آواز ذرتها
معرفی کتاب
داستان درباره دختری به نام آنا است که تصور میکند صدای وزیدن باد میان ساقههای خشک ذرت شبیه صدای پدربزرگش خشدار است. بعد از اینکه پدربزرگ آنا میمیرد، آنا دانههای ذرت را که از پدربزرگش گرفته بود میکارد تا بتواند صدایی شبیه صدای پدربزرگش بشنود. او با تلاش و سختی دانهها را میکارد و مزرعه را سرسبز میکند. مدتها صبر میکند تا دوباره پاییز شود و ساقههای ذرتها خشک شوند. یک روز عصر پاییز، وقتی که باد در مزرعه میپیچد، آنا صدای ساقههای ذرت را میشوند، صدایی شبیه صدای پدربزرگش.
چه شلخته!
معرفی کتاب
اُرنا و اردک دو دوست هستند. ارنا عاشق این است که همه جا تمیز و مرتب باشد و اردک علاقهای به این کار ندارد. هر جا اردک باشد همه چیز درهم و شلخته است. حالا قرار است با هم به ساحل بروند. آیا این دو با این تفاوت با هم کنار میآیند؟ ... نویسنده در کتاب «چه شلخته!» سعی کرده است به تفاوتهای فردی و پذیرش این تفاوتها در دوستی بپردازد.
کی با من جورتره؟
معرفی کتاب
نویسنده در تلاش است تا کودکان را نسبت به اهمیت کار تیمی و چگونگی حفظ دوستیها در عین پذیرش تفاوتهایشان آگاه بکند. او برای اینکه کودکان بهتر متوجه منظورش شوند، از نمادهایی مانند اشکال هندسی استفاده کرده است. در این داستان مثلث نمیتواند بهراحتی با دایره و مربع بازی کند چون با آنها بسیار متفاوت است، اما زمانی که باقی مثلثها را پیدا میکند متوجه میشود مثلثها و باقی اشکال با همدیگر میتوانند دنیا را بسازند، سپس همه آنها با هم تیم تشکیل میدهند و بازی میکنند.
پدر و دختر
معرفی کتاب
این کتاب در دستهبندی کتابهای «چشمانداز» قرار میگیرد؛ یعنی کتابهایی که مسائل فلسفی را برای نوجوانان مطرح میکنند، بهگونهای که برای آنها مناسب و قابل درک باشد. این کتاب درباره فلسفهی زندگی است. درباره اینکه انسان چگونه زندگیاش را آغاز میکند، چگونه دوست و همسر پیدا میکند و چگونه میمیرد.
روباه و گردش با دوچرخه
معرفی کتاب
همه چیز برای روز دوچرخهسواری آماده است. روزی که در آن همه حیوانات جنگل آماده میشوند تا به یک دوچرخهسواری دستهجمعی بروند. تا سرِ تپه رکاب میزنند و آنجا خوراکی میخورند و بازمیگردند. همه حیوانات از این موضوع شاد هستند بهجز روباه. روباه از اینکه هر سال این ماجرا دقیقاً تکرار میشود، راضی نیست. او دلش کمی هیجان میخواهد. روباه دوست دارد اوضاع متفاوت باشد به همین دلیل یک نقشه میکشد. نقشهای که روز دوچرخهسواری را تغییر میدهد...
روباه دیرش شده
معرفی کتاب
در این داستان، روباه برای ناهار دیر کرده است. برای همین تندی کلاهش را برمیدارد و سوار اسکیتبوردش میشود. بعد با سرعت هرچه تمامتر شروع به حرکت میکند. روباه با پا به اسکیتبوردش ضربه میزند و یکبار آن را دور خودش در هوا میچرخاند. بعد دوباره با پا ضربهی محکمتری به اسکیتبوردش میزند، و اینطوری از روی خرگوش میپرد. بعد میرسد به فیلی که دراز کشیده است و چون عجله دارد از روی دماغ فیل سُر میخورد. اما او کجا میرود؟
هیچوقت، هرگز
معرفی کتاب
دخترک، عروسک خرگوشیاش را بغل کرده است و از مزرعهای میگذرد. دخترک به عروسکش میگوید: «هیچ چیز هیجانانگیزی تا به حال برای من اتفاق نیفتاده است، هرگز! هیچ وقت!» دخترک از روی سر گوریلی که لای گندمزار خوابیده است عبور میکند و گوریل را نمیبیند. گوریل برمیخیزد و به دنبال دخترک راه میافتد و....
این که کاری ندارد!
معرفی کتاب
این کتاب، داستانی برای کودکان است که در آن عواقب و مضرات سهلگیری در مورد طبیعت و آلودگیها، بیان میشود. این داستان آموزشی، میتواند در عمق ذهن کودک بنشیند و او را با مفاهیم حفاظت از محیطزیست آشنا کند. وقتی که از دستگاه ابداعی جدید «دُمباریک»، مادهی چسبناک بدبویی شروع به چکیدن کرد، «آلبرت» با خوشخیالی گفت: «آلودگی؟ این که کاری ندارد!». اما خلاص شدن از مادهی چسبناک به آن راحتی که او فکر میکرد نبود...، و آلبرت باید تصمیم میگرفت که... .