بابا نوروز و انتظار
معرفی کتاب
در روستای کوچک و دورافتادهای، پیرمردی به نام «نوروز» زندگی میکرد که تنها دوست صمیمیاش «عمو ذالفقار» بود. عمو ذالفقار وسط آبادی آهنگری داشت. یک روز بابا نوروز تصمیم میگیرد به سفر برود تا مردی را ببیند که هیچ شناختی از او ندارد؛ اما میداند که بسیار مهربان است و آرزوها را برآورده میکند.
سؤال موموکی
معرفی کتاب
«موموکی»، موش کوری است که از ندیدن خدا غمگین است. به همین دلیل، سراغ دوستانش میرود و سؤال میکند که آیا آنها خدا را دیدهاند؛ اما آنها هم خدا را ندیدهاند. موموکی از اینکه دیگر تنها نیست، خوشحال است. هدف داستان این است که ضمن آشنایی کودکان با زندگی حیوانات، این نکته را تبیین میکند که میتوان خدا را در پدیدههایش جستوجو کرد و شناخت.
اتو دوست مهربان
معرفی کتاب
این داستان پسر کوچکی است که از دوستی خود با اتوبوس فرسودهای سخن میگوید. پسرک هر روز با اتوبوس و راننده مهربان به مدرسه میرود؛ ولی مردم اعتراض میکنند که اتوبوس کهنه شده است و باید عوض شود. پسر و راننده مهربان دوست ندارند اتوبوس سر از قبرستان ماشینها دربیاورد و تصمیم میگیرند اتوبوس را به یک کتابخانه تبدیل کنند.
فراموشم نکن!
معرفی کتاب
داستان این کتاب درباره افرادی است که به بیماری آلزایمر دچار میشوند. «لوک» بهترین دوست مادربزرگش است. آنها به پارک میروند، بازی میکنند، میچرخند و قدمزنان تا مدرسه لوک میروند؛ اما همه این کارها قبل از بیماری مادربزرگ است. بعد از آن همه چیز تغییر میکند. مادربزرگ حتی اسم لوک را هم فراموش میکند.
بر یال اسب سفید
معرفی کتاب
در این شعرواره داستانگونه که نگاهی تحلیلی به ماجرای داستان دارد، پشت یال اسب سفیدی، شکوفههای گیلاس روییده است. صاحبش گیلاسهای رسیده را میچیند. سپس میوههای دیگری بر پشت اسب میروید و صاحب اسب دوباره میوهها را میچیند تا اینکه اسب به دریا میرود و صاحبش منتظر بازگشت او میماند. امیدواری یکی از مهمترین نکات مطرح در این داستان است.