Skip to main content

کوه‌های تو... قشنگ‌ترند

معرفی کتاب
در این کتاب که از مجموعۀ پنج جلدی "نقاشی‌های خدا" است، کودکان با آفریده‌ها و نعمت‌‌های خدا آشنا می‌شوند. در این جلد به مواردی مثل دریا، علفزار، چشمه، دشت و کوه اشاره شده است. زمینۀ صفحات کتاب شطرنجی است تا کودکان به راحتی نقاشی‌ها را ببینند و بتوانند همانند آن‌ها بکشند.

ستاره‌های تو...قشنگ‌ترند

معرفی کتاب
در این کتاب، کودک با پدیده‌های طبیعی مثل خورشید، ابر، رنگین‌کمان، ستاره و ماه آشنا می‌شود. صفحات شطرنجی کتاب، به او کمک می‌کنند تا تصاویر نقاشی شده را به راحتی ببیند و خود نیز نقاشی‌هایی مانند آن بیافریند.

درخت‌های تو... قشنگ‌ترند

معرفی کتاب
در این کتاب کودکان می‌توانند با بعضی از آفریده‌های خدا مثل گل یاس، گوجه‌فرنگی، درخت، هویج و گل محمدی آشنا شوند. در هر قسمت، شخصیت اصلی داستان، نقاشی‌های خود از آفریده‌ها را با آنچه که در واقعیت هستند مقایسه می‌کند. در این مقایسه‎ها به برخی از کاربردهای آن‌ها نیز اشاره می‌شود؛ از گل محمدی می‌شود گلاب گرفت، درخت‌ها هوا را تمیز می‌کنند و گل‌های یاس کوچه و حیاط را خوشبو می‌سازند.

انارهای تو... قشنگ‌ترند

معرفی کتاب
در این کتاب، کودکان با بعضی از نعمت‌های خدا آشنا می‌شوند. به میوه‌هایی مثل انار، آلبالو، توت‌فرنگی، آلو و بِه در این کتاب اشاره شده است. در هر صفحه، شخصیت اصلی کتاب، نقاشی‌هایی را که از میوه‌ها کشیده با میوه‌های واقعی که خدا آفریده است مقایسه می‌کند. زمینۀ صفحات شطرنجی هستند تا کودک بتواند نقاشی میوه‌ها را روی آن‌ها ببیند و یاد بگیرد.

مراقبم باش!

معرفی کتاب
"یوری" یک پسر بچه است. او روزی آقای "اشنیپل" را می‌بیند و از او می‌پرسد: فکر می‌کنی به اندازۀ کافی بزرگ شده‌ام که بتوانم از خودم مراقبت کنم؟ اما آقای اشنیپل از بچه‌‌داری چیز زیادی نمی‌داند. برای همین یوری به او پیشنهاد می‌کند تا هر زمان که لازم بود، آقای اشنیپل از او مراقبت کند. مراقبت از یک بچه چگونه است؟ باید فقط به او گفت این کار را نکن یا این کار خطرناک است؟ با آقای اشنیپل و یوری همراه باشید. شاید شما متوجه شوید آقای اشنیپل از یوری مراقبت می‌کند یا یوری از آقای اشنیپل. تصاویر این کتاب به شکل نقاشی با مداد هستند. حتی گاهی رنگ‌ها نیز از خط بیرون زده‌اند.

زنگ نقاشی (2) آموزش روش‌های خلاقانه نقاشی

معرفی کتاب
در این کتاب "ویزویزک" می‌خواهد به بچه‌ها چند روش برای بهتر نقاشی کشیدن بیاموزد. چیزهایی مثل استفاده از تمام صفحۀ سفید برای نقاشی و پر کردن آن، استفاده از همۀ طیف‌های یک رنگ در خلق اثر، استفاده از بافت‌های اشیا در نقاشی و استفاده از خطوط فرفری جهت رنگ‌آمیزی سریع‌تر. بعد از هر آموزش، صفحه‌ای خالی وجود دارد تا کودک، آموخته‌های خود را در آن تمرین کند.

نگهبانان زمین قبل از هر چیز زباله کمتری تولید می‌کنند: داستانی در باره بازیافت در زمین

معرفی کتاب
بازیافت و استفادۀ دوباره از زباله یکی از راه‌های نگهداری از زمین است. در این کتاب به مخاطب پیشنهاد می‌شود برای اینکه از زمین بهتر نگهبانی کند، لازم است زبالۀ کمتری تولید کند. در این راستا، نمونه‌های استفاده‌های مجدد از یک قوطی خالی مربا آورده شده‌است. در هر صفحه از کتاب پیشنهاد ساخت وسیله‌ای بسیار ساده، به همراه توضیحی چند کلمه‌ای، آمده‌است. همچنین، مخاطب می‌تواند نقاشی‌های هر صفحه را رنگ کند.

سفر هارولد به آسمان

معرفی کتاب
"هارولد" هر چیزی را که می‌خواهد با مدادرنگی بنفش خود نقاشی می‌کند و به همین دلیل همیشه اتفاقات عجیبی برایش می‌افتد. مثلا همین شب گذشته که از خواب بیدار شد تا آب بخورد خودش را وسط صحرا دید و مجبور شد یک برکۀ آب زیر یک نخل نقاشی کند تا بتواند تشنگی‌اش را برطرف کند. بعد از آن، چون کار دیگری نمی‌توانست در صحرا انجام دهد یک موشک کشید تا به ماه برود اما موشک آن‌قدر بالا رفت تا به مریخ رسید. هارولد با همان اطلاعات ناقصش از آدم مریخی‌ها یکی از آن‌ها را نقاشی کرد اما آدم مریخی می‌خواست سوار موشک او شود و به زمین بیاید. برای همین هارولد...

داستان باورنکردنی هارولد

معرفی کتاب
"هارولد می‌تواند با مدادرنگی بنفش خود هر چیزی که می‌خواهد را نقاشی کند. یک شب هارولد وارد باغ سحرانگیزی می‌شود. هیچ چیز در آن باغ نروییده است و اگر هارولد نمی‌دانست آنجا سحر شده است اصلا آن را "باغ" نمی‌نامید. حالا هارولد باید برای حل این مشکل، آن را با پادشاه مطرح کند. پادشاهی که در یک قلعه روی تخت راحت خود نشسته است و تاجی بر سر دارد. این پادشاه را هارولد به کمک مدادرنگی بنفشش باید خلق کند؛ پادشاه و خیلی چیزهای دیگر. حتی همان جادوگری که باغ را سحر کرده است. هارولد تا کجا می‌تواند این داستان باورنکردنی را ادامه دهد؟

روزی که مداد شمعی‌ها به خانه برگشتند

معرفی کتاب
یک روز «دانکن» نامه‌هایی از مداد شمعی‌های گمشده‌اش دریافت می‌کند و به یاد می‌آورد که آن‌ها را کجا و چطور گم کرده است. دانکن به اتاقش می‌رود و از گوشه و کنار اتاق همه آن‌ها را پیدا می‎کند. مدادشمعی‌ها آنقدر خراب شده‌اند که دیگر در جعبه جا نمی‌شوند؛ اما دانکن فکری به ذهنش می‌رسد و کار جالبی می‌کند.