ارمغانی از آسمان
معرفی کتاب
هر شب در دل تاریکی، مردی که کیسهای بر شانه دارد، به محله آنها میآید، درِ تکتک خانهها را میزند و کولهبارش را با اهالی خانهها تقسیم میکند. مردم محل به او «صاحب انبان» میگویند. هر شب مردم بینوا چشم به راه اوهستند. او میآید و نان و خرما از کیسهاش بیرون میآورد وآنها را بین نیازمندانپخش میکند و بعد در سکوت ناپدید میشود. گویی مانند فرشتهای به آسمان میرود؛ یک شب... .
راز دعبل
معرفی کتاب
آخرینباری که «دِعبِلبن علی خُزاعی» در برابر امام رضا(ع) ایستاد و یکی از شعرهایش را برای او خواند، امام یکی از لباسهایشان را به او هدیه داد و فرمود: «به برکت این لباس از خطر محفوظ خواهی بود». حالا او با کاروان بزرگی از مرو به مدینه بازمیگردد. در میان راه، کاروان توقف میکند تا همگی کمی استراحت کنند. دعبل در افکارش غوطهور است که هیاهوی کاروانیان را میشنود، راهزنان حمله کردهاند! دعبل خستهتر و پیرتر از آن است که فرار کند. ناگهان یکی از راهزنان... .
زندگی حضرت معصومهعلیهاالسلام
معرفی کتاب
حضرت «معصومه» (ع)، خواهر امام «رضا» (ع) است. هنگامیکه او شش سال داشت، امام موسی کاظم(ع) به دستور هارون دستگیر شد. بعد از شهادت امام کاظم، برادرش امام رضا (ع)مراقبت از او را بر عهده گرفت. حضرت معصومه(ع) دانش فراوانی داشت و به همه سؤالات دینی زنان در مدینه پاسخ میگفت. بعد از اینکه امام رضا(ع) به دستور مأمون به خراسان برده شد، حضرت معصومه(ع) به همراه تعدادی از اعضای خانواده و یاران آن حضرت، برای دیدن برادر راهی ایران شد...
زیارت حضرت معصومهعلیهاالسلام
معرفی کتاب
قهرمان داستان همراه پدرش برای زیارت حرم حضرت معصومه(ع) به شهر «قم» میروند. گنبد طلای حرم، مانند خورشید میدرخشد و گلدستههای فیروزهایاش مثل چشمه برق میزند! از خیلی از کشورهای جهان، مردم برای زیارت حضرت معصومه(ع) به این شهر میآیند.در این کتاب مولف کوشیده آداب زیارت حرم حضرت معصومه را به زبانی ساده، برای خواننده کودک توضیح دهد.
حضرت علیعلیهالسلام
معرفی کتاب
این کتاب دربردارنده مشخصات حضرت علی (ع) از جمله نام، لقب، کنیه، مقام، نام پدر، نام مادر و... است.در این کتاب همچنین دوران زندگی آن حضرت به کوتاهی توصیف شده است. از تولد تا بعثت پیامبر اکرم (ص)، عید غدیر خُم، امام علی (ع)، چهره علی در قرآن، تدوین نهجالبلاغه، مبارزات او با دشمنان و دانستنیهای دیگری درباره او از جمله مطالبی با عنوان اولینها، از بخشهای دیگر کتاب است. آخرین بخش کتاب نیز به شهادت ایشان اختصاص دارد.
وای تشنگی...
معرفی کتاب
داستان این کتاب از زبان «سکینه»، دختر کوچک امام حسین (ع) روایت میشود. او روز عاشورا را به تصویر میکشد: لحظاتی که هر یک سالی میگذرد، گرد و غبار میدان نبرد و نعرههای دشمن و آفتاب داغ و سوزان، تشنگی بیحد و اندازه و زردی چهرهها. سکینه از شجاعت یاران پدرش میگوید که چطور تا نفر آخر به دست دشمن به شهادت میرسند و از شهادت برادرانش، «علیاکبر» و «علیاصغر» و استواری امام. از خم شدن کمر پدر در برابر شهادت برادرش، «عباس» و... .
طلوع روز چهارم
معرفی کتاب
«فاطمه بنت اسد»، همسر ابوطالب، عموی پیامبر اکرم (ص)، گِرد کعبه میچرخد و از خدای تعالی میخواهد وضع حملش را آسان گرداند. محمد به دنبال قابله رفته است و فاطمه تنهاست. چند نفر ازجمله «عباسبن عبدالمطلب» دور از کعبه، نشستهاند و گرم صحبتاند و گویی فاطمه را نمیبینند! فاطمه سعی میکند عباس را صدا کند و کمک بخواهد؛ اما درد امان نمیدهد. ناگهان صدایی از درون خانه کعبه او را به سوی خود میخواند؛ اما این چطور ممکن است؟ او نه پیامبرزاده است و نه حتی پیامبری در شکم دارد؛ چراکه نشانههای پیامبری در محمد دیده شده است. سپس... .
حّ (حاء مشدد)
معرفی کتاب
این کتاب رمانی است درباره زندگی دو بانوی بزرگوار اسلام «حکیمهخاتون»، دختر امام جواد(ع) که محضر چهار امام را درک کرده است و «حُدیثه»، همسر امام هادی(ع)، مادر امام حسن عسکری(ع). داستان از جایی شروع میشود که امام حسن عسکری از دنیا رفتهاند و اهالی خانه مشغول سوگواری هستند. «جعفر»، برادر امام و مدعی امامت، به دنبال حدیثه، همسر امام و فرزند پنجسالهاش، «مهدی» میآید؛ اما اهالی خانه آنها را فراری دادهاند. جعفر دیوانهوار فریاد میکشد و همهجا را میگردد و... .
مسافر نیمروز
معرفی کتاب
داستان این کتاب درباره بخشندگی و بزرگواری امام حسن(ع) است. روزی سه مرد که پیاده به خانه خدا میروند، درحالیکه از پیدا کردن آب ناامید شدهاند، تشنه به خانه پیرزنی میرسند. پیرزن از تنها گوسفندش شیر میدوشد و به آنها میدهد؛ چون میداند که نوشیدنِ آب در بیابان داغ نور چشم را کم میکند. پیرزن گوسفند را برای سه مرد سر میبُرد و برایشان غذا میپزد. هنگامی که شوهر زن به خانه میآید، از همسرش میخواهد که برایش شیر بیاورد؛ اما گوسفندی نیست تا شیری داشته باشد. مرد متوجه ماجرا میشود و... .
آخرین سخن
معرفی کتاب
امام «جعفر صادق»(ع) به دستور «منصور» عباسی خلیفه وقت، با انگور زهرآلود، مسموم شده و در بستر بیماری هستند. در ساعات آخر عمرشان میخواهند که تمام اقوام و بستگان جمع شوند تا آخرین سخنانش را با آنها در میان بگذارند. کمکم خویشان و بستگان از راه میرسند و دور امام جمع میشوند. امام چشم باز میکنند و خطاب به کسی که گریه میکند، میفرمایند: «هر اتفاقی برای مؤمن بیفتد خوب است، اگر ... .» نکند این آخرین سخن امام باشد؛ بعد از چند دقیقه دوباره چشمانشان را باز میکنند و... .