داستان‌های مصور

«بابا»، یک کلمه دو بخشی و یک دنیا معنا...غروری که لمسش می‌کنیم، ترس از لغزش و اشتباه، عطوفتی که شایسته‌ی افشاست، عشقی که لحظه‌به‌لحظه در می‌یابیم. چقدر بابای گوناگون در تمام دنیا وجود دارند اما همه‌ی آن‌ها تنهاوتنها یک چیزی از ته‌دل می‌خواهند؛ که فرزندشان شادترین کودک جهان باشد. این کتاب با زبان تصویر در خصوص پدری‌کردن همه‌ دنیا سخن می‌گوید.

کتاب تق و تق و تق از سری کتاب‌های تصویری است که به‌صورت داستانی ساده و روان برای کودکان نوشته شده است. موضوع اصلی این کتاب صداها و نقش آن‌ها در زندگی روزمره است. در این کتاب با استفاده از زبان کودکانه و تصاویر جذاب سعی در آموزش مفاهیم علمی به کودکان است. کودکان با شنیدن صدای «تق و تق و تق» در موقعیت‌های مختلف، به‌طور غیرمستقیم با انواع صداها و چگونگی تولید آن‌ها آشنا می‌شوند. کتاب همچنین به آزمایش‌ها و تجربیاتی که کودکان می‌توانند برای شناخت صداها انجام دهند، اشاره می‌کند. این اثر علاوه بر داستان‌گویی، به‌نوعی کتاب آموزشی محسوب می‌شود و کودکان را تشویق می‌کند تا به صدای محیط خود توجه کنند و از آن‌ها برای کشف محیط بهره ببرند. «تق و تق و تق؛ تق و تق و تق، باران دارد روی شیشه‌ی پنجره نوک می‌زند تا ما را از آمدن فصل زمستان با خبری کند...»

کتاب «ماجراجویی در فضا: سفر به سیاره مریخ»، یک کتاب مصور است که به کودکان این امکان را می‌دهد تا در یک مأموریت شبیه‌سازی‌شده به مریخ سفر کنند. این کتاب به سبک تعاملی نوشته شده و خواننده در طول داستان با انتخاب‌های مختلف، سرنوشت خود و همراهانش را در این ماجراجویی رقم می‌زند. در این کتاب، با زبانی ساده و تصاویر جذاب، مفاهیم علمی را به شکلی قابل فهم برای کودکان توضیح می‌دهد و آنها را با شگفتی‌های فضا، ستاره‌ها و سیارات آشنا می‌کند.

مجموعه «لوبیای سحرآمیز» یک مجموعه هشت جلدی است که با ترکیب هنرمندانه طنز و آموزش، مخاطبان را در سفری جذاب همراه می‌کند. جلد اول مجموعه «مجموعه داستان‌های مصور خلیج همیشه فارس» که یک کتاب مصور کم حجم است و دعواهایی را که سر نام خلیج فارس وجود دارد را با زبان طنز به کودکان نشان می‌دهد. چاپ این مجموعه به دنبال لحظات مفرحی است که از دل آن آگاهی‌های کوچکی جوانه می‌زند.

داستان تصویری زندگی «آیت الله محمدباقر زندکرمانی» از علمای به‌نام و نوادگان «کریم‌خان‌زند» است. او که در دروان کودکی شاهد سختی، بیماری و جنگ در ایران بوده است. در نوجوانی در کنار یک پزشک خارجی به این علم مسلط می‌شود. با یادگیری علوم مختلف تبدیل به یک دانشمند و روحانی می‌شود که با علم و محبوبیت خود در از بین بردن خرافات و کمک به مردم برای رشد و پیشرفت کوشش‌های زیادی انجام می‌دهد و ایشان همواره در پی برطرف کردن مشکلات مردم کشور خود بوده و درصدد یافتن راه‌کاری برای مقابله با فقر و ظلم بوده است.

