بالاتر از ارتفاع: روایتهایی از زندگی فرمانده جانباز و آزاده شهید، مجید داوودی راسخ (1343-1366)
معرفی کتاب
کتاب بالاتر از ارتفاع مستند زندگینامه فرمانده جانباز و آزاده شهید مجید داودی راسخ است. این کتاب از کودکی تا شهادت این فرمانده شهید پرداخته است. ویژگی بارز این فرمانده شهید این هست که در همان دوران جنگ غیر از جانباز شدن، اسیر هم میشوند و همان سالها در تبادل اسرا آزاد و وقتی به ایران برمیگردد، با اینکه شرایط جسمیشان به نحوی بود که میتوانستند پشت جبهه خدمت کنند، اما باز هم به خط مقدم میروند و در نهایت به شهادت میرسند.
شیلان
معرفی کتاب
بعد از 25 سال اتابک به همراه سه فرزندش برای شرکت در مراسم ختم پدرش به خانه بازمیگردد. آتا وصیت کرده است تنها در شرایطی که اتابک یک سال در شیلان بماند و امورات اراضی و گاوداری را اداره کند میتواند از ارثیه خانواده بهرهمند شود. اتابک در کشاکش ماندن و رفتن نه تنها با فرزندانش دچار مشکل میشود؛ با مشکلات دیگری هم برخورد میکند که...
فکر خوب نوکطلا
معرفی کتاب
کتاب با قلم نرم و بیانی شیوا با الهام از رشادتهای زنان پشتیبان جنگ نگارش شده ست. زنانی که با جان و دل در تمامی فصلهای سال به سختی برای جبهههای نبرد تلاش کردند. زنانی که بافتن شال، کلاه و لباسگرم، حتی جمعآوری خوراکی برای رزمندهها را بدون چشمداشت انجام دادند. در کتاب میخوانیم: «نوک طلا رفت توی فکر و چند دقیقه بعد با خوشحالی گفت: «من یه فکر خوب دارم. الان یه عالمه پر توی لونههامون داریم. باید همه رو جمع کنیم و تا میتونیم شالگردن ببافیم.» همه مادرها توی لانههایشان نشستند و شروع کردن به بافتن. وقتی شالگردنهای گرم آماده شد، هدهد همه آنها را جمع کرد و در کیسه بزرگی ریخت و برد برای کبوترهایی که داشتند با کلاغها میجنگیدند.»
عروس حاجغلامحسین: روایت زندگی حاجیه خانم راضیه صادقی، مادر شهیدان اسحاق و مجید اسحاقی
معرفی کتاب
کتاب حاضر روایت زندگی راضیه صادقی مادر شهیدان اسحاق و مجید اسحاقی است. زنی که با وجود رنج زندگی در گذشته، جز زیبایی نمیبیند. خانمصادقی در این کتاب زندگی یازده شهید از نسل حاجغلامحسین اسحاقی را نیز روایت میکند. بیشک برگ برگ کتاب را با شوق خواهید خواند و خواهید دانست آسمانی شدن، نه بال میخواهد و نه پَر. بلکه دلی میخواهد بزرگ که خود را شبیه خوبان کنی. در این کتاب میخوانیم: «نُه سالِ تمام بود که مجیدم را از دست داده بودم و حتی یک تکه از وجودش را هم نداشتم. این سالها بارها خواب شهیدانم را میدیدم و دلم خوش بود به حضورشان؛ تا اینکه یک شب اسحاق به خوابم آمد و گفت: «مادر! شیخون زیاد اومدی و رفتی، از این به بعد گلزار شهدا برو و مجید رو تنها نذار.» بیدار که شدم، مطمئن بودم همین روزها مجیدم برمیگردد. پاییز سال 74 بود که از بنیاد شهید تماس گرفتند و خبر دادند پیکر شهیدتان پیدا شده. سراز پا نمیشناختم؛ قرار بود به دیدار عزیزم بروم. هم شاد بودم و هم سرگردان. چه دیداری بود دیدار مادر و فرزند بعد از سالها انتظار!
