Skip to main content

دیو

معرفی کتاب
«استیو هارمونِ» سیاه‌پوست، به جرم قتل در زندان است و شاید تا آخر عمرش آنجا بماند! اکنون در دادگاه محاکمه می‌شود. او فقط شانزده سال دارد! جریان از این قرار است که استیو همراه دو نفر دیگر به قصد دزدی وارد داروخانه‎ آقای «نزبیت» می‎شوند. استیو اول از همه وارد می‎شود تا مطمئن شود پلیس آنجا نباشد. بعد بیرون داروخانه می‎ایستد تا مراقب رفت و آمدها باشد. در داروخانه دو نفر دیگر با آقای نزبیت درگیر می‎شوند و صاحب داروخانه با اسلحه خودش کشته می‌شود! آیا بی‎گناهی استیو ثابت می‎شود یا به اعدام محکوم می‎شود؟

پکس

معرفی کتاب
جنگ شروع شده است و پدر «پیتر» باید برای خدمت به وطن برود. بنابراین، پیتر هم باید نزد پدربزرگش برود و این یعنی باید از روباهش، «پکس»، جدا شود. پدر می‌گوید پیتر باید روباه را به جنگل ببرد و رهایش کند؛ اما این چطور ممکن است؟ او نسبت به پکس حس عجیبی دارد، یک جور حس یکی بودن! وقتی پیتر مجبور می‌شود پکس را رها کند و وقتی سوار ماشین ‌شده و با سرعت از جنگل دور می‌شود، احساس ‌می‌کند خودش را آنجا جا گذاشته است.

وقتی در آغوش کوه بودیم

معرفی کتاب
«میترا» دختر نوجوانی است که با بازگشایی مدارس، به کلاس دوم راهنمایی می‎رود. او تمام وسایلش را خریده و همه‌چیز برای فردا، اول مهر، آماده است؛ اما خبر حمله عراق به ایران، همه‌جا می‎پیچد و میترا و دوستانش، «راضیه» و «گلنار»، را نگران می‏‌کند. جنگ بر تمام ابعاد زندگی دخترها تأثیر گذاشته است، بر مدرسه رفتنشان، غذا خوردن و خوابیدنشان و حتی تفریحشان! پدر روی شیشه‎ها را چسب می‌‏زند و پتوی سربازی‎اش را با میخ به پشت پنجره می‏‌کوبد... . چند روزی است که راضیه مثل همیشه شاد و شنگول نیست و میترا فکر می‏‌کند با او قهر کرده است؛ اما چرا؟

مثل یک خواب عمیق

معرفی کتاب
پدر شنیده است که در شهر کبودان، کسی پیدا شده است که آرزوها را برآورده می‏‌کند! او از پسرش، «رستم»، می‏‌خواهد که مثل خیلی از جوان‌های دیگر به آنجا برود. به عقیده پدر رستم، او مجبور است برود تا شاید بتواند نحسی را از خانه دور کند! رستم چندساعت قبل از تحویل سال به دنیا آمده است و دقیقاً در همان لحظه زلزله شدیدی به وقوع می‌‏پیوندد که باعث مرگ بسیاری از اقوام و خویشاوندان می‎شود و به این علت است که همه او را نحس می‌‏دانند. صبح روز بعد، رستم راهی سفر می‎شود. او در شهر کبودان دوستش، مهراب»، را نیز می‌‏بیند و... .

شب هزار و دوم

معرفی کتاب
«علی بینا» در بیمارستان است و تنها چیزی که به یاد دارد، اسمش است. آن هم به این دلیل که روی تابلوی کوچکی بالای سرش نوشته شده است. مرد نوع بیماری و نام پزشک معالجش را نمی‏‌داند و گذشته‌اش را به یاد نمی‎آورد! از وقتی یادش می‎آید، در این بیمارستان بوده است. شاید همین‌جا به دنیا آمده است! یا شاید خانواده‌اش به علت مشکلات جسمانی، ترکش کرده‌اند! یا... . روزی چندبار پرستار می‌‏آید و از او خون می‏‌گیرد و بدون اینکه حرفی بزند یا پاسخ پرسش‌های مرد را بدهد، می‏‌رود! مرد سعی می‌‏کند از اتاق خارج شده و کمی قدم بزند؛ اما... .

