آبیها
معرفی کتاب
این رمان درباره زندگی پزشکی مسیحی، به نام «زکریای رومی»، معاصر «هارونالرشید»، خلیفه عباسی، است. او ناچار میشود به دلیل احضار هارون، دیر انطاکیه را ترک کرده و به سمت دربار او برود. او پزشکی است که به دنبال گوهر کامل معاصر خویش است و دیگر نمیخواهد در پستوی قدرت راهبان بماند، شهر انطاکیه و حران، تبعیدگاه دانش این طبیب دلداده است، او در سیر این هجرت، هم عشق زمینی مییابد، هم آسمانی و طوفان آبیترین رویداد زندگی اش را به تلاطم می رساند.
موقف
معرفی کتاب
دعبل میخواست کوفه را و اهل خانه و خاندان را رها کند و برود. اهل خانه دلخوش بودند که شاید راه درست را یافته باشد! دعبل کیسه پر از سکه پدرش را نپذیرفت و فقط چند سکه از آن برداشت. عموزادهاش قلم و جوهردان زرینی را مقابلش گذاشت که دعبل از نوجوانی آرزوی نوشتن با آن را داشت؛ اما دعبل آن را هم قبول نکرد و گفت: «بگذارید زمانی که درست و به قاعده شعر گفتم، میراث اجدادی را پیشکشم کنید»... . دعبل فقط دستبندی را که «عالیه» داده بود، همراه داشت. او گفته بود برای همیشه منتظر دعبل میماند... . دعبل هرچه به بغداد نزدیکتر میشد، خیالش آسودهتر میشد و فکر میکرد استاد «صریع الغوانی مسلمبن ولید» با دانستن پیشینه پدر و عمویش در شعر، حتماً او را به شاگردی میپذیرد؛ اما... .
مهدی شناسی
معرفی کتاب
این کتاب با هدف پاسخ به بسیاری از سؤالها و شبهات وارد شده به موضوع انتظارو باور مهدویت نوشته شده است. مؤلف خود از خادمان مسجد جمکران بوده و این پرسش و پاسخها در واقع بخشی از خاطرات اوست. «حسین» و «بهرام»، دو دوستاناند که تصمیم میگیرند شبهای چهارشنبه به مسجد جمکران بروند. در یکی از همین شبها آنها بافردی آشنا میشود که به نظر آگاه میرسد و آنها سؤالات خود را از وی میپرسند.
امام هادیعلیهالسلام
معرفی کتاب
امام «هادی» (ع) پانزده ذیالحجه، سال ۲۱۲ هجری قمری، در شهر «مدینه» به دنیا آمدند. پدرشان امام «جواد» (ع) و مادرشان، «سمانه» نام داشتند. امام هادی (ع) در دوران حکومت «خلفای عباسی» زندگی میکردند. مأموران حکومت همهجا را تحتنظر داشتند و کوچکترین فعالیت مسلمانان را سرکوب میکردند. حاکم شهر، «متوکل»، از دشمنان خاندان امام بود و از هر فرصتی برای آزار و اذیت آنان استفاده میکرد. به همین دلیل امام پنهانی فعالیت میکردند. سرانجام امام را از مدینه به شهر «سامرا» بردند و... . امام هادی در سن ۴۲ سالگی در شهر سامرا با زهر مسموم شدند و به شهادت رسیدند.
امام جوادعلیهالسلام
معرفی کتاب
امام جواد (ع) در دَه رجب سال ۱۹۵ هجری قمری به دنیا آمدند. نام پدرشان «علیبنموسیالرضا» (ع) و مادرشان «خیزران» بود. وقتی امام جواد برای امامت انتخاب شدند، سن کمی داشتند. مردم به خاطر رفتار خوب امام روز به روز بیشتر به ایشان علاقهمند میشدند و به نزد ایشان میرفتند تا از دریای علم و دانش امام بهره ببرند. «مأمون» خلیفه وقت، امام را مجبور کرد به بغداد بروند تا تمام کارهای ایشان را زیرنظر داشته باشد. بعد از مأمون، «معتصم» حاکم شد... . سرانجام ایشان را با زهر مسموم کرد. امام جواد (ع) در شهر کاظمین به خاک سپرده شدند.
امام کاظمعلیهالسلام
معرفی کتاب
امام موسی کاظم (ع) در روز هفت صفرِ سال ۱۲۸ هجری قمری، در محلی بین مکه و مدینه به دنیا آمدند. نام پدرشان امام «جعفر صادق» (ع) و مادرشان «حمیده» بود. امام کاظم به سختی در مزرعه کار میکردند و تمام درآمدشان را به مردم نیازمند میدادند. مردم به ایشان «بابالحوائج» میگفتند، یعنی به علت جایگاه ویژهای که نزد خدا دارند، دعاهایشان برآورده میشود. امام با افرادی که از نادانی با ایشان دشمن بودند، با بردباری و اخلاق خوش رفتار میکردند؛ ولی با ستمکارانی که برای منافع خودشان با ایشان مخالفت داشتند، به سختی مبارزه میکردند. امام کاظم (ع) به دستور «مأمون»، حاکم وقت، مسموم شدند و به شهادت رسیدند.
امام باقرعلیهالسلام
معرفی کتاب
امام محمد باقر (ع)، اول رجب سال ۵۷ هجری قمری، در شهر مدینه، به دنیا آمدند. پدرشان امام سجاد (ع) و مادرشان فاطمه، دختر امام حسن مجتبی (ع) بودند. امام باقر در واقعه کربلا چهارساله بودند و همراه چندنفر از خانواده پیامبر به اسارت گرفته شدند. امام باقر بعد از شهادت پدرشان به امامت رسیدند. ایشان علم و دانش زیادی داشتند و در همه زمینهها به دیگران آموزش میدادند. برای همین به ایشان «باقرالعلوم»، یعنی شکافنده علمها، میگفتند. امام باقر در سن ۵۷ سالگی به دستور «هشامبن عبدالملک» مسموم شده و شهید میشوند.
امام سجادعلیهالسلام
معرفی کتاب
امام سجاد (ع) در پنجم شعبانِ سالِ ۳۰۸ هجری قمری در مدینه به دنیا آمدند. پدرشان امام حسین (ع) و مادرشان، «شهربانو» بود. امام سجاد (ع)، در شبهای سرد برای نیازمندان آرد و هیزم میبردند و به تهیدستان رسیدگی میکردند. در کربلا، امام سجاد همراه پدرشان بودند؛ اما در راه به سختی بیمار شدند. این بیماری به خواست خدا بود؛ زیرا اگر امام سجاد بیمار نبودند، با بقیه افراد امام حسین شهید میشدند و دیگر ایشان جانشینی نداشتند. امام سجاد در سن ۵۷ سالگی به دست «ولیدبن عبدالملک» به شهادت رسیدند.