Skip to main content
معرفی کتاب
ماه از پشت پرده‌ای که وسط آسمان کشیده شده بود، نگاهی به طرف دیگر انداخت. خورشید را دید که آرام و بی‌خیال، قدم می‌زند! ماه از خونسردی خورشید لجش گرفت. داد کشید: آهای...خیال رفتن نداری؟ خورشید شانه‌هایش را بالا انداخت و گفت: همین طور است!
مگر قرار نبود روز مال تو باشد و شب مال من؟
بله، ولی فکر کردم، فهمیدم هرچه دیرتر بروم، بهتر است!
چه طور؟
چه طور ندارد! برای این که من از تو بهترم!می خواهی برویم و سوال کنیم! اما قبل از رفتن، باید قول بدهی اگر من را خواستند، برای همیشه از این جا بروی و نصف آسمانت را بدهی به من!
ماه قبول کرد. آن‌ها راه افتادند. رفتند و رفتند تا به جنگل رسیدند..
مجموع صفحات
16
سال چاپ
1392

اطلاعات شناسنامه ای

مولف
مشهدی رستم، فاطمه
شابک
9789643488505
نوع کتاب
کمک آموزشی
قطع کتاب
خشتی
نتیجه داوری کتاب
برای ورود به مدرسه بلامانع است
درجه بندی
درجه 2

اطلاعات کتابشناختی

دوره و درس

پایه
اول
دوم
سوم
مخاطب
دانش‌آموز