شهید مهدی زینالدین
معرفی کتاب
موضوع این کتاب زندگی و شهادت سردار «مهدی زینالدین» (۱۳۳۸ ــ ۱۳۶۳)، فرمانده لشگر ۱۷ علیبنابیطالب است. خاطرات ارائه شده، درباره زندگی و رزم و شهادت او از زبان خانواده، همسر و همرزمانش است. در بخشی از کتاب آمده است: «گفت اعلام کن همه جمع بشن، میخوام براشون صحبت کنم. نگران گفتم آقا مهدی حرف از موندن بزنی، خودت رو سبک کردیا، این بندههای خدا از بس سختی کشیدن و برای عملیات امروز و فردا شنیدن، خسته شدن... .»
حلیه
معرفی کتاب
«علیمردان» دو سالش بود که پدرش به اروند زد و دیگر هیچوقت خبری از او نشد. بعد از آن، عموها زیر بال و پرش راگرفته بودند. صبح تا ظهر مدرسه میرفت و ظهر تا غروب در مغازه، پای دخل میایستاد. در روزهای آغاز جنگ، علیمردان سال چهارمی بود و منتظر دیپلم و چندماهی بود که عاشق شده بود، عاشق «حلیه»، دختر مدیر مدرسه! علیمردان ماجرا را به مادرش گفت و او را برای خواستگاری فرستاد. پدر حلیه شرط کرد که علیمردان قبل از هرچیز باید دیپلم بگیرد. چندماه بعد، دیپلم علیمردان حاضر بود، کت و شلوارش هم، ولی... .
اسماعیل مادرم شد!: خاطرات عصمت احمدیان مادر سردار شهید حاجاسماعیل فرجوانی و شهید ابراهیم فرجوانی
معرفی کتاب
این کتاب خاطرات خانم «عصمت احمدیان» است. عروس یازدهساله اهوازی که امروز مادر دو پسر شهید، یک دختر جانباز و مادربزرگ دو نوه شیمیایی است. او از روزهایی میگوید که سخت و جانکاه سپری شده است، از کودکیاش، از عاشقانههایش و درنهایت از روزهای جنگ. روزهایی که بین او و خانوادهاش جدایی میاندازد. او میگوید به دهه چهارم زندگی نرسیده، دو فرزندش را تقدیم دفاع مقدس کرده است و... .
زنده عشق: براساس خاطرات و زندگینامه جانباز شهید حمیدرضا مدنی قمصری
معرفی کتاب
شهید «حمیدرضا مدنی قمصری»، متولد سال ۱۳۴۲، در سال ۱۳۵۸ به عضویت بسیج درآمد و با آغاز جنگ، عازم جبههها شد و تا سالهای آخر جنگ در آنجا ماند. او پس از جنگ، با بدنی مجروح و مسموم به خانه بازگشت و در مهر ۱۳۷۱ به شهادت رسید. کتاب حاضر زندگی این جانباز ۷۵ درصد را شرح میدهد. سپس خاطرات او از زبان همسر و یکی از دوستانش روایت میشود. در پایان، خاطرات روزنگار او و وقایع اعزام به جبهه تا پایان مأموریت و چگونگی شهادتش، با استفاده از تصاویر بازگو شده است.
آرزوهایم را به امانت نگهدار
معرفی کتاب
«سیاوش» پسر ۱۳ ساله جنوبی، در بحبوحه جنگ، به پدرش کمک میکند تا وسایل را پشت وانت بگذارند و از شهر خارج شوند؛ اما سوختن وانت در اوج گلولهباران شهر، سیاوش و خانوادهاش را برای فرار از دست عراقیها سرگردان میکند. پدر «قادر»، دوست سیاوش، به کمک آنها میآید تا با وانت او از شهر بروند؛ اما اسارت سیاوش، ماجرای تازهای را برای او و خانوادهاش رقم میزند.
