نگهبان انگشتر است. پیام داستان این است که ثروت و قدرت واقعی در قناعت است.

روباهی که می‌ترسید

معرفی کتاب
روباهی که به دنبال شکار است، تکه گوشت بزرگی را می‌بیند. روباه گرسنه بدون فکر به طرف گوشت حمله می‌برد و در دام می‌افتد. روباه به فکر نجات است که صیاد از راه می‌رسد. روباه خودش را به مردن می‎زند. صیاد که روباه را مرده می‌بیند، یکی از گوش‌های او را می‌بُرد. روباه بیچاره که یک گوش خود را از دست داده، به فکر فرار است که مرد دیگری از راه می‌رسد و... .

اسکندر و آب حیات

معرفی کتاب
این داستان درباره اسکندر مقدونی است. پادشاهی که بسیاری از کشورها را فتح کرده است. روزی او در کتابی می‌خواند که چشمه‎ای به نام چشمه آب حیات وجود دارد که هر کس از آن بخورد؛ زندگی جاودانی می‌یابد. او تمام جهان را می‎گردد؛ ولی هرگز آن چشمه را پیدا نمی‌کند.

زنبور و مورچه

معرفی کتاب
زنبور وزوزکنان از این طرف به آن طرف می‎رود و خوشحال و سرحال است که هرجا دلش بخواهد، می‎رود و هرچه دلش بخواهد، می‌خورد. زنبور مغرور به دنبال غذای چرب و خوشمزه‌ای می‌گردد تا اینکه تکه گوشتی در قصابی پیدا می‌کند؛ روی آن می‌نشیند و مشغول خوردن می‌شود؛ اما ناگهان... .

مرد حریص و فرشته مرگ

معرفی کتاب
«شعبان» مردی است که تمام فکرش جمع کردن پول است. او نه خودش از پول‌ها استفاده می‌کند و نه به دیگران کمک می‌کند. شعبان با بدبختی و فقر زندگی می‎کند و حاضر نیست به پول‌هایی که زیر خاک جمع کرده است، دست بزند. سال‌ها می‌گذرد و بالاخره روزی که تصمیم می‌گیرد از ثروتش استفاده کند، فرشته مرگ به سراغش می‌رود.