تنهای هزارساله: کتاب اول
معرفی کتاب
این کتاب با خبر وقوع یک سیل ویرانگر در دوره فتحعلیشاه قاجار آغاز میشود. سیلی که اجساد زیر خاک را به روی خاک آورد و مردم را وحشتزده کرد. یکی از این اجساد جسدی سالم با کفنی کامل بود. جسدی که متعلق به مردی بزرگ، فقیه و اسلامشناسی بزرگ بود. کتاب حاضر قصد دارد مخاطبان جوان خود را با دانشمند و عالم معروف علم حدیث، شیخصدوق و کتابهای ارزشمند ایشان آشنا کند.
دلشوره شیرین
معرفی کتاب
این داستان از زبان همسر شهید مرتضی جاویدی، یکی از شهدای دفاع مقدس در عملیات کربلای پنج، روایت شده است. همسر شهید ماجرا را از روزی بازگو کرده است که خانواده شهید جاویدی برای خواستگاری به منزل ایشان رفتند و او را به عقد همسر رزمندهاش درآوردند. کتاب حاضر رشادتها شهید جاویدی و فداکاریها، صبوریها، استقامت و مبارزات پشت جبهه همسر شهید را شرح داده است. نویسنده کتاب پیشرو قصد دارد سختیها و مصائبی که همسران و فرزندان شهدا با آن مواجه بودهاند را برای مخاطب نمایان کند تا با از خودگذشتگیهای نسلهای پیشین خود آشنا شوند.
گدار (خاطرات یک دهه شصتی)
معرفی کتاب
گدار خاطرههای یک دههشصتی است که هر خوانندهای با خواندنشان، حتماً همذاتپنداری میکند و اگر هم تجربۀ آن خاطرهها را نداشته باشد، حتماً از خواندنشان لذت میبرد. گدار در گویش کرمانیها بهمعنای گردنه و راه سخت و پرپیچوخم و ناهموار کوهستانی است که بهگفته نویسنده کتاب، کلمههایی که نوشته، گدارهایی بوده است که سختیشان خطوخشهایی به ذهنش انداختهاند و آنقدر این خطوخشها زیاد بوده که در حافظهاش مانده و به کلمه تبدیل شدهاند. گدار خاطرههای شخصی نویسندهای از دهۀ شصت است. کلماتی است که نویسنده آنها را با هدف شناخت دهۀ شصت، یعنی دوران قبل از اینترنت و پیتزا و کامپیوتر، در این کتاب گردآوری کرده است.
وقتی قرار شد بمانی
معرفی کتاب
این داستان درباره زنی است که عاشقانه در کنار همسر جانبازش ماند و حفظ زندگیاش را در اولویت قرار داد. زهرا توکلی شخصیت اصلی این قصه است که برای گرم ماندن کانون خانوادهاش تلاش زیادی کرد و برای زنانی که میخواهند خانوادهای ایدهآل داشته باشند الگو شد. نویسنده قصد دارد تا با ارائه شیوهای از سبک زندگی اسلامی، خوانندگان کتاب خود را به الهام گرفتن از این شیوه تشویق و زهرا توکلی را چون الگویی از زن ایرانی و مسلمان به مخاطب معرفی کند.
سپر
معرفی کتاب
این داستان درباره ترسناکترین فاجعهای است که بالاخره برای بشریت رخ میدهد و همهچیز را نابود میکند. بلایی که خوشبختانه از امروز بسیار دور است و چند میلیارد سال با آن فاصله داریم، اما به هرحال اتفاق میافتد؛ آن اتفاق «مرگ خورشید» است. حال جهانی را تصور کنید که خورشیدش دیگر فعالیت طبیعی ندارد و مشغول سوزاندن زمین است. آدمها، حیوانات، گیاهان و... درحال نابودی و سوختن هستند. آب دریاها غیرعادی بالا آمده و خبری از باد و باران نیست. در این جهان، بشر باید چه کار کند؟ آیا میتواند خود را از این شرایط نجات دهد یا باید در انتظار مرگ و انقراض باشد؟ نویسنده کتاب حاضر چنین جهانی را شرح داده است. او علاوه بر روایت یک داستان ماجراجویانه، قصد دارد مخاطب خود را با راهکارهایی که با کمک آنها میتوانیم از محیطزیست بهتر محافظت کنیم آشنا کند.
روایتی ساده از ماجرایی پیچیده: رمان نوجوان
معرفی کتاب
این رمان روایتی ساده از پسر نوجوان ترکمنی به نام الیاس است که عاشق دختر خان روستا «صفورا» میشود. این عشق نافرجام خیلی زود به نفرت تبدیل میشود. نوچههای خان، یوسف برادر الیاس را میکشند و عزا و ماتم جای عروسیاش را میگیرد. بعد از این اتفاق و در بحبوحه ماجراها و مبارزات قبل از انقلاب، الیاس مدام به فکر راهی است تا انتقام خون برادرش را بگیرد...
