Skip to main content

قول می‌دهم

معرفی کتاب
این کتاب با زبان ساده و صمیمی نجواهای کودکانه و قول‌هایی است که کودکان در برخورد با وقایع مختلف زندگی به‌خود، خانواده و به‌خدا می‌دهند و به کودک کمک می‌کند تا در زندگی روزمره ارتباط صمیمانه‌ای با خداوند برقرار کند و ارزش زندگی را دریابد. کودک در این اثر با خوانش داستان‌های کوتاه «روز معلم»، «شوت محکم»، «دیر»، «نمره‌ی من»، «خوش‌بین»، «حسود» و «کارنامه» با نحوه‌ی شکرگزاری از خدا بابت نعمت‌های خوب همچون معلم خوب، کنترل خشم و راستگویی آشنا می‌شود و برای رسیدن به رفتارهای پسندیده همچون بهتر درس خواندن، دوری کردن از حسادت و رهایی از بدبینی، تلاش می‌کند.

لپ‌تاپ پدر

معرفی کتاب
این داستان درباره یک اشتباه است؛ اشتباهی که دو برادر به نام‌های پویا و سعید آن را مرتکب شدند. آن دو پسر لپ‌تاپ پدرشان را با خود به بیرون از خانه برده بودند و ناخواسته لپ‌تاپ را به زمین انداختند. در همین هنگام مردی با چهره‌ای ترسناک به آن‌ها نزدیک شد و گفت که می‌تواند لپ‌تاپ را تعمیر کند، اما آن مرد تعمیرکار نبود و اعتماد بی‌جای پویا و سعید موجب رخ دادن حوادث بدی شد. در انتهای این قصه، حدیثی از امام رضا (ع) مرتبط با محتوای داستان ارائه شده است.

کلاغ گرسنه

معرفی کتاب
داستان حاضر بر پایه یک پیام اخلاقی و دینی عنوان شده است: «شکر نعمت، نعمتت افزون کند» و قصد دارد به کودکان اهمیت شکرگزاری و قدردانی از نعمت‌ها را یادآوری کند.
ماجرا از این قرار است که کلاغ قصه پس از اینکه مدت‌های زیاد زیر آفتاب سوزان دنبال غذا گشته بود، یک گردوی کوچک پیدا و از این بابت خدا را خیلی شکر می‌کند. حیوانات جنگل که جملات او را می‌شنوند از این‌همه شادی و شکرگزاری کلاغ تعجب می‌کنند. هیچ‌کدام از آن‌ها نمی‌دانستند چرا یک گردو برای کلاغ آنقدر مهم است؟ کلاغ که قدر آن گردو را خوب می‌دانست شروع کرد به تعریف کردن ماجرای خود...
نویسنده با بازگوکردن داستان کلاغ گرسنه، به کودکان کمک می‌کند تا قدر داشته‌های خود را بیشتر بدانند و در همه‌حال پروردگار را سپاس بگویند.

تو‌پی‌تو

معرفی کتاب
قصه این کتاب در یک جنگل کوچک رخ می‌دهد و درباره توپی‌تو، کرم کوچک قصه است که مشغول خوردن برگ‌ها و میوه‌هاست و از نعمت‌های طبیعی استفاده می‌کند. او با کمک دوستانش متوجه می‌شود برگ‌های سبز چطور رشد می‌کنند و خداوند به او لطف‌های بی‌شمار کرده است.
نویسنده سعی دارد مفهوم شکرگزاری را که از مهم‌ترین فرایض اسلامی است را در قالب داستانی کوتاه که از زبان شخصیت‌هایی مثل کرم، خورشید و ابر بازگو کند و برای کودکان شرح دهد.

به وقت بیروت: زندگی‌نامه داستانی شهید‌ حجت‌الاسلام و‌المسلمین ابراهیم انصاری

معرفی کتاب
این داستان درباره شهید ابراهیم انصاری است. این شهید والامقام در یکی از محروم‌ترین نقاط ایران متولد شد و با سختی و مشقت به مقام‌های بالای سیاسی دست یافت؛ مقام‌هایی همچون رایزن فرهنگی سودان به مدت دو سال و نیم و مدیرکل فرهنگ و ارتباطات اسلامی در آفریقای غربی. نویسنده قصد دارد تا مخاطب را با شخصیت و دستاوردهای شهید انصاری آشنا کند و ماجرای زندگی این شهید بزرگوار را از کودکی تا زمانی که برای خدمت به نظام و انقلاب راهی کشورهای گوناگون شد و در نهایت به شهادت رسید را روایت می‌کند.

نهج‌البلاغه: صد سخن، صد آرزو

معرفی کتاب
این کتاب کوششی است برای بازخوانی موضوعی و مسئله‌محور کتاب شریف نهج‌البلاغه. آنجا که حضرت علی علیه‌السلام پرسش و مشورت را تشویق می‌کند و انجا که حق انتقاد و اعتراض را به رسمیت می‌شناسد، آنجا که با اسیر مدارا می‌کند، آنجا که بر زیاده‌خواهی برادرش از بیت‌المال می‌خروشد...
نویسنده کتاب نهج‌البلاغه را از لحاظ موضوعی و مسئله‌ای دسته‌بندی کرده است. او مختصری از رهنمودها و اندیشه‌های حضرت علی(ع) را به صورت بخش‌های ناپیوسته در ادامه هم ارائه داده است.

در اسارت نفرت

معرفی کتاب
روزبه، نوجوانی دوازده‌ساله است که با برادرش سام که کودکی هشت‌ساله است و پدر خود همراه می‌شود تا برای تجارت به حجاز بروند. آن‌ها در نزدیکی مدینه با راهزنان روبه‌رو می‌شوند. پدر کشته شده و روزبه و سام به بردگی گرفته می‌شوند. رمان «اسارت و نفرت» در واقع بیانگر فراز و نشیب ها، وقایع دردناک زندگانی روزبه و نحوۀ مواجهۀ او با پیامبر و واقعۀ غدیر است.

والفور: دسیسه‌گری از هلاس

معرفی کتاب
این داستان از زبان ابلیس خطاب به والفور بازگو شده است. والفور جن کوچکی است که از طرف ابلیس مأمور شده بود تا نگذارد واقعه غدیرخم به‌وقوع بپیوندد. ابلیس درس‌ها و توصیه‌های گوناگونی را به والفور می‌دهد و به او یاد می‌دهد تا حریص، دروغگو، مغرور و... باشد و این‌ها را به دیگران نیز بیاموزد.
در خلال این گفته‌ها، ماجرای غدیرخم و حوادث پس و پیش آن روایت شده است.

دست‌هایی با عطر هلو

معرفی کتاب
این قصه درباره پسری به نام هادی است که کمی تنبل بود و دوست داشت فقط بنشیند پای بازی‌های رایانه‌ای. یک روز که هادی مجبور شد برود کمک پدرش و در مغازه میوه‌فروشی کار کند، معلم سال گذشته‌اش را دید. آقای معلم چند کیلو میوه خرید و هادی تا خانه معلم، میوه‌ها را برد. در خانه آقای معلم، پدر مریض و کم‌توان آقامعلم زندگی می‌کرد. دیدن آن پیرمرد و خدمت و کمک‌های آقا معلم به او، هادی را سخت به فکر فرو برد. بعد از آن روز، هادی دیگر تنبل نبود و تصمیم گرفت به پدرش کمک کند.