اژدهای یخ
معرفی کتاب
شاه «رونالد»، «اِکو» و اژدهایش، «نِرو»، را به علت حمله به قلعه زندانی کرده است و از «گریفیت» میخواهد تا اِکو را تبعید کرده و نِرو را در قلعه نگه دارد. «روری» که فکر میکند این کار بدجنسی است، به اِکو کمک میکند تا با نِرو فرار کند و خودش هم با اژدهایش، «الکن» همراه آنها میرود. حالا «مینا»، استاد اژدهای برفی، از سرزمینهای شمالی آمده است و از استادان اژدها کمک میخواهد. غول یخی وحشتناک، قلعه را تبدیل به یخ کرده است. فقط یک اژدهای آتش میتواند یخ قلعه را آب کند؛ اما روری و الکن دیگر در قلعه نیستند!
اژدهای رعد
معرفی کتاب
«کارلوس» تازه اژدهای صاعقهاش را دیده است که اتفاق وحشتناکی رخ میدهد. زنی به اسم «اِکو»، سوار بر یک اژدهای رعد، به سرزمین کارلوس میآید و اژدهای او، «لالو»، را میدزدد. این زن میخواهد همه اژدهاها را بدزدد. او و اژدهای رعدش، «نِرو»، به قلعه حمله میکنند، آن هم درست وسط مراسم عروسی شاه «رونالد»! آیا «دریک» و بقیه استادان اژدها میتوانند مراقب اژدهای خود باشند و لالو را نجات دهند؟
اژدهای صاعقه
معرفی کتاب
اژدهای صاعقه نوزاد، درست جلوی چشمهای «دریک» از تخم بیرون میآید و پرواز میکند و میرود. جادوگرهای سرتاسر دنیا در گویهای جادوییشان به دنبال او هستند تا سرانجام اژدهای صاعقه کوچولو را پیدا میکنند. او برفراز دهکدهای در حال پرواز است و جرقههای نور از بدنش بیرون میآید. قبل از اینکه این جرقهها به کسی آسیب بزند، استادان اژدها باید «کارلوس»، آخرین استاد اژدها، را پیدا کنند. فقط اوست که ممکن است بتواند این اژدها را رام کند!
پنجشنبهها
معرفی کتاب
قصر شاهدخت «سیلی»، شاهزاده «لولاث»، «پوگ» و خواهر و برادر سیلی، یعنی «رالف» و «لایلا» را به سرزمینی ناشناخته برده است. آنها در دنیایی پر از «گریفین» های وحشی و جادوگرهای توطئهگر هستند. سیلی نمیداند باید به چه کسی اعتماد کند. به خصوص حالا که دو جادوگر غریبه ادعا میکنند صاحبان اصلی قصر بودهاند. سیلی و بقیه امیدوارند که قصر را بیدار کنند و به خانه برگردند. وقتی آنها داستان پیدایش قصر را میشنوند، حقیقت فاش میشود. سیلی باید به کمک گریفین خانگیاش، «روفوس» و همراهانش، راهی پیدا کنند تا قصر را نجات دهند.
دختری که میدانست: حس ششم
معرفی کتاب
«کتیس» بر اثر تصادف دیگر نمیتواند راه برود. او فلج شده است! روزهای اول کتیس عصبانی و غمگین است. او که دختری پرجنبوجوش است، نمیتواند بپذیرد که دیگر هرگز نمیتواند راه برود؛ ولی بعد از مدتی، متوجه تغییراتی در خودش میشود. مثلاً او میتواند حس کند که کسی به زودی وارد اتاق میشود و اینکه دقیقاً چه میگوید. او حتی میتواند مدادی را که روی زمین افتاده است، به حرکت درآورد و آن را به سوی خودش بکشد! او چیزهای زیادی میبیند! چه اتفاقی در حال رخ دادن است؟ این احساسات از کجا آمدهاند؟
سیاه زیبا
معرفی کتاب
راوی داستان، کره اسب زیبایی به رنگ سیاه است. داستان از اولین سال تولد کره اسب آغاز میشود، زمانی که شیر مادرش را میخورد و در کنار او راه میرود. «سیاهزیبا» نامی است که صاحبش برای او انتخاب میکند، صاحبی مهربان که او و مادرش را بسیار دوست دارد و مراقب آنهاست. هنگامیکه سیاهزیبا بزرگتر میشود، به او افسار و لگام میزنند و به پاهایش نعل میبندند و سرانجام او را به مردی به نام « اسکورگوردن» میفروشند. حالا او در خانه جدیدش است و ماجراهای زیادی پیش رو دارد.
