قصههای تصویری از لطایفالطوایف: قرض عجیب
معرفی کتاب
مولانا فخرالدین علی صفی از لطیفهپردازان نامدار ایرانی در قرن نهم و دهم هجری قمری است. او هم شعر میسرود و هم اهل وعظ و سخنرانی بود. او در هرات و گرجستان زندگی کرد و در هرات به خاک سپرده شد. لطایف الطوایف یکی از آثار درخشان اوست که در چهارده باب نوشته شده است. هر باب و فصل از این کتاب بنابر موضوع آن قسمت، دارای حکایتهایی است که غالباً سیاسی، اجتماعی، اخلاقی و مذهبی هستند. در این حکایتها به موضوع مبارزه با ظلم، تقوا، مدارا و گذشت پرداخته شده است. در کتاب حاضر یکی از این حکایتها با زبانی ساده بازآفرینی شده است. در این داستان با مردی به نام میرعلیکه آشنا میشویم که خزانهدار و امین شاهرخ تیمور بود. او به دنبال راهی میگشت برای اینکه بتواند به مردم نیازمند شهر کمک کند. بالاخره یک روز راهحلی به نظرش آمد و شروع کرد به فقرا از خزانه پول قرض دادن...
لطیفههای شیرین بهلول
معرفی کتاب
این کتاب حاوی لطیفههایی از «بهلول»، یکی از طنزگویان معروف تاریخ اسلام است. او هوشمندی است از یاران امام جعفر صادق (ع) که خود را به دیوانگی زده تا با این تدبیر، جانش را از شّر حکومت هارون حفظ کند. بهلول با کارها و حرفهای سادهلوحانه، هم مخاطب را میخنداند و هم او را به فکر وامیدارد که بسیاری از اعمال و سخنان، معنایی خارج از ظاهر آن دارند.
لطیفههای طربانگیز
معرفی کتاب
جلد سوم از مجموعه «لطیفههای زیرخاکی» دربردارنده حکایتهایی از کلیات سعدی است. این حکایتها که عنوان بعضی از آنها از این قرار است: «تو جیب ما را نزن»، «درویش ولخرج»، «کشتیگیر نادان» و «راه و رسم گدایی»، نکاتی درباره تربیت صحیح، مشکلات و دغدغههای اجتماعی بیان کرده و نیز ارزشهای اخلاقی را یادآوری میکنند. بیشتر حکایتها، به شاهان و وزیران و مدیران طعنه زده است. حکایت «پنبه و پشم» به موضوع جهل و نادانی توجه کرده است.
لطیفههای عرفانی: لطیفههایی از تذکرةالاولیا
معرفی کتاب
در این کتاب حکایتهایی با اقتباس از «تذکرةالاولیا»ی عطار نیشابوری بازنویسی شده است. «او میبیند»، «از آن لحاظ»، «هیچ و پوچ» و «پولدار فقیر» نام بعضی از این حکایتهاست. حکایت «حالگیری» این نکته را یادآوری میکند که مسلمانان در شبیه بودن به بزرگان دین نباید به ظاهر اکتفا کنند. همچنین طنز بودن این حکایتها شادی را برای خواننده به ارمغان میآورد و او را با نکات عرفانی آشنا میکند.
ماجراهای بُهلول
معرفی کتاب
کتاب حاوی داستانهایی درباره بهلول است. در ابتدای کتاب، بهلول اینچنین معرفی میشود: «وهب بن عمرو»، شیخ و عالِم شهر، پسرعموی هارونالرشید و از یاران امام موسیبن جعفر (ع)، خود را به دیوانگی میزند تا هارون نتواند از او فتوای کشتن امام را بگیرد. هارون این موضوع را میداند؛ اما چون نمیخواهد فرد دیگری از خاندانش را بکشد، چیزی نمیگوید. مدتها میگذرد و کنایهها و طعنههای وهب دهان به دهان میگردد و خنده را به چهره همه، حتی بر چهره هارون مینشاند. از آن به بعد، وهب بن عمرو، بهلول، یعنی آدم خندهرو و با نشاط، نام میگیرد.