Skip to main content

من هم می‌ترسم!

معرفی کتاب
این کتاب، داستان یک پسربچه است که از چیزهای زیادی می‌ترسد، مثل تاریکی، زمین خوردن و رعد و برق. اما در این کتاب یاد می‌گیرد با اینکه می‌ترسد اما باید سراغ کارهایی که دوست دارد برود و آن‌ها را انجام دهد تا بتواند بر ترس خود غلبه کند.

فه‌فه، بیا نجاتش بده!

معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه کتاب‌های «فه‌فه زرافه» کودک را با فرار و نجات و کمک‌کردن به دیگران آشنا می‌کند. تصویرهای بزرگ و رنگی آن مخاطب را همراه می‌کند. همچنین از ویژگی‌های مهم این کتاب آموزش غیر‌مستقیم علوم‌تجربی و مطالعات اجتماعی در دورة ابتدایی است. در نهایت نویسنده می‌‌کوشد به کودک بیاموزد دشمن هر حیوان کیست و چگونه از دست آن فرار کند. این مهارت هم یکی از مهارت‌های مهم زندگی است.

امان از این چیزها

معرفی کتاب
آیا موقع امتحان دلشوره دارید؟ آیا به تو هم زور می‌گویند؟ آیا همیشه نگران هستید؟ دارودسته‌ها برایت دردسر درست می‌کنند؟ دوست ندارید مشق بنویسید؟ ... . در این کتاب با واقعیت‌هایی درباره‌ نگرانی، دارودسته‌های مدرسه و زورگوها آشنا می‌شوید و روش‌هایی را برای خلاص شدن از آن‌ها یاد می‌‌گیرید. به‌علاوه راه‌حل‌هایی برای این‌که از امتحان دادن نترسید و تکلیف‌تان را به‌موقع بنویسید، آموزش می‌بینید.

چه باید بکنی؟ وقتی که وحشت‌زده و نگرانی

معرفی کتاب
هنگامی‌که وحشت‌زده و نگران هستید چه می‌کنید؟ منشأ ترس‌ها و نگرانی‌ها کجاست؟ چطور می‌توانیم ترس‌ها را از بین ببریم؟ با مطالعه این کتاب، ترس‌ها و نگرانی‌هایتان را می‌شناسید و می‌آموزید که چگونه و با چه مهارت‌هایی با آن‌ها کنار بیایید.

من اینجا هستم

معرفی کتاب
داستان این کتاب درباره «ویلهلم» و مادربزرگش است. این دو با هم بسیار صمیمی هستند و از ترس‌های خود برای یکدیگر می‌گویند. ویلهلم برخلاف مادربزرگش از سگ‌ها، کوسه‌ها، زنبور، و... می‌ترسد. مادربزرگ که خیلی شجاع است تلاش می‌کند تا ویلهلم را برای روزهای سخت نبودنش برای همیشه آماده ‌کند.

نیکی و گرگ‌های بد گنده

معرفی کتاب
«نیکی» خرگوشه، خواب گرگ‌های بدجنسی را دیده بود که دنبالش کرده بودند. او با فریاد کمک می خواست. مادرش صدایش را شنید و فوراً وارد اتاق شد. نیکی به مادرش گفت که صدتا گرگ دنبالش کرده بودند. مامانش گفت حتما خیلی کمتر از صد تا بوده اند. مادر گفت و نیکی گفت. تا اینکه مامان تعداد گرگ ها را به پنج تا رساند. مامان گفت نیکی حتما خواب بد دیده ای و بعد سعی کرد او را آرام کند؛ ولی چنددقیقه بعد، بقیه بچه خرگوش‌ها هم از ترس گرگ نمی‎توانستند بخوابند. مامان خرگوشه با جارو سراغ گرگ‌های خیالی رفت و آن‌ها را فراری داد.سپس آمد و کنار بچه هایش به خواب رفت.

کوالایی که دیگه می‌تونه!

معرفی کتاب
«کوِین» کوالایی پشمالو با پاهای نرم و لطیف است که از تغییر خوشش نمی‎آید. او دوست دارد به درخت بچسبد، برگ بخورد و چرت بزند. به نظر کوین پایین درخت ترسناک، پر سروصدا و عجیب و غریب است. برای همین اصلاً از جایش تکان نمی‎خورد. حیوانات جنگل از او می‎خواهند پایین برود و با آن‎ها بازی کند؛ ولی کوین فکر می‏‌کند این کار خطرناک است و اگر برود، دلش برای خانه تنگ می‎شود. روزی دارکوبی شروع می‎کند به نوک زدن به درخت کوین! همه حیوانات زیر درخت جمع می‎شوند و از او می‎خواهند درخت را رها کند و بپرد؛ اما کوین نمی‎تواند! حالا چه بلایی سرِ کوین می‎آید؟

فرانکلین و توفان

معرفی کتاب
«فرانکلین» به شدت از توفان می‎ترسد! روزی که قرار است به خانه روباه برود تا با هم بازی کنند، ابرهای سیاه آسمان را می‎پوشانند. فرانکلین فکر می‎کند بهتر است از خانه بیرون نرود؛ اما مادرش می‌گوید قبل از شروع باران، می‌‏تواند به خانه روباه برسد. فرانکلین درحالی به خانه روباه می‌ر‏سد که باد، برگ و خاشاک را از زمین بلند می‏‌کند. او پیشنهاد می‎دهد که داخل خانه بروند؛ ولی روباه دوست دارد حرکت ابرها را ببیند و وزش باد را احساس کند، چیزهایی که به نظر فرانکلین خیلی ترسناک هستند! شاهین و سگ آبی هم می‎رسند. رعد و برق آسمان را روشن می‌‏کند و... .

چرا بترسم؟ من که آماده‌ام!

معرفی کتاب
روبه‌رو شدن با غریبه‌ها و طرز برخورد صحیح با آ‌ن‌ها بسیار مهم است. باید به کودکان آموخت در شرایط اضطرار دستورات بزرگ‌ترها را بدون چون و چرا اجرا کنند.آموزش و توانمندسازی کلیدهای آمادگی و کاهش ترس هستند. این کتاب با آوردن نمونه‌هایی ساده از زندگی روزمره، گروهی از مهارت‌های ایمنی را به کودک می‌آموزد که در تمام عمر کاربرد دارند.

پیشی کوچولو! نترس!... نترس!

معرفی کتاب
ریحانه و پیشی کوچولو بعد از گوش کردن به قصه‌ی «بزبزقندی و گرگ بلا» برای خواب آماده می‌شوند. ریحانه برای مسواک از اتاق بیرون می‌رود. پیشی کوچولو تحت تأثیر قصه احساس می‌کند گرگ ناقلا در تاریکی وارد اتاق شده است. او با یک خط‌کش به جنگ گرگ ناقلا می‌رود. ریحانه که ترس پیشی از تاریکی و سایه‌ها را می‌بیند؛ با یک چراغ قوه سعی می‌کند سایه‌هایی را بازسازی کند تا پیشی کوچولو بر ترسش غلبه کند.