این کتاب نوجوان را از میان ماجراهای عجیب و غریب آن روزگار عبور میدهد؛ از فضای پرقیل و قال مدرسه تا زندان کمیته مشترک ضد خرابکاری و از منزلِ خان تا سفارتخانه آمریکا و در خلال داستان خواننده با دوران انقلاب و ظلم و بیعدالتیهای آن زمان آشنا میشود
در قسمتی از این کتاب میخوانیم: «ماجرای آن شب اتفاقی بدون مقدمه نبود... با باز شدن مدرسهها انگار الیاس از قفس آزاد شده بود. میتوانست نفس تازهای بکشد. دوباره سامان را ببیند و از اعلامیههای تازهٔ آقای خمینی حرف بزند. اما سامان کمی ترس داشت. شاید فکر میکرد ماجرای حملهٔ ساواک به مسجد امام صادق کار داییِ الیاس باشد... انگار دلش نمیخواست از سیاست حرف بزند. تا صبح روز بیستمِ دی که ظاهراً روزی بود مثل همه روزها...».
این کتاب نوجوان را از میان ماجراهای عجیب و غریب آن روزگار عبور میدهد؛ از فضای پرقیل و قال مدرسه تا زندان کمیته مشترک ضد خرابکاری و از منزلِ خان تا سفارتخانه آمریکا و در خلال داستان خواننده با دوران انقلاب و ظلم و بیعدالتیهای آن زمان آشنا میشود
در قسمتی از این کتاب میخوانیم: «ماجرای آن شب اتفاقی بدون مقدمه نبود... با باز شدن مدرسهها انگار الیاس از قفس آزاد شده بود. میتوانست نفس تازهای بکشد. دوباره سامان را ببیند و از اعلامیههای تازهٔ آقای خمینی حرف بزند. اما سامان کمی ترس داشت. شاید فکر میکرد ماجرای حملهٔ ساواک به مسجد امام صادق کار داییِ الیاس باشد... انگار دلش نمیخواست از سیاست حرف بزند. تا صبح روز بیستمِ دی که ظاهراً روزی بود مثل همه روزها...».
بانو گوهرشاد: زندگینامهی داستانی
معرفی کتاب
این کتاب داستان زندگی یکی از مهمترین ملکههای تاریخ ایران به نام گوهرشاد را با زبانی مناسب نوجوانان بازگو میکند. گوهرشاد همسر شاهرخ، پادشاه قدرتمند عصر تیموریان بود و در طول حیات خود فرمان ساخت مسجد گوهرشاد، چندین کاروانسرا و مدرسه را صادر کرد و از او آثار معماری بسیار مهمی به جا مانده است.
نورآباد دهکدهی من
معرفی کتاب
این داستان درباره اهمیت ماندن در وطن و ساختن آرزوهاست. شخصیت اصلی قصه پسر جوانی به نام احمد است که میخواهد پیشرفت کند و موفق شود. او روستایش را ترک کرده تا به شهری با امکانات و مرفه برود. در این میان به روستایی میرسد که برخلاف روستای خودشان آباد و پررونق است. برای احمد سؤال میشود که این روستا چطور آنقدر آباد و زیباست؟ یکی از اهالی روستا که پیرمردی با تجربه و دنیادیده بود و از سرگذشت روستا خبر داشت، ماجرای پیشرفتکردن روستا را برای احمد گفت؛ ماجرایی که گرچه با سختی و مشکلات فراوان همراه بوده، اما نتیجهای موفقیتآمیز داشته و باعث شده مردم روستا بدانند فقط در شرایطی میتوانند روستایشان را نجات دهند که آنجا بمانند و برای آبادکردن آن تلاش کنند.
سختون
معرفی کتاب
این داستان درباره یک غار اسرارآمیز طلسم شده است. ماجرا از آنجا آغاز میشود که پسرکی به نام احمد تصمیم میگیرد از کوه بالا برود و وارد غاری طلسم شده به نام غار خورشید شود.
مردم روستا میگفتند تا به حال هیچکس نتوانسته از آن غار بیرون بیاید و آنجا نفرین و طلسم شده است، اما پدربزرگ احمد اینطور فکر نمیکرد و معتقد بود تمام این حرفها خرافه هستند و واقعیت ندارند. احمد تصمیم گرفت به حرف پدربزرگش اعتماد کند و به این سفر اسرارآمیز برود، اما کار آنقدر که او تصور میکرد آسان نبود و مشکلات زیادی سرراهش قرار داشت.
مردم روستا میگفتند تا به حال هیچکس نتوانسته از آن غار بیرون بیاید و آنجا نفرین و طلسم شده است، اما پدربزرگ احمد اینطور فکر نمیکرد و معتقد بود تمام این حرفها خرافه هستند و واقعیت ندارند. احمد تصمیم گرفت به حرف پدربزرگش اعتماد کند و به این سفر اسرارآمیز برود، اما کار آنقدر که او تصور میکرد آسان نبود و مشکلات زیادی سرراهش قرار داشت.