Skip to main content

درخت بلوط دیجیتالی

معرفی کتاب
خانم‌معلم «یوسیه» شبیه همۀ خانم‌معلم‌هاست؛ ولی یک قابلیت عجیب‌و‌غریب دارد؛ وقتی جان حیوانی در خطر باشد، تبدیل می‌شود به خانم‌معلم پرنده! تعطیلات تابستانی شروع شده و خانم‌معلم خوش‌حال است که می‌تواند کمی استراحت کند؛ اما ناگهان معلوم می‌شود که آقای شهردار برنامه‌های خاصی برای پارک مرکزی شهر دارد؛ درست در محلی که خانۀ خانم‌معلم هم آنجاست، قرار است همه‌چیز به‌ هم بریزد و از نو ساخته شود. شهردار می‌خواهد درخت‌ بلوط دویست‌ساله را هم قطع کند و به‌جایش «طبیعت جدید» قرار دهد!

نخودی و گاو نر و چند افسانه‌ دیگر برای کوچولوها

معرفی کتاب
این کتاب حاوی پنج افسانه است. افسانۀ اول دربارۀ خروس، مرغ، غاز، اردک و جوجۀ طلایی است که به عروسی دعوت شده‌اند. افسانۀ دوم از غازی می‌گوید که از گروهش جدا می‌شود؛ چون وقت تخم گذاشتنش است؛ اما... . افسانۀ سوم، داستان پسری است که در راه مدرسه، از درخت گلابی بالا می‌رود تا گلابی بچیند که... . افسانۀ چهارم... .

دیو و دلبر و چند افسانه‌ گریه‌دار دیگر

معرفی کتاب
این کتاب حاوی پنج افسانه است. داستان اول دربارۀ دختری به نام «بداقبال» است که از خانوادۀ سلطنتی است. او و مادر و خواهرانش، به دلیل شکست پدرشان در جنگ، روزگار بسیار سختی را می‌گذرانند تا اینکه... . داستان دوم، از بازرگانی سخن می‌گوید که ثروتش را از دست می‌دهد. حالا او مجبور است با سه دخترش به خانۀ کوچکی نقل مکان کند و مانند کشاورزان معمولی زندگی کند... . داستان سوم، قصۀ پادشاهی را روایت می‌کند که... .

قلب کوچک دیوانه من

معرفی کتاب
داستان این کتاب دربارۀ دختری است به نام «سیساندا» که قلبش با قلب همۀ آدم‌ها فرق دارد... . او هرروز صبح که بیدار می‌شود، ضربان قلبش و همچنین روزهای عمرش را می‌شمارد و مادرش را می‌بیند که برای دویدن میان تپه‌ها از خانه بیرون می‌رود. مادرش تا جاهایی که حتی چوپان‌ها با گله‌هایشان نمی‌روند، پیش می‌رود و ساعت‌ها می‌دود. سیساندا خودش نمی‌تواند بدود. قلب کوچک دیوانه‌اش این اجازه را به او نمی‌دهد؛
برای آنکه قلبش مثل قلب همه شود، پول زیادی لازم است... .

از ناکجا

معرفی کتاب
روزی سروکلۀ یک دوست از ناکجا پیدا شد. سوسک از او پرسید از کجا آمده است؛ اما او خودش هم نمی‌دانست. دوست از راه رسیده، پیش سوسک ماند. آن‌ها هر روز، بالای صخرۀ بزرگ باهم خوراکی می‌خوردند و به جنگل نگاه می‌کردند؛ اما یک روز صبح، وقتی سوسک از خواب بیدار شد، دوستش را ندید. او همه‌جا را به دنبال او گشت و متوجه شد که دوستش در جنگل گم شده است. سوسک راه افتاد تا او را پیدا کند.

قصه‌ شهر رنگ‌آباد

معرفی کتاب
در شهر قصه‌، اول فقط و فقط سه تا رنگ بود: قرمز و زرد و آبی! و همه خوش‌و‌خرم در شهر رنگ‌آباد زندگی می‌کردند تا اینکه یک روز بعدازظهر، قرمز‌ها گفتند ما از همه بهتریم. زردها و آبی‌ها هم ساز خودشان را زدند. بعد هم دیوارکشی و نرده‌کشی شروع شد: قرمزکده و زرد‌کده و آبی‌کده! یعنی حالا چه اتفاقی در رنگ‌آباد می‌افتد؟ !

جزیره‌ پدربزرگ

معرفی کتاب
درک مرگ نزدیکان برای کودک قطعاً بسیار سخت است. در چنین مواقعی، یکی از مهم‌ترین مسائل، مراقبت کردن از کودکان است. ایجاد امنیت برای کودک در چنین فضایی بسیار مهم است. این کتاب به کودکانی که به‌تازگی یکی از نزدیکان خود را از دست داده‌اند، کمک می‌کند تا با احساس بهتر و امنیت بیشتری با موضوع کنار بیایند.«کارن» در نزدیکی خانه‌ پدربزرگش زندگی می‌کند و هروقت دوست دارد، می‌تواند به پدربزرگش سر بزند؛ اما یک روز که برای دیدن پدربزرگ رفته بود، هرچه گشت، او را پیدا نکرد. درست وقتی که کارن ناامید شده بود و می‌خواست برود... .

گربه‌ها و خروس‌ها: یک قصه افریقایی

معرفی کتاب
در روزگاران قدیم در افریقا، خروس‌ها بر گربه‌ها حکومت می‌کردند. گربه‌ها از صبح تا شب کار می‌کردند و شب هرچه جمع کرده بودند پیش خروس‌ها می‌بردند. خروس‌ها به گربه‌ها گفته بودند که تاج سر ما از آتش است و هر کس از فرمان ما سرپیچی کند، با این آتش او را می‌سوزانیم! گربه‌ها این حرف را باور کرده بودند و از صبح تا شب برای خروس‌ها کار می‌کردند. یک شب در خانه‌ی گربه‌ها آتش اجاق خاموش می‌شودو....

روباهی به نام پکس

معرفی کتاب
«پیتر» بچه‌روباه یتیمی را نجات می‌دهد و از او مانند یک حیوان خانگی نگهداری می‌کند. پیتر که مادرش را از دست داده است، به بچه‌روباه دل می‌بندد. با گذشت زمان، دوستی پیتر و بچه‌روباه عمیق می‌شود تا اینکه پدر پیتر مجبور می‌شود به جنگ برود و چون پیتر باید نزد پدربزرگش برود، پدر او را وادار می‌کند که پَکس را در بیابان رها کند... . پیتر برای یافتن پَکس، خانۀ پدربزرگش را ترک می‌کند و با دلی غمگین ولی امیدوار، راهی سفری طولانی می‌شود.

بچه‌های راه‌آهن

معرفی کتاب
«روبرتا»، «پیتر» و «فیلیس» مجبورند به همراه مادر، خانه‌شان را ترک کنند و در خانه‌ای کوچک نزدیک راه‌آهن زندگی کنند؛ چون اتفاق ناخوشایندی برای پدر رخ داده است. مادر ترجیح می‌دهد که بچه‌ها چیزی از ماجرا ندانند؛ اما بچه‌ها پس از اتفاقات مختلف از این راز باخبر می‌شوند و... . این داستان، کشمکش این بچه‌ها با مشکلاتی است که ناگهان زندگی آن‌ها را دگرگون می‌کند.