ماهتینار

معرفی کتاب
در این کتاب، داستان دخترک جنگنده و ماجراجویی به نام «ماهتینار» روایت می‌شود که سفری طولانی را آغاز می‎کند. ماهتینار دختری ریزه‌میزه است که پس از مرگ مادربزرگش، «مامی‌ریزه»، برخلاف عقیده دیگران شجاعانه با مشکلاتش روبه‌رو می‎شود تا بتواند صندوقچه خانوادگی‌شان را به آن سوی اقیانوس برساند. این داستان، تلفیقی از افسانه‌ها و ادبیات فانتزی است که به توانایی‌های دختران در حل مسائل، مدیریت بحران و تعاملات اجتماعی اشاره می‎کند.

تلی، دختری با موهای بلند بلند بلند

معرفی کتاب
«تلی» نام قهرمان این داستان است که همراه پدر و مادر هواشناسش، در خانه‎ای نزدیک ابرها زندگی می‎کند. پدر و مادر تلی در خلال آزمایش‌های هواشناسی، به تدریج درگیر غبار و آلودگی هوا می‎شوند؛ اما نمی‎توانند کاری برای رفع آن انجام دهند. پس از مدتی، آن‌ها مجبور می‎شوند به مأموریت هواشناسی یک ماهه بروند. تلی که دختری خیال‌پرداز است، در تصورش با غولی آشنا می‌شود و همراه او به سیرکی می‎رود و... . هدف این داستان، آموزش مفهوم ترس و راه‌های مبارزه با آن و تقویت حس شجاعت در کودکان است.

قهرمان جزیره‌ لگوریسه

معرفی کتاب
«امید» زیر تختخوابش سرزمینی عجیب به نام «لگورسیه» را کشف می‏‌کند! در تقویم این جزیره هر هفت روز هفته، جشن برگزار می‎شود! اهالی آن در روز، ۴۸ جشن مختلف برگزار می‎کنند؛ به گونه‌ای که گاهی برای کارهای دیگر فرصت ندارند و... . حالا امید اجازه رفت و آمد به چنین جزیره‎ای را پیدا کرده است. وقتی امید برای اولین‌بار، مردم این جزیره را زیر تختش می‌بیند، برایش تعریف می‎کنند که چطور یک‌بار از دست روبات‌ها فرار کرده‎اند. آن‌ها می‎خواهند کسی مراقب جزیره باشد تا روبات‌ها دوباره حمله نکنند و امید می‎پذیرد که قهرمان آن‌ها شود.

شب ناسور

معرفی کتاب
نویسنده این داستان را از زبان یک شکنجه‌گر ساواک به نام «اصغر ضحّاک» روایت می‌کند. ضحّاک از شکنجه‌گران ساواک در زندان کمیته مشترک ضد خرابکاری، بازجوی نیروهای انقلابی است. او با پیروزی انقلاب و در جریان آزادسازی زندان کمیته به دست نیروهای انقلابی، لباس زندانی‌ها را بر تن می‌کند تا به‌عنوان یک ساواکی شناسایی نشود. او می‌‏تواند خود را از مهلکه نجات دهد و پس از مدتی تصمیم می‌گیرد از نیروهای انقلابی که زمانی زندانی او بوده‌اند و او موفق به اعتراف‌گیری از آن‌ها نشده است، انتقام بگیرد.

شبی که بانوی دریاچه شدم

معرفی کتاب
دریاچه بختگان خشک شده و تبدیل به شوره‎زاری وسیع شده است! بانوی دریاچه، «بخت‌آفرید» هم در بستر بیماری افتاده و دریاچه به نگهبان تازه‎ای احتیاج دارد. «نازبهار»، دختر نوجوانی است که قرار است شب یلدا را همراه پدر و مادرش کنار دریاچه بگذارند؛ اما هم‌کلاسی بداخلاقش، «پونه» هم با خانواده‎اش به آنجا می‎آید. نازبهار در تاریکی شب گم می‌شود و به قصر دریاچه راه می‎یابد. او متوجه می‏‌شود که به عنوان بانوی آینده بختگان انتخاب شده و... .