شربت آرزو
معرفی کتاب
جادوگر «دیوون» والامقام، عضو هئیت مخفی جادوگران و خاله جادوگر «پولچاپکن»، دچار مشکل بزرگی شدهاند. آنها با نزدیک شدن به پایان سال، هنوز نتوانستهاند قراردادشان را با «دیو جهنمی» بزرگ به پایان برسانند. دیوون و پولچاپکن، تصمیم میگیرند در ساعات پایانی سال، کمکاریشان را جبران کنند. «مااورتیزیو»، گربه جادوگر دیوون و «یاکوب قارقاری»، کلاغ خانگی خاله «دیروونی»، از نقشه جادوگرها سردرمیآورند و تلاش میکنند آن را به هم بزنند. آیا آنها میتوانند این کار را انجام دهند؟
موش و گربه و باقی دوستانا
معرفی کتاب
این کتاب بازنویسی داستان «موش و گربه»، اثر «عبید زاکانی» است. داستان تلفیقی از نظم و نثر است که مسائل اجتماعی را نقد میکند. «من (راوی) و «عبید»، نشسته بودیم که باقی دوستانا آمدند و سراسیمه گفتند چرا نشستهاید که موش و گربه با هم دعوا میکنند! این همه آدم صدها فرسخ راه آمده بودند تا این خبر را بدهند! اما مگر دعوای موش و گربه چیز تازهای است؟ در همین افکار بودم که عبید در کمال تعجب من، شروع به پرسیدن جزئیات دعوا از دوستانا میکند و به من تذکر میدهد که وجدانی بیدار داشته باشم و اخلاقی حقیقتجو!»
نسکافه با شریف رضی
معرفی کتاب
این داستان راویان مختلفی دارد. «دیوید»، «ریناتا»، «سمیره» و زنی از کشور «عراق». دیوید در طبقه دوم ساختمانی در «آمستردام» زندگی میکند و هنگامیکه از دنیا میرود، هیچکس متوجه مرگ او نمیشود؛ حتی همسایه فضولش، «ریناتا». زمانیکه وسایل خانه دیوید را کنار خیابان میگذارند، زن عراقی که در همسایگی او زندگی میکند، اثاث او را وارسی میکند. یک تابلوی نقاشی و یک صندوقچه چوبی بزرگ توجهش را جلب میکند. صندوقچه پر از کتابهای قدیمی به زبانهای مختلف است و کتاب قطوری با جلد قرمز که خیلی قدیمی به نظر میرسد، «دیوان شریف رضی». یک کتاب عربی!
بیخلوتی
معرفی کتاب
کتاب حاضر مجموعهای از داستانهای کوتاه است. «دوشنبههای بارانی من»، «این دردهای خاکستری»، «ماه در باغ آلوچه»، «شهرزادها تمام نمیشوند» و «بیخلوتی»، نام برخی از این داستانهاست. قهرمان داستان «بیخلوتی»، دختری به نام «لیلی» است که در خانه قدیمی زندگی میکند، با پدری بیمار و زمینگیر. لیلی آرزو دارد روزی از این خانه برود، هرجا غیر از این خانه، اما پدرش اهمیتی به خواسته او نمیدهد. لیلی میداند که غیر از خودش و پدرش، دیگرانی هم در این خانه زندگی میکنند، افرادی که گویی تمام خانه را پُر کردهاند؛ اما آنها چه کسانی هستند؟