Skip to main content

جامانده در اعماق اقیانوس

معرفی کتاب
«لوسی» دختر سیزده‌ساله‌ای که در پنجمین تابستان بعد از مرگ مادرش که یک زیست‌شناس و متخصص کوسه‌ بود، دوستش را هم از دست می‌دهد. او که حالا با پدرش زندگی می‌کند، باید با این دو غم بزرگ کنار بیاید تا هم خودش و هم پدرش را از این شرایط رها کند. او تصمیم می‌گیرد با ادامه دادن و دنبال کردن تحقیقات ناتمام مادرش دربارۀ نوع خاصی از یک کوسه و همین‌طور با کمک علاقه‌ای که به اقیانوس و کوسه‌ها از مادرش به ارث برده، ‌ با سوگواری‌ و مشکلات روحی و روانی ناشی از این فقدان‌ها، کنار بیاید؛ اما متوجه موضوعی می‌شود...

داداش سیاه، داداش سیاه

معرفی کتاب
«دانته» پسری سیاه‌پوست، از مادر سیاه‌پوست و پدر سفیدپوست است. برادر او، «تری»، که از خودش سه سال بزرگ‌تر است، رنگ پوستش شبیه پدرشان است. برای همین اختلاف در رنگ پوست، معمولاً کسی متوجه نمی‌شود این دو برادر هستند. خانواده در نیویورک زندگی می‌کنند؛ اما به‌خاطر شغل مادرشان که وکیل است، مجبور می‌شوند به ماساچوست بروند... . همۀ اعضای دبیرستان جدید، تقریباً‌ سفیدپوست هستند و به‌شدت نژادپرست. بچه‌ها و حتی مسئولان مدرسه، دانته را صرفاً به‌خاطر رنگ پوستش مدام آزار و اذیت‌ می‌کنند تا روزی که برای کاری که نکرده، توبیخ می‌شود... .

دختری که نیلوفر می‌دوخت

معرفی کتاب
«هانا» دختر نوجوان چینی‌، آمریکایی است که در اوج دوران نژادپرستی آمریکا به همراه پدرش به شهری جدیدی نقل مکان می‌کند. او دوست دارد رؤیاهایش را دنبال کند؛ درس بخواند، در مغازۀ پدرش، ‌ لباس طراحی کند و بدوزد و بتواند یک دوست واقعی برای خودش پیدا کند؛ اما برای تمام این‌ها باید روزانه برای ابتدایی‌ترین حقوق انسانی خود بجنگد تا بتواند در این شهر به‌راحتی زندگی کند. مردم این شهر، رفتار خیلی خوبی با او ندارند؛ اما هانا دقیقاً دلیلش را نمی‌داند تا اینکه روزی بر اثر یک اتفاق متوجه می‌شود... .

به خاطر آنیا

معرفی کتاب
«آنیا» دَه سال دارد که متوجه می‌شود به بیماری مربوط به سیستم ایمنی بدن مبتلا شده است. او خیلی‌زود مجبور به استفاده از کلاه‌گیس می‌شود و همکلاسی‌هایش؛ «کیلی»، «استف»، «تونیا» و «نیکول»، به این فکر می‌کنند که شاید او سرطان داشته باشد؛ اما بعد، اتفاقی غیر‌قابل تصور رخ می‌دهد. کلاه‌گیس «آنیا» در ساعت ورزش از سرش می‌افتد! این اتفاق، بیش‌از‌اندازه برای او دردناک است؛ ولی این‌بار «کیلی» به کمک او می‌آید و آنیا با این دوستی غیرمنتظره، شجاعتِ مواجهه با سختی‌های زندگی را به دست می‌آورد.

رمان‌های سه‌گانه جان‌کریستوفر

معرفی کتاب
این کتاب مجموعه اول از «رمان‌های سه‌گانه جان کریستوفر» و داستانی علمی، تخیلی است. «سه پایه» بر بشر مسلط شده است و ماشین‌هایی عجیب که موجودات بیگانه (بعداً به عنوان «استادان» شناخته می‌شوند) آن‌ها را هدایت می‌کنند. جامعۀ بشری در این کتاب عمدتاً به دامداری مشغول هستند. سبک زندگی یادآور قرون وسطی است... . ایمپلنت‌هایی به نام «کلاهک»، انسان‌ها را از چهارده‌سالگی کنترل می‌کنند. آن‌ها کنجکاوی و خلاقیت را سرکوب می کنند.

