Skip to main content

مهارت هشتم: مسئولیت‌پذیری

معرفی کتاب
مهارت‌های زندگی را می‌توان با روش‌های ساده و قابل فهم، در حین بازی و سرگرمی، به کودکان آموخت. مجموعۀ «مهارت‌های زندگی» شامل 10 جلد کتاب است که هر جلد به یکی از مهارت‌های زندگی می‌پردازد. جلدهشتم این مجموعه به مهارت «مسئولیت‌پذیری» می‌پردازد.10 بازی، پنج کاربرگ (نقاشی، کاردستی، خلاقیت، حل‌کردنی و مهارت‌های نوشتاری)، دو داستان و دو شعر در این کتاب آمده‌اند که همگی می‌کوشند مهارت مسئولیت‌پذیری را به عنوان عنصری برجسته در موفقیت کودک تقویت کنند.

نانت و باگت

معرفی کتاب
«نانت» می‌خواهد برای اولین‌بار به تنهایی به فروشگاه خانم «جولیت» برود و نان باگت بخرد؛ ولی آیا او آمادگی انجام این کار را دارد؟ نانت بوی باگت را خیلی دوست دارد و در برابر آن نمی‌تواند مقاومت کند و... . مادر در خانه منتظر نانت است؛ اما... . لازم به ذکر است که تصاویر کتاب با مقوا و کاغذ درست شده و سپس از آن‌ها عکس دیجیتال گرفته شده است.

هپلی‌هپو تو مزرعه

معرفی کتاب
"هپلی‌هپو" یک بچه غول تنبل است که هیچ کاری انجام نمی‌دهد. او فقط می‌خواهد بخوابد. یک روز پدرش که از جنگل برگشته بود و کلی کدو با خود آورده بود به او گفت: آی هپلی! کدوها رو دونه‌دونه، باید بیاری به خونه. اما هپلی‌هپو گوشش بدهکار نبود. رفت و نشست تا یک نفر پیدا شود و کدوها را برایش جابه‌جا کند. فکر می‌کنید کسی پیدا می‌شود که کارهای او را انجام دهد؟

هپلی‌هپو و یک سیب

معرفی کتاب
"هپلی‌هپو" یک بچه‌غول تنبل است. او هیچ کاری انجام نمی‌دهد و می‌خواهد که دیگران کارهایش را انجام دهند. یک روز که زیر درخت دراز کشیده بود، سیب قرمزی روی شاخه دید. اما حوصله نداشت تا بالای درخت برود. برای همین تصمیم گرفت از کسی بخواهد تا این کار را برایش انجام دهد. اما چه کسی حاضر می‌شود کارهای خود را رها کند و برای یک بچه‌غول تنبل سیب بچیند؟

هپلی‌هپو آش می‌خواد

معرفی کتاب
"هپلی‌هپو" بچه‌غولی تنبل است و هیچ کاری انجام نمی‌دهد. او روزی از مادرش می‌خواهد تا برایش آش بپزد. اما اجاقشان هیچ چوبی ندارد تا دیگ آش روی آن بجوشد. هپلی‌هپو باید برود و از جنگل چوب بیاورد؛ ولی او که حوصلۀ این کارها را ندارد. برای همین تا کسی را می‌بیند از او می‌خواهد که برایش چوب جمع کند. اما هر کس یک چوب برمی‌دارد و به خانۀ خود می‌برد. حالا دیگر چوبی کنار رودخانه وجود ندارد. دیگر از آش خبری نیست.

هپلی‌هپو و خاله بزی

معرفی کتاب
"هپلی هپو" یک بچه غول تنبل است. او همیشه منتظر می‌ماند تا دیگران کارهایش را انجام دهند. روزی مادرش از او خواست تا برود و از "بزی جون" شیر بدوشد. هپلی طبق معمول منتظر ماند تا یک نفر از راه برسد و برایش این کار را بکند. اما همه عجله داشتند. تا اینکه بزغاله از راه رسید. او بچۀ بزی جون بود و از پیشنهاد هپلی هپو بسیار استقبال کرد. او تمام شیر مادرش را دوشید و در شکمش ریخت. باز هم طبق معمول هپلی با دست خالی به خانه برگشت.

هپلی‌هپو و هفت‌سین

معرفی کتاب
"هپلی‌هپو" یک بچه غول تنبل است که کارهایش را بقیه باید انجام دهند. اما بقیه که بیکار نیستند. مثلا همین امروز مامان غوله از هپلی خواست تا سفرۀ هفت‌سین را آماده کند. هپلی به جای آماده کردن سفره نشست و منتظر ماند. منتظر چی؟ کسی که از راه برسد و سفره را به جایش بچیند. اولین نفری که سر و کله‌اش پیدا شد "خاله قدقدا" بود...

هپلی‌هپو و مترسک

معرفی کتاب
"هپلی‌هپو" یک بچه غول تنبل است و هر کاری را که از او می‌خواهند، انجام نمی‌دهد. یک روز پدرش از او خواست مراقب مزرعه باشد تا وقتی که برگردد. هپلی‌هپو یک گوشه نشست و شروع کرد به کمک خواستن از دیگران. هپلی از هر کسی که از آن‌جا می‌گذشت می‌خواست تا برایش مترسکی بسازد. اما هیچ‌کس به حرفش گوش نمی‌کرد. تا اینکه یک کلاغ سیاه، از همه‌جا بی‌خبر از آنجا گذشت. هپلی‌هپو دوباره درخواستش را به او گفت. حواس هپلی کجاست؟ مگر کار مترسک، فراری دادن کلاغ‌های سیاه از مزرعه نیست؟

مسئولیت‌پذیری

معرفی کتاب
در این کتاب فعالیت‌هایی مثل نقاشی، شعر، بازی، قصه، بحث و گفتگو، نمایش خلاق، کاردستی، مشاهده و فعالیت علمی طراحی شده است. در هر قسمت، اهداف مورد نظر از آن تمرین و شیوۀ اجرای آن نیز آمده است. از اهداف تمرینات این است که کودکان از سنین پایین یاد بگیرند بر اساس شناخت، هیجان و قضاوت‌هایشان تصمیم‌گیری کنند و تصمیمات مناسب‌تری بگیرند.

پیشی کوچولو! نگو به من چه!: در باره مسئولیت‌پذیری

معرفی کتاب
"ریحانه" و "پیشی‌کوچولو" تمام وسیله‌هایشان را در اتاق پخش کرده‌اند و حالا که یک مهمان کوچک به اسم "صبا" می‌خواهد به اتاقشان بیاید باید همه چیز مرتب باشد؛ چون صبا کوچولو ممکن است چیزی از آن‌ها را در دهانش بگذارد. ریحانه وسایل خود را جمع می‌کند اما پیشی دست به چیزی نمی‌زند و در سبدش می‌خوابد. ریحانه و صبا به اتاق می‌آیند تا بازی کنند. ناگهان صبا کوچولو تیله‌های پیشی را زیر تخت می‌بیند و...