نشان کتابداری
معرفی کتاب
پدرومادر «لنورا» خیلی ثروتمند بودند؛ اما لنورا با وجود همه چیزهایی که داشت، ناراحت بود. وقتی پدر ومادرش به سفر میرفتند، او را به پرستار حواسپرتش میسپردند. در یکی از روزهایی که لنورا حسابی حوصلهاش سر رفته بود، از کتابخانه اسرارآمیزی سردرآورد. کتابخانهای که تا به حال هر کتابی نوشته شده و هر علمی که به دست آمده بود، در آن وجود داشت. در کتابخانه لنورا متوجه خطر بسیار بزرگی شد که انسانها را تهدید میکرد و... .
لالانی، دختر دریاهای دور
معرفی کتاب
«لالانیِ» دوازدهساله، دخترِ ماجراجو و کنجکاو، در جزیره زیبایی زندگی میکند که حالا دچار خشکسالی شده است. لالانی، تمام تلاشش را میکند تا از جزیره و همچنین مادرش مراقبت کند تا او نیز به سرنوشت پدرش دچار نشود. گیاهانی که قبلاً برای درمان بیماران استفاده میشد، نایاب شدهاند. لالانی میداند که پشت کوهها و دریای اطراف جزیره، رازی وجود دارد. او میداند که خوشبختی در آنسوی این کوهها انتظارش را میکشد؛ اما هرکه به سمت این کوهها رفته، دیگر بازنگشته است. لالانی... .
هرایی!
معرفی کتاب
«اَسراء» نذر کرده بود اگر در کنکور و رشته پزشکی قبول شود، در شهر قم ساکن شود و در دارالشفاء خدمت کند. حالا... . در این رمان سرنوشت بانوی پزشکی روایت میشود که برخلاف عادت جامعه زیستی خود بر هویتش به عنوان پزشک و قانون پزشک بودن در تمام مناسبات اجتماعی و فردی و تعهد اجتماعی خود تأکید دارد و از این زاویه نقدی بر رفتارهای آدمهایی که تعهدی در رفتار و شئونات خود ندارند، بیان میکند.
چاه تاریکی
معرفی کتاب
این کتاب، جلد سوم از رمان سهگانهای است که در ژانر وحشت و برای نوجوانان نوشته شده است. وقایع اصلی داستانها در دوره قاجار رُخ میدهد و در آنها جزئیاتی از تاریخ تهران قدیم و آدمهای آن دوران روایت میشود. داستان این جلد، ادامه ماجرایی است که رضا پشت سر میگذارد. او اینبار وارد ماجرای دیگری میشود و برای کمک به شخصی، خودش وارد جهان مردگان میشود و در موقعیتی خاص قرار میگیرد که باید بین منافع شخصی و شرافتش یکی را انتخاب کند
چگونه جلوی حمله وایکینگها را بگیریم؟
معرفی کتاب
«مکس» و «مالی» خواهرو برادر دوقلو، همیشه توی دردسر میافتند یا شاید هم دردسر درست میکنند؛ اما آنها همیشه راهحلهای بانمکی برای دردسرهای درست شده پیدا میکنند و خودشان را از مخمصه نجات میدهند. در این داستان آنها به خواننده یاد میدهند که چطور ردِ وایکینگها را بزند، حتی اگر لباس مبدل پوشیده باشند، چگونه یک وایکینگ را تعقیب کند، حتی اگر سوار موتورسیکلت باشد و چطور خیلی اتفاقی و تقریباً همزمان با بقیه کارها، جلوی حمله وایکینگها را در زندگی واقعی بگیرد.
رقابت بهاری
معرفی کتاب
آقای دلگشا به خاطر اتفاقاتی که پشت سر گذاشته است، احساس خستگی زیادی می کند، همه کارکنان هتل موافق هستند که او باید به یک سفر برود تا کمی استراحت کند و همان آقای دلگشای همیشگی شود. بالاخره آقای دلگشا راهی سفر میشود؛ اما مونا فکر میکند که در نبودِ آقای دلگشا چه اتفاقاتی ممکن است بیفتد. هتل پنجبلوط همیشه با اتفاقات ریز و درشتی روبهرو میشود و اینبار هم خطر تأسیس هتلی باشکوه همه را تهدید میکند؛ آنها باید ثابت کنند که هتل پنجبلوط بهترین هتل جنگل است.
بهترین سوپرمارکت دنیا
معرفی کتاب
بزرگترها کلاً نمیدانند باید با کوچکترها چطور و درباره چه چیزهایی حرف بزنند! آنها فکر میکنند خودشان خیلی زرنگاند و بچهها چیزی سرشان نمیشود!یکی از سوالات بزرگترها از بچهها این است که وقتی بزرگ شوی، میخواهی چهکاره شوی! راوی داستان، دختربچهای است که در بقالی پدربزرگش کار میکند. او میخواهد در کارش پیشرفت کند و برای رسیدن به این هدف، از هیچ ماجراجویی و تلاشی دست برنمیدارد و از شکست نمیترسد.
ملکه سیاهپوش
معرفی کتاب
«بیلی» همراه خانوادهاش به محله جدیدی در خیابان باغهای ویکتوریا اسبابکشی کردهاند. «ملکه سیاهپوش» نام زنی است که در همسایگی آنها زندگی میکند، زنی که سرتاپا سیاه میپوشد و چهرهاش از زیر کلاه پهنِ مشکیاش نمایان نیست؛ اما ماجرا از آنجا آغاز میشود که ملکه سیاهپوش، با بیلی دوست میشود و از او میخواهد تا وقتی در سفر است، مراقب خانهاش باشد؛ خانه عجیبوغریبی که روی میز و درودیوارش پر از صفحات شطرنج است!
محاصره
معرفی کتاب
این کتاب جلد چهارم از مجموعه «نگهبان گاهول» است. کشمکش در قلمرو جغدها بالا گرفته است. نیروهای شّر با محافظان خیر به جنگ برخاسته اند. «کلاد» که از رویارویی با «سورن» خشمگین است و عشق به قدرت تمام وجودش را پر کرده است، همراه گروه خود، (پاکزادها)، به درخت گاهول حمله میکند. جغدهای شریفی که آنجا زندگی می کنند، باید با تمام وجود بجنگند تا از خودشان و شرافتشان محافظت کنند. از طرف دیگر... .
راز جنگل هزاردستان
معرفی کتاب
«هنریتا» و خواهرش، همراه پدرومادرشان به خانه جدیدی اسبابکشی کردهاند، خانهای به نام خانه امید... . پدر برای کار به خارج از کشور رفته و مادر بیمار شده است. پرستار بچهها آنقدر سرش شلوغ است که فرصت ندارد به هنریتا و چیزهایی که در تاریکی میبیند، رسیدگی کند. هنریتا خیلی تنهاست و به جز داستانها همدمی ندارد. او متوجه میشود که خانهشان پر از رازهای عجیب است. در شبی تاریک، رّدِ دودِ آتشی که از آن سوی باغچه سوسو میزند، میگیرد و وارد جنگل هزاردستان میشود و... .