کاش یکی قصهاش را میگفت
معرفی کتاب
این داستان درباره روزهای جنگ است و بمبباران و موشک. پسری که معلولیت جسمی دارد، در بمبباران آبادن پدر، مادر، خواهر و برادرش را از دست میدهد و فقط او میماند و مادربزرگش. مادربزرگ بدون توجه به وضعیت پسر، مرتب شکایت میکند که چرا این پسر معلول باید بماند و آن پسر دیگر (نوه دیگرش) که سالم بوده است، برود. آنها مجبور میشوند به تهران بیایند و در ساختمانی که برای جنگزدهها درنظر گرفته شده است، ساکن شوند.پسرک هر کاری که از دستش برمیآید برای مادربزرگ انجام میدهد؛ ولی دل مادربزرگ نرم نمیشود تا اینکه... .
نجات الاغ
معرفی کتاب
این داستان درباره روزهای جنگ است، روزهای بمب و گلوله و آتش! گروهی از رزمندگان در یکی از پیادهرویهای خود، الاغی را میبینند که در دیواره دره، روی تختهسنگی افتاده و زخمی و خاکآلود است. خونی که از زیر پای الاغ پخش شده است، به سیاهی میزند. «محمد» دلش میخواهد حیوان زبانبسته را نجات دهد؛ اما این، کار یک نفر نیست. دوستانش، «حسین» و «فریدون» با او همراه میشوند و... . آنها الاغ را به پایگاه میآورند. زخم پای الاغ عفونت کرده است، حالا یا باید پایش را قطع کنند یا او را بکشند و راحتش کنند.
ستاره کوشک: تبیین وصیتنامه پاسدار شهید عبدالرحیم جباری
معرفی کتاب
کتاب حاضر تبیین وصیتنامه شهید «عبدالرحیم جباری» است و شامل پنج بخش است. بخش اول که کلیات نام دارد، مسائلی مانند معنای کلمه وصیت، مرگ و مراتب آن و عرفان عملی را بررسی میکند. بخش دوم، بررسی شهادتنامه این شهید است. بخش سوم، به مفهوم قبض و بسط اشاره میکند و توبه و بازگشت به آرامش و شهود عرفانی را توضیح میدهد. بخش چهارم، قسمت اول وصیت را که مناجات شهید است، روایت میکند و نکات مختصری درباره اقسام قبض دارد. در بخش پنجم دستنوشتههای این شهید ارائه شده است.
آدمشویی
معرفی کتاب
این کتاب حاوی شش داستان کوتاه است. «سهم من از جنگ»، «فرمانده»، «خط مقدم» و «آدمشویی»، نام برخی از این داستانهاست. قهرمانان داستان «آدمشویی»، «کاوه» و «رئیس» هستند. آنها سالها همسایه، دوست و همکلاس بودهاند و هر دو با هم به جبهه میروند؛ اما رئیس دنبال درس و مدرک و عاقبتاندوزی میرود و کاوه در خط مقدم میماند و میجنگد. او در کانال «کمیل»، ماسک خود را به صورت یکی از بچههای اطلاعاتی میزند و خودش گرفتار گاز خردل میشود. حالا بعد از گذشت سالها، دیگر کپسول اکسیژن هم کارساز نیست. کاوه که با جمع کردن کیسههای بازیافتی زندگی را میگذراند، به ادارهای میرود که دوست قدیمیاش رئیس آن است تا شاید کاری برای او داشته باشد.
هفت روز (خاطرات اسارت)
معرفی کتاب
روایت این کتاب از اتفاقات ساعات آغازین روز اول اسارات نویسنده است که تا ساعات پایانی روز هفتم آن به رشته تحریر کشیده شده است. شایان ذکر است که نویسنده برخی از وقایع و اتفاقات نابهنجاری را که در طول این هفت روز به وقوع پیوسته، بازگو نکرده است؛ اما تمامی مطالب، خاطرات و حوادث ذکر شده کاملاً حقیقی و بر اساس واقعیت است. نویسنده اول مرداد ۱۳۶۷ به همراه دوازده نفر از همرزمانش به اسارات نیروهای عراقی درمیآید و... .