حاکم و شترها
معرفی کتاب
در این داستان، صفوان، یکی از یاران امامموسیکاظم (ع) به خلیفه وقت، هارونالرشید، قولی داده است. هنگامیکه صفوان به دیدار امام میرود، ایشان او را که با ظالم همکاری میکند، نصیحت کرده و به او میگویند که مراقب اعمالش باشد. صفوان با شنیدن سخنان امام بهدنبال راه چاره است تا قولی را که به خلیفه داده انجام ندهد.