کاملیا به بیمارستان میرود
معرفی کتاب
"کاملیا" حالش خوب نیست و باید چند روزی در بیمارستان بستری شود. نمیداند چطور باید این مدت را در آنجا بگذراند. خرسی و مامان کنارش هستند و حال او را کمی بهتر میکنند اما باز هم کاملیا غمگین است. صبح وقتی که کاملیا از خواب بیدار میشود صداهای عجیبی از راهروی بیمارستان به گوش میرسد. انگار چند نفر دارند آواز میخوانند. آواز خواندن در بیمارستان، آن هم با صدای بلند کمی عجیب نیست؟ کسی میداند چه خبر است؟
نمیخواهم به دکتر بروم!
معرفی کتاب
"کاملیا" مریض شده است و باید به دکتر برود. اما او از آمپول زدن میترسد. برای همین فکر میکند شاید بتواند "خرسی" را به جای خودش بفرستد. تازه خرسی آبنبات دوست ندارد و آبنباتهایی را که قرار است دکتر بعد از آمپول زدن به او بدهد، برای کاملیا میآورد. اما خرسی که مریض نیست. شما فکر دیگری به ذهنتان نمیرسد؟ شاید هم آمپول آنقدرها که کاملیا فکر میکند، ترسناک نباشد.
اضطراب مرگ و سلامت روان
معرفی کتاب
عوامل متعددی در بهداشت و سلامت روان تأثیر منفی دارند. یکی از این عوامل نگرشهای مرضی نسبت به مرگ است که این موضوع در سه ویژگی قابل بحث است: افسردگی مرگ، اضطراب مرگ و وسواس مرگ. اندیشیدن به مرگ ترسناک است و بیشتر مردم ترجیح میدهند به آن فکر نکنند. کتاب حاضر دربارۀ انواع و ابعاد اضطراب از مرگ توضیح میدهد و سپس در بارۀ هیجان و ارتباط آن با متغیرهای مختلف صحبتمیکند. سپس به موضوع سلامت روان میپردازد و نظریههای فروید، مازلو، اسکینر و دیگران را دراین باره میآورد. مؤلفههای سلامت عمومی، افسردگی، اهمیت نگرش و مذهب از دیگر مباحث کتاب هستند.
پرنیا به مهد کودک میرود
معرفی کتاب
پدر و مادر "پرنیا" به سر کار میروند و پرنیا برای اینکه در خانه تنها نباشد، بیشتر روزها پیش مادربزرگش میماند. مادربزرگ او خیلی مهربان است اما دیگر پیر شده است و نمیتواند تمام روز همراه و مراقبش باشد. یک روز مادر، پرنیا را به مهدکودک میبرد؛ جایی با دیوارهای رنگی، نقاشیهای بسیار و بچههایی که همه مشغول انجام دادن کار مورد علاقۀ خود هستند. پرنیا با دیدن این فضا دلش میخواهد هر روز به مهد کودک بیاید اما انگار چیزی نگرانش کرده است...
دایناسورها نمیترسند
معرفی کتاب
این کتاب درباره پسر کوچولویی است که از هیچچیز نمیترسد و به همین علت حیوانات بزرگ و ترسناک در برابر او کوچک و کوچکتر میشوند. پسرک با دایناسور خیلیخیلی بزرگی روبهرو میشود؛ ولی اصلاً نمیترسد. او با دایناسور دوست میشود و دایناسور به یک تمساح تبدیل میشود. پسر کوچولو از تمساح هم نمیترسد و تمساح به یک سوسمار تبدیل میشود و... .
حالا دیگه میشه خوابید: چطور موش کوچولوی پارچهای کمک میکنه تنها بخوابم؟
معرفی کتاب
خوابیدن کودکان در رختخواب خودشان یکی از موضوعاتی است که والدین در تربیت کودکان با آن مواجه میشوند. این کتاب قصهای است کودکانه دربارۀ کودکی که شبها در رختخواب پدر و مادر میخوابید و همۀ خانوده را اذیتمیکرد. روزی عروسکی پارچهای به او هدیه میشود که سحرآمیز است و میتواند هیولاها را دور کند. کودک یادمیگیرد شبها با عروسکش بخوابد و دیگر نترسد.
اختلالات اضطرابی
معرفی کتاب
اضطراب یک علامت هشداردهنده است که فرد را برای مقابله با خطر آماده میسازد که علاوه بر بدن، بر تفکر و یادگیری نیز تأثیر میگذارد. کتاب حاضر به شرح و بررسی اختلالات ناشی از ترس و اضطراب میپردازد و با اشاره به نظریههای پژوهشگران در این باره، بیماریهای مرتبط با اضطراب را معرفی و به برخی روشهای درمانی میپردازد.
کایلو و پدربزرگ
معرفی کتاب
کودکان در خلال داستان رفتارهای اجتماعی را میآموزند و تمرین میکنند. کتاب حاضر از مجموعۀ چند جلدی «کایلو» به موضوع تفریح و سرگرمی با پدربزرگها میپردازد. کودکان به پدر و مادربزرگهایشان بسیار علاقه دارند و دوست دارند زمانی را با آنها بگذرانند. در این داستان کایلو و پدربزرگش شب را در چادر می خوابند، ستاره ها را تماشا میکنند و با چیزهای جدیدی آشنا میشوند. کودک در ضمن این قصه میآموزد که تاریکی چیزهایی در خود نهفته دارد که ترسناک نیستند.