داستان

کنار برکه‌ای پر آب و زیبا، قورباغه، سنجاقک، لاک‌پشت، اسب آبی و... زندگی می‌کردند. روزی اسب آبی وارد آب شد و آب برکه بالا آمد و بیرون ریخت و همه چیز را درهم و برهم کرد. قورباغه به همراه دوستانش تصمیم گرفت تا علت این مسئله را بیابد.

شیر به تابلوی نقاشی‌ای می‌رسد و خود را در آن می‌بیند. دیگر دوستان شیر نیز هر یک نقاشی خود را در تصویر می‌یابند. این داستان به این نکته اشاره می‌کند که داشتن نگرشی فعال و مثبت می‌تواند آدمی را به هدفش برساند. همچنین گویای این مسئله است که گاهی برای درک متقابل، باید از زاویه دید آن شخص به موضوع نگاه شود.

نویسنده در کتاب پیش رو، برخی از ضرب‌المثل‌ها را در قالب داستانی بازآفرینی و تلاش کرده است آن‌ها را به زبان امروزی برای کودکان و نوجوانان روایت کند. این ضرب‌المثل‌ها درباره تواضع، حرف مردم، تجربه‌اندوزی و... است.

این کتاب شامل قصه‌های کوتاهی است که سعی دارد با مثال‌هایی ملموس و قابل درک، کودکان را با خدا و صفاتش آشنا کند و در عین حال به تفکر درباره خدا و عالم هستی نیز وادارد.

حیوانات جنگل به دنبال تهیه کردن هدیه‌ای برای تولد شیر هستند. مورچه هدیه‌های زیادی پیدا می‌کند؛ ولی وقتی می‌بیند حیوانات دیگر به هدیه‌ای که او انتخاب کرده، علاقه‌مند شده‌اند، او به دنبال هدیه دیگری می‌گردد. سرانجام همه حیوانات به شیر هدیه می‌دهند؛ اما اتفاق جالبی می‎افتد.

این داستان ماجرای «جک و لوبیای سحرآمیز» است که از زبان غول بزرگ روایت می‌شود. برخلاف اصل داستان، جک و مادرش فقیر نیستند. جک مخفیانه به خانه غول می‌رود و او و همسرش را اذیت می‎کند. به علاوه تخم‌های طلای غول را هم می‌دزدد. غول می‎گوید، غول بودن کار سختی است، آدم‎ها خیلی اذیت می‎کنند. او دلش می‎خواهد که کسی کاری به کارش نداشته باشد.

این کتاب گوشه‌هایی از زندگی امام سجاد (ع)، پیشوای چهارم مسلمانان جهان را روایت می‌کند. بیشترین مبحث این داستان به وقایع بعد از عاشورا و شهادت امام حسین (ع) و به اسارت گرفته شدن خانواده ایشان می‌پردازد. آشنایی با تاریخ اسلام یکی از اهداف این کتاب است.

پسربچه‌ای که اسمی ندارد، دوچرخه‌ای را می‌دزدد؛ ولی دستگیر می‌شود. قهرمان داستان‌ «دُرسا»، به کمک پدر و مادرش او را نجات داده و همه با هم از دست پلیس فرار می‎کنند. آن‌ها به کلبه‎ای جنگلی پناه می‎برند؛ اما آنجا خانه یک بچه‌غول گنده است که شاخ هم دارد. حالا آن‌ها اسیر بچه‌غول هستند.

جایزه کثیف‌ترین شهر به جایی تعلق می گیرد که «بیلی» در آنجا زندگی می‌کند. بیلی پسر تمیز و مرتبی است؛ اما به زندگی در آن شهر عادت کرده است. او با خواندن این خبر تصمیم می‌گیرد برای نجات شهرش کاری انجام دهد. بیلی می‌داند که شعار دادن فایده‌ای ندارد. به همین دلیل تصمیم می گیرد خودش کاری کند. کاری هیجان‌انگیز که همه را متعجب کند.

کتاب حاضر، جلد آخر از مجموعۀ سه جلدی داستانک‌های رنگارنگ است. این قصّه‌ها با جان بخشیدن به موجودات بی‌جان و با به زبان آوردن احساس حیوانات، سعی دارند تخیّل و عاطفۀ کودک را پرورش دهند و او را با طبیعت و اجزای آن بیشتر آشنا کنند.