بلوما و راز پاستیلها
معرفی کتاب
«بلوما» هرگز کار احمقانهای انجام نداده بود. شاید فقط یکبار؛ وقتی به جای اینکه مواظب«نِله» باشد، موهایش را کوتاه کرده بود. آنوقت یکدفعه، برایش سه اتفاق احمقانه پیش آمد؛ از درس ریاضی نمره صفر گرفت، «رُزا»، بهترین دوستش، دقیقاً همان سگی را میخواست که بلوما آرزویش را داشت و ازهمه بدتر این بود که قبل از اینکه بلوما با مادرش حرف بزند، او به سفر رفته بود. وقتی که همسایه مورد علاقه بلوما، وقت گوش دادن به حرفهای او را نداشت، فقط یک راه برای بلوما باقی ماند. فقط باید یکی از پاستیلهای ماریشکلِ او را کِش برود؛ چون... .
دیوار نامرئی
معرفی کتاب
در سرزمینی اسرارآمیز، در عمق زمین، «کالهویرش» بر موجودات زیرزمینی فرمانروایی میکرد. دشمن او، «زوپوی» حیلهگر، قصد داشت سلطنت را از او بگیرد. روزی عوامل زوپو، پادشاه را غافلگیر و به او حمله کردند و او را به سرزمین آدمیان انداختند؛ اما کالهویرش توانست با همدستی و کمک «ماکس» و «جنی »که از بچههای آدمیان بودند، به سرزمین خود بازگردد تا با زوپو مبارزه کند؛ اما آیا موفق میشود؟
اینجا، در دنیای واقعی
معرفی کتاب
«وِر»، پسری یازدهساله است که به نظر مادر و پدرش به اندازه کافی خوشحال نیست و از نظر آنها باید روی تقویت روابط اجتماعیاش کار کند تا تنها نباشد و با آدمها ارتباط برقرار کند؛ اما او ترجیح میدهد تنها باشد تا بتواند در اتاقش و در افکارش غرق شود و به دنیایی که در ذهنش دارد، بپردازد تا دنیای واقعی. بههمینخاطر، پدر و مادرش او را به کمپ تابستانی میفرستند. وقتی ور، «جولین» را میبیند و با او دوست میشود، همهچیز تغییر میکند... .
چیدن نور ستارهها
معرفی کتاب
این کتاب داستان مردمی است که در بدترین وضعیت اجتماعی زندگی میکنند. حاکمان با دروغ آنها را فریب دادهاند تا همیشه در بند و اسیرشان باشند و مثل بردهها از آنها استفاده کنند. قهرمانان تغییر این اوضاع، جوانانی هستند که ممکن است در ظاهر تندرست و پهلوان نباشند یا حتی معلول باشند، مانند «مالی»؛ اما او با تمام توان میکوشد و... .
فرار از آلکاتراز
معرفی کتاب
آقای «گریسولد» برای طراحی بازی «فرار از صخره» که در زندان آلکاتراز برگزار میشود، با نویسنده مشهور و انزواطلب داستانهای جنایی، «ارول روی»، همکاری میکند. «امیلی» و «جیمز» هم میخواهند در بازی شرکت کنند؛ ولی یادداشتهای تهدیدآمیز و ناشناس، وسایلی که گم میشوند و حضور غافلگیرکننده و مشکوک نویسنده معروف دیگری در میان شرکتکنندگان، بازی و واقعیت را در هم میآمیزد و... .
دختر آفریقا
معرفی کتاب
آفریقا تنها خانهای است که «ریچل» در تمام عمرش میشناخت. وقتی پدر و مادرش به علت آنفولانزا میمیرند، او در مقابل همسایههای بدجنسشان به طعمهای بیپناه و آسیبپذیر تبدیل میشود. ریچل بین دروغ و حرص محاصره شده و گرفتار نقشهای مجرمانه میشود. او را به انگلستان میفرستند و در آنجا مجبور میشود با فریب و دروغ زندگی کند. ریچل باید مثل شیر صبور و قوی باشد و منتظر فرصتی بماند که بتواند خودش سرنوشتش را به دست بگیرد و دوباره راهی برای برگشتن به خانه پیدا کند.
مثل خوردن خیارشور با کلوچه
معرفی کتاب
«بیبی»، پرستارِ «النور»، میخواهد برود؛ چون پدرش بیمار است و او باید در کنارش باشد. این خبر برای النورِ هشتساله خیلی بد است؛ درست مثل خبر مرگ! بعد از رفتن بیبی، النور نمیتواند کارهای مورد علاقهاش را انجام دهد؛ چون همهچیز او را یاد بیبی میاندازد. قرار است پرستار جدیدی برای او بیاید. آیا النور میتواند با او کنار بیاید؟
زندگی معلق
معرفی کتاب
«توبیِ» درختنشین، پسر خیلیخیلی کوچکی است؛ حدود یکونیم میلیمتر! که با خانواده و قوموخویشها و دیگر درختنشینها، روی درخت بلوط بزرگ زندگی میکند. پدر توبی اختراع مهمی کرده؛ اما حاضر نمیشود راز آن را فاش کند؛ برای همین خانواده توبی تبعید و زندانی میشوند. توبی در میان شاخهها میدود و با پاهای خسته و زخمی از دست درختنشینها فرار میکند و وارد ماجراجویی بزرگی میشود.
جناب گورکن و غافلگیری بزرگ
معرفی کتاب
آقای گورکن، سالهاست که در هتل «بوبلی» کار میکند. او مدیر مناسبتهای خاص است؛ یعنی مهمانیها و مراسم شادی را برگزار میکند. در این داستان، جناب گورکن و دستیارش، خانم «پیمز»، برای برگزار کردن جشن تولد «سیلویا» آماده میشوند. هتل بوبلی متعلق به مادربزرگ و پدربزرگ سیلویاست. آیا جشن تولد خوب برگزار میشود؟
جناب گورکن و میمون گمشده
معرفی کتاب
آقای گورکن، مدیر مناسبتها در هتل «بوبلی» است و کارش برگزاری مهمانیها و مراسم شادی است. در این داستان، او مثل همیشه مشغول رسیدگی به کارهای هتل است که ناگهان متوجه اتفاق عجیبی میشود. میمون بزرگی که از قدیم در جاده مخصوص هتل، بیحرکت میایستاد، سرِ جایش نیست! جناب گورکن سعی میکند از موضوع سردربیاورد؛ اما آیا موفق میشود؟