این کتاب بر اساس داستان واقعی سه هم‌کلاسی نوشته شده است که زندگی‌شان پر از ماجراجویی و طنز بوده است و از این مسیر، سربلند و افتخارآفرین به شهادت رسیدند. محمد رضائیان، مسعود هاشمی و ابراهیم ابراهیمی، سه نوجوان شجاع از علامرودشت لامرد هستند که در سنین 14 و 15 سالگی به خط مقدم جبهه در دوران دفاع مقدس پیوستند. داستانی که هم از فداکاری آن‌ها می‌گوید و هم از طنز و شادی‌هایشان در دل سختی‌ها. این کتاب در شش فصل جذاب و خواندنی، مخاطب را غرق در دنیای ماجراجویی می‌کند و با تصاویر هیجان انگیز که در لابه‌لای صفحات قرار گرفته، تجربه‌ای متفاوت را فراهم می‌کند.

خانواده بیلی قرار است اسباب‌کشی کنند و همه چیز جدید شود. اتاق خواب جدید، همسایه‌های جدید و مدرسه جدید. بیلی چون خیالش راحت است که هیولاهای فسقلی هنوز کنارش هستند؛ درباره اسباب‌کشی نگرانی‌ای ندارد. اما ناگهان متوجه می‌شود که هیولاها ناپدید شده‌اند. کارتنی که هیولاهای فسقلی در آن پنهان شده بودند، از ماشین اسباب‌کشی بیرون افتاد و حالا این هیولاها باید برای رسیدن به خانه جدید بیلی تلاش می‌کردند و کلی خطر را به جان می‌خریدند.

این مجموعه داستان‌ مصور و دنباله‌دار، داستان نوجوان قهرمانی را روایت می‌کند که همراه با دوستانش برای محافظت از مردم کارهای بزرگی انجام می‌دهد. او به یک جنگ دشوار و طولانی می‌رود. در این جلد می‌خوانیم: با اینکه نبرد ایلیا با ربات‌ها تمام شده، اما انگار قهرمان داستان ما، هنوز از خواب مصنوعی ربات‌ها خلاص نشده و بخشی از ذهنش در زندان همان دانشمند دیوانه گیر افتاده است. از سوی دیگر ظاهراً شهر روزهای آرامی را می‌گذراند اما قطعی و نوسان پی‌در‌پی برق مردم را کلافه کرده است. این اتفاق اگرچه در ظاهر ربطی به ایلیا ندارد، اما شاید هم می‌تواند نشانه‌ای از نقشه‌های شوم خاندان سایه برای شهر باشد! چه کسی می‌تواند این معما را حل کند؟ ...

این مجموعه داستان‌ مصور و دنباله‌دار، داستان نوجوان قهرمانی را روایت می‌کند که همراه با دوستانش برای محافظت از مردم کارهای بزرگی انجام می‌دهد. او به یک جنگ دشوار و طولانی می‌رود. در این جلد می‌خوانیم وقتی که یک قهرمان تنها می‌شود می‌فهمد چقدر قدرتش را مدیون کسانی است که به او در ادامۀ مسیرش کمک می‌کنند. ایلیا این بار تنهایی وارد دنیای آدم‌آهنی‌هایی می‌شود که یک آدم‌واقعیِ باهوش اما دیوانه برای رسیدن به قدرت درستشان کرده است. دوستان ایلیا حالا باید تصمیم بگیرند که در نبود او چطور با هم همکاری کنند. آیا آن‌ها می‌توانند بدون ایلیا هم از پس چیدن یک نقشۀ خوب بربیایند؟

آیا دهان دایناسور بسته می‌ماند؟ به نظر شما به یک دایناسور با دهان بسته اعتماد کرد و با او به یک سفر جادویی رفت؟
دایناسور گرسنه بود. باید فکری به حال شکم‌ گرسنه‌اش بکند. سراغ کتابخانه پدربزرگش رفت اما حوصله خواندن کتاب را نداشت. فکری کرد، او دهانش را با طناب بست و روی کاغذی چیزی نوشت و از گردنش آویزان کرد. این‌طوری توانست مرغابی و خرگوش و سگی را گول بزند و دنبال خودش بکشاند. اما وقتی توی قلعه بود و قصد خوردن آن‌ها را داشت اتفاق دیگری افتاد.