صلیب سلمان
معرفی کتاب
کتاب «صلیب سلمان» رمانی ناست که به بررسی مفاهیمی چون خانواده، داعش، جنگ و معرفی پیامبر اسلام به مخاطب میپردازد. این کتاب با نگاهی متفاوت، به روایت داستان سلمان میپردازد که در موقعیتی پیچیده و خطرناک گرفتار شده است و سعی دارد با تکیه بر ارزشهای خود، مانند دوستی و وفاداری، بر موقعیت غلبه کند. همچنین کتاب به موضوعاتی همچون خانواده، داعش، جنگ و معرفی اسلام میپردازد. در کتاب میخوانیم: «اویس دهانش را چسباند به شاخه درخت هلو آرام گفت: «دختر خوب، ابرها وقتی از روی قله ساوالان رد میشوند عظمت سلطان مات و مبهوتشان میکند، اردیبهشت را با دی ماه اشتباه میگیرند، شکوفه نزن دختر خوب، صبر کن ابرها هوشیار شوند. مبادا شکوفههایت زیرِ برف بد موقع پنهان شود و بسوزد!» لبخند زدم. اویس به قله خیره شد. گفت: «اویس زبان درختها را می فهمد زبان «آی» خودش را نفهمد!» ...
میحانه میحانه
معرفی کتاب
کتاب «میحانه میحانه»، رمانی است که به روایت زندگی افراد جنگزده و تأثیرات جنگ بر زندگی آنها میپردازد. لطیفه، شخصیت اصلی داستان، پس از سالها دوری از خرمشهر و خانوادهاش، با دریافت نامهای از ساره، زنی که زمانی عاشقش بوده و گمشده است، به خرمشهر باز میگردد. بازگشت او مصادف میشود با مواجهه با خاطرات تلخ و شیرین گذشته، درگیریهای جنگ و تأثیرات عمیق آن بر زندگی مردم. در طول سفر، لطیفه با چالشها و اتفاقاتی روبرو میشود که هر کدام بخشی از تاریخچه شخصی و درونی او را بازگو میکنند.
پلمب
معرفی کتاب
کتاب «پلمب» روایتی داستانی از تجربیات یک مؤسسه تبلیغی و جریان شکلگیری و فراز و فرود آن است. این روایت برگرفته از مصاحبهها و مشاهدات چند مؤسسه تبلیغ مذهبی است که برخی نقاط قوت و ضعف آنها به مثابه منشأ یک ماجرای پلیسی ساختگی شکل داستانی گرفته است؛ بنابراین، داستان را نه بهصورت روایت مستند که تلفیقی از خیال و واقعیت باید در نظر گرفت. همچنین، آنچه در این قصه آمده منحصر به یک مؤسسه تبلیغی خیالی است که البته الهامگرفته از چند تجربه واقعی و آمیخته با داستانسرایی است. داستان کتاب از اینجا آغاز میشود که بازرس استانداری، حین انجام مأموریت، در ملکی ظاهراً مجهولالمالک گروگان گرفته شد. از معدود شاهدان محلی و اصحاب رسانه خواسته شده تا اطلاع ثانوی از نشر خبر این اتفاق پرهیز کنند. پرونده حاضر بخشهایی از متن نامهها، گزارشها، صورتجلسات و گفتوگو با گروگانگیران و شاهدان محلی و دیگر افراد مرتبط با ماجراست. این متون بهترتیب زمانی شمارهگذاری شدهاند تا روند پیشرفت کار مشخص شود. یکی از متهمان نیز متواری شده و تاکنون اطلاعی از محل اختفای وی به دست نیامده است.
