ایلیا، جادوی سرخ (20)
معرفی کتاب
این مجموعه داستان مصور و دنبالهدار، داستان نوجوان قهرمانی را روایت میکند که همراه با دوستانش برای محافظت از مردم کارهای بزرگی انجام میدهد. او به یک جنگ دشوار و طولانی میرود. در این جلد میخوانیم: با اینکه نبرد ایلیا با رباتها تمام شده، اما انگار قهرمان داستان ما، هنوز از خواب مصنوعی رباتها خلاص نشده و بخشی از ذهنش در زندان همان دانشمند دیوانه گیر افتاده است. از سوی دیگر ظاهراً شهر روزهای آرامی را میگذراند اما قطعی و نوسان پیدرپی برق مردم را کلافه کرده است. این اتفاق اگرچه در ظاهر ربطی به ایلیا ندارد، اما شاید هم میتواند نشانهای از نقشههای شوم خاندان سایه برای شهر باشد! چه کسی میتواند این معما را حل کند؟ ...
ایلیا، نبرد رباتها (19)
معرفی کتاب
این مجموعه داستان مصور و دنبالهدار، داستان نوجوان قهرمانی را روایت میکند که همراه با دوستانش برای محافظت از مردم کارهای بزرگی انجام میدهد. او به یک جنگ دشوار و طولانی میرود. در این جلد میخوانیم وقتی که یک قهرمان تنها میشود میفهمد چقدر قدرتش را مدیون کسانی است که به او در ادامۀ مسیرش کمک میکنند. ایلیا این بار تنهایی وارد دنیای آدمآهنیهایی میشود که یک آدمواقعیِ باهوش اما دیوانه برای رسیدن به قدرت درستشان کرده است. دوستان ایلیا حالا باید تصمیم بگیرند که در نبود او چطور با هم همکاری کنند. آیا آنها میتوانند بدون ایلیا هم از پس چیدن یک نقشۀ خوب بربیایند؟
آیا دهان دایناسور بسته میماند؟
معرفی کتاب
آیا دهان دایناسور بسته میماند؟ به نظر شما به یک دایناسور با دهان بسته اعتماد کرد و با او به یک سفر جادویی رفت؟
دایناسور گرسنه بود. باید فکری به حال شکم گرسنهاش بکند. سراغ کتابخانه پدربزرگش رفت اما حوصله خواندن کتاب را نداشت. فکری کرد، او دهانش را با طناب بست و روی کاغذی چیزی نوشت و از گردنش آویزان کرد. اینطوری توانست مرغابی و خرگوش و سگی را گول بزند و دنبال خودش بکشاند. اما وقتی توی قلعه بود و قصد خوردن آنها را داشت اتفاق دیگری افتاد.
دایناسور گرسنه بود. باید فکری به حال شکم گرسنهاش بکند. سراغ کتابخانه پدربزرگش رفت اما حوصله خواندن کتاب را نداشت. فکری کرد، او دهانش را با طناب بست و روی کاغذی چیزی نوشت و از گردنش آویزان کرد. اینطوری توانست مرغابی و خرگوش و سگی را گول بزند و دنبال خودش بکشاند. اما وقتی توی قلعه بود و قصد خوردن آنها را داشت اتفاق دیگری افتاد.
همین حالا روی کره زمین: موقعیتمان را در زمان و فضا پیدا میکنیم
معرفی کتاب
کتاب حاضر در زمینهی آشنایی با نجوم، سیارههای منظومهی شمسی و شرایط زندگی انسانها بر روی زمین از آغاز تا اکنون را روایت میکند. سیارهی زمین تنها مکان در منظومهی خورشیدی ماست که همهی انسانها از زمانی که بهدنیا آمدهاند در آن زندگی کردهاند. ما همیشه فکر میکردیم کرهی زمین خیلی بزرگ است اما حالا میدانیم که زمین در مقایسه با فضا، آنقدرها هم بزرگ نیست. میخواهید دوری بزنیم و با چشمهای خودتان ببینید؟ به سمت ماه میرویم...
