Skip to main content

روز نودل

معرفی کتاب
کتاب داستان دختر کوچولوی فیلیپینی است که آشپزی را دوست دارد و با کمک مادرش، یک تجربه‌ی خوب آشپزی را درک می کند. در این کتابکودکان یاد می گیرند که فقط مصرف کننده نباشند و به و مادران در تهیه غذا کمک کنند.

روز سوپ

معرفی کتاب
این داستان درباره یک روز خوشمزه است. روزی که دختر کوچولوی این قصه تصمیم می‌گیرد همراه با مادرش یک سوپ خوشمزه بپزد. نویسنده کتاب حاضر مواد لازم برای پخت سوپ را نام می‌برد و با زبان کودکانه و در قالب داستان، چگونگی پخت سوپ را بازگو می‌کند.
این قصه به کودک کمک می‌کند تا با آشپزی‌کردن آشنا می‌شود و نکات ایمنی را که باید هنگام آشپزی حواسش به آن‌ها باشد رعایت کند.
در انتهای کتاب، دستور پخت سوپ‌های گوناگون و نکته‌هایی برای بهترشدن سوپ و افزایش کیفیت آن نیز ارائه شده‌ است.

خط سفید بین ما

معرفی کتاب
داستان کتاب از جایی در آسمان شروع می‌شود که سیاه‌چاله‌ای گرسنه می‌خواهد اورانوس را ببلعد، اما سیاره اورانوس برای دهان او خیلی بزرگ است پس با سرفه‌ای آن را به همانجایی که آورده پرتاب می‌کند. اما درست در لحظه‌ای که سیاه‌چاله سرفه می‌کند نوزادی به اسم «یاپراک» به دنیا می‌آید. او بی‌آنکه که بتواند صحبت کند ترانه‌ای را می‌خواند؛ آن‌هم به زبانی دیگر... .
کتاب درعین‌حال که داستان جالبی دارد روی این نکته تأکید می‌کند که جهان کودکان جهان صلح است و دوستی، اگر آن‌ها به‌حال خودشان رها شوند حتی می‌توانند اختلاف بین بزرگسالان را هم حل کنند.

کارآگاه پادی در کشتی ماکارونی

معرفی کتاب
خرس قهوه ای(کارآگاه پادی) مامور شیر جنگل است و باید حیوانات قطب شمال را به قطب برساند. در راه مشکلاتی برای او اتفاق می‌افتد و وظیفه‌ی پاک‌سازی دریا هم بر عهده اوست. او دستگاهی را که اختراع شده را به کار می‌گیرد و پلاستیک‌های دریا را جمع می‌کند و ...

مهتاب و دکمه‌ قرمز

معرفی کتاب
این داستان درباره یک دکمه است. دکمه‌ای خوش‌شانس که کنار دریا افتاده است و به دست دخترکی خیال‌پرداز می‌رسد. دخترک با دیدن دکمه از مادر و پدرش می‌خواهد برای آن دکمه قصه بسازند. مامان و بابا هرکدام قصه‌ای تخیلی را برای آن دکمه می‌سازند و دخترکشان را سرگرم می‌کنند.
نویسنده کتاب حاضر در تلاش است تا قوه تخیل و خیال‌پردازی کودکان را تقویت و ذهن آن‌ها را برای قصه‌نویسی آماده کند.

این‌طوری پول‌دار نمی‌شوی

معرفی کتاب
این کتاب داستان‌های کوتاهی درباره سواد و مدیریت مالی است؛ سواد مالی که نویسنده کتاب حاضر آن را بازگو کرده است، به مخاطبانش راه‌هایی را پیشنهاد می‌دهد تا بتوانند علاوه بر کسب درآمد احساس رضایت را نیز در حرفه خود تجربه کنند. به طور مثال اگر برای خریدن چیزی که دوستش داریم کار کنیم، زحمت کارکردن برایمان عذاب‌آور نیست و لذت‌بخش می‌شود و داستان‌های کتاب پیش‌رو در پی بازگوکردن همین موضوع هستند.

او برادر من است

معرفی کتاب
مجموعه کتاب‌های «شعرهای شیرین برای بچه ها»شامل داستان‌هایی کوتاه و جذاب برای کودکان هستند که در قالب شعر و کلمات آهنگین بیان شده‌ و با تصاویری شاد همراه شده‌اند. برخی از این شعرها با الهام از شخصیت‌های قصه‌ها و حکایت‌های قدیمی و مذهبی سروده شده و برخی موضوعات امروزی‌تر دارند. این کتاب با عنوان «او برادر من است» قصه‌ای منظوم از زندگی امام علی، علیه‌السلام، است.

شب مثل بهشت

معرفی کتاب
ماه از پشت پرده‌ای که وسط آسمان کشیده شده بود، نگاهی به طرف دیگر انداخت. خورشید را دید که آرام و بی‌خیال، قدم می‌زند! ماه از خونسردی خورشید لجش گرفت. داد کشید: آهای...خیال رفتن نداری؟ خورشید شانه‌هایش را بالا انداخت و گفت: همین طور است!
مگر قرار نبود روز مال تو باشد و شب مال من؟
بله، ولی فکر کردم، فهمیدم هرچه دیرتر بروم، بهتر است!
چه طور؟
چه طور ندارد! برای این که من از تو بهترم!می خواهی برویم و سوال کنیم! اما قبل از رفتن، باید قول بدهی اگر من را خواستند، برای همیشه از این جا بروی و نصف آسمانت را بدهی به من!
ماه قبول کرد. آن‌ها راه افتادند. رفتند و رفتند تا به جنگل رسیدند..

من و خاله خورشید

معرفی کتاب
این داستان درباره دوستی پسری به نام کیوان، با خورشید خانم است. کیوان از خورشید درباره خانواده و بچه‌های او می‌پرسد و خورشید او را با خانواده‌اش که ماه و برجیس(سیاره مشتری)، نپتون، اورانوس و... هستند، آشنا می‌کند. هرکدام از این سیاره‌ها هم ویژگی‌های خودشان را بازگو می‌کنند و از اهمیتشان در آسمان می‌گویند.
این داستان قصد دارد نجوم، جایگاه سیاره‌ها و محل قرارگرفتنشان در کنار خورشید را به زبان کودکانه توضیح دهد.

خرس کوچولو و درخت آرزو

معرفی کتاب
برتی و خرس کوچولو با هم بازی می‌کردند. برتی ماشین خود را به خرس کوچولو نداد، خرس کوچولو برای کمک به مامان خرسه برای درست کردن کلوچه‌ و چایی رفت. برتی مدتی با خود به تنهایی بازی کرد. او تصمیم گرفت از درخت مورد علاقه‌اش بالا برود و روی شاخه‌ای که دوست دارد بنشیند. او روی شاخه نشسته بود که یاد کلوچه مامان خرسه افتاد. ناگهان چند کلوچه را دید که از شاخه درخت آویزان شده بود. بعد از مدتی او سردش شد، ناگهان پتویی ظاهر شد. برتی خیلی زود متوجه شد که این درخت، یک درخت معمولی نیست و یک درخت جادویی است...