ماه و بلوط
معرفی کتاب
کتاب «ماه و بلوط» یک اثر مهم در زمینه شناسایی فرهنگ و تاریخ کردستان ایران است. این کتاب به طور خاص به شخصیتها و روایتهایی از زندگی مردم کردستان میپردازد و تلاش میکند تا ارتباط عمیقی بین فرهنگ کردی و فارسی ایجاد کند. کتاب به بررسی جنبههای مختلف زندگی مردم کردستان میپردازد و از منظر ادبی و فرهنگی، تلاش میکند تا تصویری واقعی و عمیق از این منطقه ارائه دهد. نویسنده با استفاده از شخصیتهای واقعی و داستانسرایی مبتنی بر تجربههای زیسته، توانسته است اثری ایجاد کند که خواننده را به زندگی و فرهنگ کردستان نزدیکتر میکند.
تن نور
معرفی کتاب
نویسنده این اثر در قالب رُمان به بیان دغدغهها و مشکلات نوجوانان در مواجهه با مقولههایی مانند جنگ، فقدان، عشق و مرگ با محوریت خرمشهر در دوران دفاع مقدس، پرداخته است. داستان مردمانی است که طعم تلخ جنگ را چشیدهاند و با گذر هزاران روز و شب نتوانستند، آن تلخی آغشته به خون و از دست دادنها را فراموش کنند. روایت تمام تنورهای خاموش خرمشهر باشد که روزگاری آخرین پناه دختران و زنان جنگزده شدند تا حرمتشان را در برابر دستهای ناپاک متجاوز حفظ کنند. در بخشی از کتاب آمده است: «... در جنگ جایی امن پیدا میشود؟ شهری که در تیررس دشمن قرار دارد و جانش از قدمهای بیامان عراقیها و تانکهایشان به لرزه افتاده، ...».
خون برادههایی از شهر
معرفی کتاب
کتاب «خون، برادههایی از شهر»، داستانی است که به زندگی و مسائل اجتماعی در جنوب ایران میپردازد. این کتاب با روایت زندگی ربابه، زنی مستقل و مبارز، از خانواده کولی و دورهگرد که در کودکی به خرمشهر آمده است و آنجا زندگی میکند. اما مردم شهر او را از خودشان نمیدانند. کتاب، روزهای آغاز دفاع مقدس را در دل خرمشهر روایت میکند و علاوه بر بیان حال و هوا و اتفاقات روزهای ابتدای جنگ، از عشق، غربت، خیانت، مبارزه و استقامت سخن میگوید و خواننده را درگیر پیچیدگیهای اخلاقی و اجتماعی میکند.
بشکوچ
معرفی کتاب
کتاب «بشکوچ» روایتگر داستان عشق و جنگ در بستر سیوچهار روز محاصره خرمشهر است. داستان حول محور شخصیت کیارش، یکی از تکاوران نیروی دریایی بوشهر، میچرخد که برای دفاع از خرمشهر به این شهر اعزام میشود و در آنجا با دختری به نام سلدا آشنا شده است و عاشق او میشود. این رمان سه راوی دارد: کیارش، سلدا و ایرانه، که هر کدام از دیدگاه خودشان به واقعههای داستان نگاه میکنند. این رمان توانسته است فضای جنگ و عشق را در کنار هم به تصویر بکشد و عمق زخم و ماندگاری این عشق را در ذهن خواننده ایجاد کند. در کتاب میخوانیم: «گوش بردم جلوی دهانش، انگشت گذاشتم زیر گلویش، روی مچش نفس، نمیکشید. قلبش نمیزد. چشمهای نیمه بازش به خیابان قفل بود، به کف آسفالت خونی پر از جنازه و مجروح و تانکهای سوخته. دستم روی صورتش میلرزید. نفسم بالا نمیآمد. حس کردم چشمهایم بسته میشود. چشم گرداندم. برای اولین بار دنبال کسی بودم که کنارم باشد.»
مسجد عجیب و غریب
معرفی کتاب
داستان «مسجد عجیبوغریب» درباره یک گروه دانشآموزی است که از سوی مدرسه به اردوی تفریحی و علمی اصفهان رفتهاند، اتفاقاتی که در این اردو رخ میدهد لحظاتی شاد را برای دانشآموزان رقم میزند که لبخند را روی لب مخاطب نیز مینشاند. این کتاب مشتمل بر داستانهای کوتاه طنز برای نوجوانان با عنوانهای «نقشه شیطانی»، «اولین جایزه عمرم»، «یک فکر بکر» و… است.