مردها گریه میکنند
معرفی کتاب
شاید شما هم شنیده باشید که افراد زیادی میگویند: مردها که گریه نمیکنند! پسرها که گریه نمیکنند! از نظر این افراد گریه کردن مردها و پسرها نشانه ضعف آنهاست. در صورتی که این تصور غلط است. امروزه مطالعات علمی نشان داده که گریه کردن مرد یا زن و بهطور کلی انسان رفتاری طبیعی و سالم است که زیربنای زیستی و اجتماعی دارد و سرکوب کردن آن بسیار مخرب و اشتباه است. آدمها وقتی پس از تجربه غم، ترس، نگرانی یا فشار روانی اشک احساسی میریزند، تخلیه میشوند و جسم و روحشان به تعادل میرسد. برای درک اهمیت این موضوع نویسنده این کتاب، داستان پدر و پسر نگرانی را روایت میکند که نمیدانند چطور میشود از دست این نگرانی خلاص شد. آنها فکر میکنند گریهکردن نمیتواند به کاهش نگرانشان کمکی کند و باور دارند که مردها گریه نمیکنند...
کازیمیر نجاری میکند
معرفی کتاب
کتاب حاضر یکی از مجموعه کتابهای «کازیمیر کاربلد» است که قصد دارد کودکان را با مشاغل و مهارتهای گوناگون آشنا کند تا بهتر بتوانند برای آینده شغلی خود تصمیم بگیرند.
در این کتاب کازیمیر نجار است. او چوبها را میبُرد، روی آنها سوهان میکشد و با میخ و چسب آنها را به همدیگر وصل میکند و در آخر وسیلهای جالب و دیدنی به وجود میآورد.
در این کتاب کازیمیر نجار است. او چوبها را میبُرد، روی آنها سوهان میکشد و با میخ و چسب آنها را به همدیگر وصل میکند و در آخر وسیلهای جالب و دیدنی به وجود میآورد.
ایلیا: نبرد رباتها 18
معرفی کتاب
این مجموعه داستان مصور و دنبالهدار، داستان نوجوان قهرمانی را روایت میکند که همراه با دوستانش برای محافظت از مردم کارهای بزرگی انجام میدهد. او به یک جنگ دشوار و طولانی میرود. در این جلد دست ایلیا در نبرد با رباتها آسیب دیده و مبارزه را برای او سخت کرده است. از طرفی شکست در برابر رباتها یک لحظه هم او را را رها نمیکند، ایلیا در این موقعیت چه میکند؟ ....
قصه دوشیزهماپت
معرفی کتاب
مجموعه 19 جلدی «پیتر خرگوشه و دوستانش» با داستانهای کوتاه و آموزنده از حیوانات نگارش شده است و هر عنوان جلد داستان مختص به خود را دارد.نویسنده این مجموعه، بئاتریکس پاتر وقتی شنید که پسر پنجساله یکی از دوستانش، پس از بیماری در حال بهبودی است، تصمیم گرفت که این پسر را با نامهای مصور سرگرم کند. او با در نظر گرفتن خرگوش خود بهنام پیتر پایپر، داستانهای بسیار کوتاهی را با هدف آموزش مهارتهای رفتاری در نامه به تصویر کشید.
کتاب «دوشیزه ماپت» دربارهی گربهای است که صدای موش به گوشش میخورد.موش از چنگ دوشیزه ماپت میگریزد و سر گربه به گنجه میخورد. او سرش را با دستمالی میپیچدو...
کتاب «دوشیزه ماپت» دربارهی گربهای است که صدای موش به گوشش میخورد.موش از چنگ دوشیزه ماپت میگریزد و سر گربه به گنجه میخورد. او سرش را با دستمالی میپیچدو...
قصه خرگوش زورگو
معرفی کتاب
مجموعه 19 جلدی «پیتر خرگوشه و دوستانش» با داستانهای کوتاه و آموزنده از حیوانات نگارش شده است و هر عنوان جلد داستان مختص به خود را دارد.نویسنده این مجموعه، بئاتریکس پاتر وقتی شنید که پسر پنجساله یکی از دوستانش، پس از بیماری در حال بهبودی است، تصمیم گرفت که این پسر را با نامهای مصور سرگرم کند. او با در نظر گرفتن خرگوش خود بهنام پیتر پایپر، داستانهای بسیار کوتاهی را با هدف آموزش مهارتهای رفتاری در نامه به تصویر کشید. در این جلد با عنوان «کتاب قصه خرگوش زورگو» میخوانیم:
دو تا خرگوش بودندیکی با سبیلهای ترسناک و پنجههای تیز و دیگری مهربان و با یک هویج. خرگوش زورگو، هویج خرگوش خوب را میگیرد و به او چنگ میزند. خرگوش خوب با دلخوری در سوراخی قایم میشود ولی...
دو تا خرگوش بودندیکی با سبیلهای ترسناک و پنجههای تیز و دیگری مهربان و با یک هویج. خرگوش زورگو، هویج خرگوش خوب را میگیرد و به او چنگ میزند. خرگوش خوب با دلخوری در سوراخی قایم میشود ولی...