به دنبال گل گندم

معرفی کتاب
زنبورکوچولو می‌خواست به آن طرف رودِ آبی برود تا گلِ گندم پیدا کند و عسل جدیدی درست کند. او دوست داشت در این راه همسفر داشته باشد؛ پس به دوستانش گفت هرکه می‌خواهد با او راهی شود. بچه‌زنبورها حوصله نداشتند این راه طولانی را بروند؛ اما پروانه، سنجاقک، کفشدوزک و بال‌توری با زنبوری راه افتادند. بعد از مدت کوتاهی، پروانه گفت اینجا پشه دارد و برگشت. چند دقیقه بعد، وقتی به چمنزار رسیدند، کفشدوزک که گرسنه شده بود هم برگشت... . آیا آن‌ها به مقصد می‌رسند و گلِ گندم پیدا می‌کنند؟

خانه‌ای پر از فیل

معرفی کتاب
«اریک» یک خانه پر از فیل دارد! یک فیل در اتاق نشیمن زندگی می‌کند و یکی در آشپزخانه، یکی از فیل‌ها توی راهرو جا خوش کرده و فیل دیگر حمام را تصرف کرده است، حتی توی اتاق خواب او هم فیل هست. کم‌کم فیل‌ها آن‌قدر جا اشغال می‌کنند که مامان را عصبانی می‌کنند و او به اریک می‌گوید، فیل‌ها باید از خانه بروند؛ اما اریک فیل‌هایش را خیلی دوست دارد. او عاشق تک‌تک فیل‌هایش است. بنابراین، به دنبال راه‌حلی هوشمندانه است تا فیل‌ها را پیش خودش نگه دارد.

نوزاده

معرفی کتاب
«نایروک»، پسر «کلاد»، از تخمی شرور به دنیا آمده است و برای شرارت آموزش دیده است. او می‌خواهد نقشه شوم پدرش را عملی کند و سراسر قلمروی جغدها را زیر چنگال بی‌رحم پاکزادها درآورد؛ اما تردید در قلب نایروک رشد می‌کند و افسانه‌های عجیب و ممنوعه درخت کبیر به این تردید دامن می‌زنند؛ افسانه‌هایی از دوردست که جغدهای شریف آنجا در صلح و صفا زندگی می‌کنند. نایروک یا باید سرنوشتش را به سرانجام برساند یا مقابل آن بایستد!

شهر تمام‌ عیار، چشم‌ها در کمین

معرفی کتاب
«ویولت» اصلاً دلش نمی‌خواست که با خانواده‌اش به شهر تمام‌عیار برود. شهری که همۀ مردم مجبورند عینک‌های مخصوصی به چشم بزنند تا بتوانند ببینند! و مدرسه‌ای که مدام در حال امر و نهی کردن است و تمام روز بچه‌ها باید مرتب و تمیز و بی‌نقص حرف بزنند و رفتار کنند! شهر تمام‌عیار عجیب بود و ویولت همان روزهای اول فهمید که آنجا با همۀ شهرهای دنیا فرق دارد. مدام صداهای عجیب‌و‌غریبی توی گوشش می‌پیچید، پدرش غیب شد و رفتار مادرش هم تغییر کرد... . آنجا چه خبر بود؟

پسرک و کوهنورد

معرفی کتاب
پدر «ردی»کوهنورد بزرگی بود. در کوهستان‌های آلپ کسی نبود که او را نشناسد. او به هنگام صعود از آخرین پناهگاه کشته شد. ردی بعد از پدرش راه او را ادامه داد و کوهنورد شد. او آرزو داشت کاپیتان «وینتر»، پیش‌کسوت‌ترین کوهنورد زمان خود را ببیند و چقدر دلش می‌خواست به هتل محل اقامت او برود؛ اما هرگز باور نمی‌کرد با اتفاقی باورنکردنی با کاپیتان وینتر روبه‌رو شود.