بینمازها خوشبختترند
معرفی کتاب
«کتاب بینمازها خوشبختترند!؟» مجموعه داستانهایی دخترانه با موضوع نماز، حجاب، شعار دینی و فضیلتهای آنها است که داستانها با زبان جذاب و متناسب با ذائقه نوجوانان امروزی روایت شده است. این کتاب برای دختران نوجوان دارای جذابیت میباشد. در قسمتی از این کتاب میخوانیم: «دوست دارم آسمان همین الان روی سرم آوار شود! دیشب تا خود صبح چرت زدم و درس خواندم؛ اما چه فایده؟ چه فایده که امروز جای نمره بیست، یک هفده خوشآبورنگ نصیبم شد. آخه هفده هم شد نمره؟ خدا با من لج افتاده! وگرنه هیچ دلیلی ندارد که نمرهام کم شود. محیا سری برای خانم اسدی تکان میدهد و لبخندزنان میآید سمت من. از لبخندش حالم بد میشود؛ باید هم لبخند بزند؛ باید هم در دلش عروسی بگیرد. امروز بهترین نمرهٔ کلاس را گرفته است. کتابها را میاندازم داخل کوله؛ نگاهم را از چشمان خندانش میگیرم؛
از در مدرسه پایمان را بیرون نگذاشتهایم که ماشینِ بابا را میبینم؛ از دود اگزوزش لجم میگیرد؛ میخواهم زودتر محیا را راهی کنم؛ نمیخواهم ماشین پتپتیمان را ببیند و در خلوت به ریشمان بخندد؛ اما صدای بابا اجازه نمیدهد: «سلام بر دختران باهوش کلاسِ اول متوسطهٔ مدرسهٔ شهید رجایی».»
از در مدرسه پایمان را بیرون نگذاشتهایم که ماشینِ بابا را میبینم؛ از دود اگزوزش لجم میگیرد؛ میخواهم زودتر محیا را راهی کنم؛ نمیخواهم ماشین پتپتیمان را ببیند و در خلوت به ریشمان بخندد؛ اما صدای بابا اجازه نمیدهد: «سلام بر دختران باهوش کلاسِ اول متوسطهٔ مدرسهٔ شهید رجایی».»
جاناتان مرغ دریایی
معرفی کتاب
کتاب «جاناتان مرغ دریایی» رمانی کوتاه ولی بسیار پرمعنا است. این کتاب در مورد جاناتان لیوینگستون، یک مرغ دریایی است که دوست ندارد مثل هزاران مرغ دریایی دیگر فقط به فکر خوردن و خوابیدن و گذران زندگی باشد. جاناتان میخواهد به شکل حرفهای پرواز را یاد بگیرید. به همین خاطر دور از دیگران مرغان دریایی، تنها به تمرین مشغول است. بدون شک داستان جاناتان الهامبخش همهی آدمهایی است که به نحوی متفاوت هستند و جامعه به همین دلیل متفاوت بودن حاضر نیست آنها را بپذیرد. الهامبخش آدمهای طرد شدهای که به دنبال هدفی رفتهاند که همگان قادر به درک آن نیستند. الهامبخش آدمهایی که به مسئلهی زندگی فکر میکنند و میخواهند معنایی برای آن پیدا کنند. الهامبخش آدمهایی که از انگشتنما شدن ترسی ندارند و به هر طریقی هدف والای خود را دنبال میکنند. در این رمان با مرغ دریاییای روبهرو هستیم که حاضر نیست تحقیر دیگران را بپذیرد و عصیانگر میشود. به مخالفت میپردازد و از کاری که کرده است پشیمان نمیشود.