هاکلبریفین
معرفی کتاب
این کتاب داستان نوجوانی به نام «هاکلبری فین» است که از پدری لااُبالی متولد میشود. بعد از ناپدید شدن پدر، سرپرستی پسر را به بیوهزنی میسپارند که با خواهرش زندگی میکند و برده سیاهی به نام «جیم» دارد. بعد از مدتی، سر و کله پدر هاکلبری پیدا میشود. او هاک را با خود به جنگل میبرد؛ اما هاک پس از چند روز از آنجا فرار میکند و... .
زنان کوچک
معرفی کتاب
این داستان درباره زندگی چهار خواهر به نامهای «مگی»، «کتی»، «بتی» و «سارا» است که با الهام از زندگی واقعی نویسنده با سه خواهرش نوشته شده است. این خانواده پیش از این ثروتمند بودهاند؛ اما اکنون وضعیت خوبی ندارند. پدرشان در جنگ است و آنها مجبورند زندگی خود را اداره کنند و علاوهبر آن، به مردم محتاج نیز کمک کنند. آنها زندگی سختی دارند؛ ولی از یکدیگر حمایت میکنند و ماجراهای جالبی برایشان پیش میآید.
جزیره گنج
معرفی کتاب
این رمان داستانی ماجراجویانه است و موضوع آن درباره دزدان دریایی و گنجی مدفون در یک جزیره است. دریانوردی کهنسال و کریهمنظر و البته مرموز، وارد مهمانخانهای کوچک میشود. او آشفته و در هراس است. دریانورد پیر، صندوقچهای بزرگ به همراه دارد که به کسی اجازه نمیدهد به آن نزدیک شود. پس از مرگ پیرمرد، پسر نوجوان صاحب مهمانخانه، نقشه گنجی را داخل صندوقچه پیدا میکند و این نامه سرآغاز سفری پرماجراست.
بیخانمان
معرفی کتاب
«رمی» پسربچهای یتیم است که نزد مادرخواندهای مهربان بزرگ میشود. پدرخوانده رمی، او را در هشت سالگی به نوازندهای خیابانی به نام «ویتالی» میفروشد. همراه شدن رمی با این نوازنده، آغاز ماجراهای زیادی برای رمی است. رمی در این سفرها با اتفاقات و سختیهای مختلفی دست و پنچه نرم میکند، دوستان جدیدی پیدا میکند و بعضی از عزیزانش را از دست میدهد و درنهایت جایگاه اصلی خود را بازمییابد.
رابینسون کروزو
معرفی کتاب
قهرمان داستان جوانی به نام «رابینسون» است. پدرش امکانات تحصیلی و رفاهی او را فراهم کرده است و آرزو دارد پسرش در رشته حقوق درس بخواند؛ اما رابینسون جز رفتن به دریا فکری ندارد. علاقه او به دریانوردی به قدری زیاد است که باعث میشود با پدرش مخالفت کند و به التماسهای و گریههای مادرش توجهی نداشته باشد. سرانجام روزی باخبر میشود که یکی از دوستانش راهی سفر با کشتی است و رابینسون بیخبر و بدون کلمهای حرف، سوار کشتی میشود و آنها را ترک میکند.
ویروس پخشکن خطرناک
معرفی کتاب
«پنلوپه جونز» دختری است که مثل آهنربا، دردسر جذب میکند و به قول خودش، بعضیوقتها ایدههای درخشانِ منحصربهفردش، فاجعه به بار میآورد! او اصلاً نمیخواهد پدرش مجبور شود وقتی یک گلدان پلاستیکی روی سرش است، به جلسه برود، بلکه فقط میخواهد یک کلاه مُخبازکن اختراع کند! او نمیداند که با لباس مبدل و به شکل گربه آبی نمیتواند به کلاس ژیمناستیک برود؛ چون یک ویروسپخشکن خطرناک میشود!
رکوردشکن بیرقیب
معرفی کتاب
ایدههای درخشان «پنلوپه جونز» فقط بعضیوقتها تبدیل به فاجعه میشوند، به همین علت پدرش به او «پنی قشقرق» میگوید. مثلاً شکار کردن خونآشامها ایده منحصربهفردی بود. تازه «کاسمو» میگفت آقای «بنتلی» واقعاً آدم نیست و وانمود میکند که مثل ماست. قضیه مامانبزرگِ «اُوِرال» هم تقصیر خودش بود؛ چون نمیتوانست نیمه پر لیوان را ببیند. پنی فقط میخواهداو را خوشحال کند؛ ولی نمیداند چرا از گریم باحالش خوشش نمیآید!
فاجعهپز زبردست
معرفی کتاب
«پنی قشقرق» لقبی است که پدر «پنلوپه جونز» روی او گذاشته است. پنلوپه قشقرق نیست، فقط به قول مادربزرگش، آهنربای دردسر است. او نمیخواهد در اردوی مدرسه قشقرق به پا کند و هیچ تقصیری ندارد. هنگامیکه تمام تلاشش را میکند تا برای تولد مادرش کیک رویایی بپزد، نمیداند چرا آخرش به فاجعهای تمامعیار تبدیل میشود!