Skip to main content

برکه آتش

معرفی کتاب
سه پایه‌ها ماشین‌هایی قدرتمند هستند که دنیا را اداره می‌کنند و توانسته‌اند بر انسان‌ها و افکارشان مسلط شوند. آن‌ها بعد از سیزده‌سالگی هر فرد، روی سر او کلاهکی فلزی نصب می‌کنند و افکارش را به دست می‌گیرند. در این قسمت شخصیت‌های اصلی داستان، در گروه‌های کوچک به مناطق مختلف سفر کرده و نیروهای علاقمند به مبارزه با سه‌پایه‌ای‌ها را شناسایی و جذب می‌کنند.

دو دوست دو قهرمان

معرفی کتاب
«سَمی» توله‌سگی که صاحبش رهایش کرده، کشته‌کردۀ فوتبال است و «ماوسِر» گربۀ شجاعی است که از چیزی نمی‌ترسد. این دو چنان با هم دوست می‌شوند که حتی جنگ هم نمی‌تواند آن‌ها را از هم جدا کند. با گسترش جنگ جهانی اول در اروپا، مردم حیوانات شجاع را به جنگ می‌فرستند تا به سربازها کمک کنند. بدین‌ترتیب پای ماوسر و سمی به سنگرهای جنگ باز می‌شود و... .

بوته‌های آدم‌خوار

معرفی کتاب
پس از بارانی سهمگین، همه‌چیز در زندگی سه نوجوان ساکن جزیرۀ کوچک تغییر می‌کند. «پترا» که به آب حساسیت دارد، درمی‌یابد که بدنش نسبت به باران عکس‌العملی نشان نمی‌دهد؛ ولی «آنایا» که تقریباً به همه‌چیز حساسیت دارد، علائمی خفیف را تجربه می‌کند. درهمین‌حال، علف‌هایی ناشناخته با رشد بسیار سریع، مزرعه‌ای را احاطه می‌کنند که «سث» با خانوادۀ جدیدش در آن زندگی می‌کند. هم‌زمان با اینکه اوضاع بدتر و وحشتناک‌تر می‌شود و علف‌های سیاه تقریباً تمام جزیره را تحت‌سلطۀ خود درمی‌آورند، این سه نوجوان، تغییراتی فیزیکی را تجربه می‌کنند که آن‌ها را با علف‌ها مرتبط می‌کند و... .

جامانده در اعماق اقیانوس

معرفی کتاب
«لوسی» دختر سیزده‌ساله‌ای که در پنجمین تابستان بعد از مرگ مادرش که یک زیست‌شناس و متخصص کوسه‌ بود، دوستش را هم از دست می‌دهد. او که حالا با پدرش زندگی می‌کند، باید با این دو غم بزرگ کنار بیاید تا هم خودش و هم پدرش را از این شرایط رها کند. او تصمیم می‌گیرد با ادامه دادن و دنبال کردن تحقیقات ناتمام مادرش دربارۀ نوع خاصی از یک کوسه و همین‌طور با کمک علاقه‌ای که به اقیانوس و کوسه‌ها از مادرش به ارث برده، ‌ با سوگواری‌ و مشکلات روحی و روانی ناشی از این فقدان‌ها، کنار بیاید؛ اما متوجه موضوعی می‌شود...

دختری که نیلوفر می‌دوخت

معرفی کتاب
«هانا» دختر نوجوان چینی‌، آمریکایی است که در اوج دوران نژادپرستی آمریکا به همراه پدرش به شهری جدیدی نقل مکان می‌کند. او دوست دارد رؤیاهایش را دنبال کند؛ درس بخواند، در مغازۀ پدرش، ‌ لباس طراحی کند و بدوزد و بتواند یک دوست واقعی برای خودش پیدا کند؛ اما برای تمام این‌ها باید روزانه برای ابتدایی‌ترین حقوق انسانی خود بجنگد تا بتواند در این شهر به‌راحتی زندگی کند. مردم این شهر، رفتار خیلی خوبی با او ندارند؛ اما هانا دقیقاً دلیلش را نمی‌داند تا اینکه روزی بر اثر یک اتفاق متوجه می‌شود... .

به خاطر آنیا

معرفی کتاب
«آنیا» دَه سال دارد که متوجه می‌شود به بیماری مربوط به سیستم ایمنی بدن مبتلا شده است. او خیلی‌زود مجبور به استفاده از کلاه‌گیس می‌شود و همکلاسی‌هایش؛ «کیلی»، «استف»، «تونیا» و «نیکول»، به این فکر می‌کنند که شاید او سرطان داشته باشد؛ اما بعد، اتفاقی غیر‌قابل تصور رخ می‌دهد. کلاه‌گیس «آنیا» در ساعت ورزش از سرش می‌افتد! این اتفاق، بیش‌از‌اندازه برای او دردناک است؛ ولی این‌بار «کیلی» به کمک او می‌آید و آنیا با این دوستی غیرمنتظره، شجاعتِ مواجهه با سختی‌های زندگی را به دست می‌آورد.

هشت بند: خاطرات سال 1395 محرم در زندان مرکزی زاهدان

معرفی کتاب
این کتاب مجموعه‌ای است از اتفاقاتی که با ورود یک طلبۀ جوان به زندان مرکزی زاهدان رخ می‌دهد. این داستان با روایتی روان نوشته شده و اتفاقاتی را توضیح می‌دهد که شاید چندان به آن توجه نشده است. داستان با ورود این طلبه در محرم سال 95 به زاهدان و ورود او به زندان برای تبلیغ آغاز می‌شود.

فرانک

معرفی کتاب
کتاب حاضر داستان «ضحاک» است و از زمانی آغاز می‌شود که «فریدون» نزد مادرش، «فرانک»، می‌رود و از پدرش می‌پرسد. فرانک از نخستین دیدار شیطان با ضحاک می‌گوید و اینکه چطور ضحاک با وسوسه شیطان، پدرش، «مرداس»، را می‌کشد و جای او می‌نشیند. در دومین دیدار شیطان با ضحاک، او به عنوان آشپز، بهترین غذاها را برای ضحاک می‌برد و در عوض این همه، فقط می‌خواهد که بر شانه‌های ضحاک بوسه زند و ضحاک این کمترین درخواست را می‌پذیرد؛ اما... .

مشترک مورد نظر

معرفی کتاب
محور اصلی داستان این کتاب، حادثۀ پلاسکو است. نویسنده تلاش کرده است به موضوع شهرسازی و مدیریت شهر بپردازد و اینکه ساختمان‌های زیادی در شهر تهران وجود دارد که در موقعیت پلاسکو هستند. او معتقد است باید ابتدا به پیشگیری فکر کنیم و فقط هشدار ندهیم و در عمل جلو بروز چنین اتفاق‌های تلخی را بگیریم.

لاک‌پشت‌های سبز دریایی

معرفی کتاب
کتاب روایتگر داستان پسری به نام «شاهل» است که به‌خاطر گوش‌های خیلی بزرگش، هیچ‌وقت بدون کلاه جایی نمی‌رود؛ چون می‌ترسد دیگران مسخره‌اش کنند. برای شاهل که این همه به کلاهش وابسته است، هیچ ترسی بالاتر از گم شدن آن وجود ندارد؛ ترسی که بالاخره یک روز به حقیقت می پیوندد و... .