خانواده ابدی: روایت زندگی شهید عشرت اسکندری
معرفی کتاب
کتاب «خانواده ابدی» روایت یکی از هزاران ترور مردم بیگناه توسط منافقین در دههشصت است. منافقین با تهاجم به خانه محسن اسکندری، مادر خانواده را در مقابل چشمِ چهار فرزندش به شهادت رساندند. بعد از این حادثه تلخ، پدر خانواده با صبر وبردباری به فرزندانش کمک میکند تا شوک ناشی از روز حادثه و شهادت مادر را پشتسر بگذارند. بانویی مؤمن، مسئولیت فرزندان شهید را برعهده میگیرد و با پر کردن جای خالی مادر، زندگی دوبارهای به آنها میبخشد. کتاب «خانواده ابدی» سرشار است از آموزههای دینی، انسانی و تاریخی. بهویژه تحولاتی که پس از شهادت عشرت و ورود بانوی ایثارگر دیگری در زندگی خانواده این بانوی شهیده پیش آمد.
رئیسی عزیز: خاطراتی از شهید جمهور، خادمالرضا، سیدابراهیم رئیسی
معرفی کتاب
کتاب خاطرات مردی که تا بود ندیدیمش و حالا که نیست همهجا میبینیمش. آقای رئیسجمهور را میگویم؛ کسی که این روزها همه راجع به او حرف میزنند. خیلیها از خدمات و زحماتش میگویند و بعضی هم با نام محبوبش کاسبی میکنند. کتاب حاضر آشنایی با اصول مهم شغلی و ایمانی شهید عزیز را بازگو میکند و آشنایی با شخصیت سیاسی ایشان که «کار باید برای خدا باشد» از جمله روایتهای کتاب میباشد. کتاب «رئیسی عزیز» مخاظب را با آقای رئیسجمهور فقید، بیش از پیش مانوس میکند و خصوصیات برجسته او را به خوبی ذکر می کند.
ستاره خلصه: روایت زندگی شهید مدافع حرم مهدی ذاکر حسینی
معرفی کتاب
مهدی ذاکر حسینی در27شهریور 1363 در تهران به دنیا آمد و بعد از اخذ دیپلم به استخدام سپاه پاسداران درآمد و با داشتن نبوغ نظامی بهعنوان تکاور در دورههای سخت نظامی شرکت کرد و در تعداد زیادی از عملیاتها در عراق و سوریه با فداکاری، ایثار و مهارتهای بینظیر نظامی خوش درخشید و سرانجام در عملیاتی نفسگیر در مقابل جبهه خونخوار النصره در کسوت فرماندهی با تمام وجود مقاومت کرد و در صبحگاه 26خرداد سال1395 به درجه رفیع شهادت نائل آمد. کتاب ستاره خلصه از تولد تا شهادت و بازگشت پیکر مهدی ذاکر حسینی را به تصویر میکشد که خواننده لحظهبهلحظه درگیر حوادث و اتفاقات منحصربهفرد زندگی این قهرمان ملی ایران زمین میشود.
دادستان شهید: زندگینامه شهید آیتالله علی قدوسی
معرفی کتاب
کتاب «دادستان شهید» به زندگی و مبارزات علی قدوسی از علمای مبارز شیعه علیه حکومت پهلوی و پیرو و همراه امام خمینی در مبارزات علیه رژیم و دادستان کل انقلاب اسلامی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران میپردازد. آیتالله علی قدوسی از شاگردان آیتالله صدوقی، آیتالله بروجردی، امام خمینی و علامه طباطبایی بود. او از مؤسسین و مدیران مدرسۀ علمیۀ حقانی و مکتب توحید بود که با مدیریت مدرسۀ حقانی توانست سیستم آموزشی حوزۀ علمیه را تغییر دهد؛ شاگردان و تربیتشدگان مدرسه حقانی، تحت مدیریت او، سمتها و مسئولیتهای مهمی را بعد از انقلاب به عهده گرفتند. آیتالله قدوسی بعد از انقلاب اسلامی ایران، دادستان انقلاب و عضو شورای عالی قضایی شد و خدمات ارزنده و نقش موثری در این قوه ایفا کرد و سرانجام در جریان بمبگذاری دادستانی در 14 شهریور 1360 به شهادت رسید. آیتالله قدوسی داماد علامه طباطبایی است و محمدحسن، فرزند بزرگ آیتالله قدوسی در جنگ ایران و عراق به شهادت رسید.
بچههای خیابان روبروی بهشت: زندگینامه شهدای مسجد رضایی
معرفی کتاب
کتاب «بچههای خیابان روبروی بهشت» روایتی از زندگینامه و خاطرات 74 شهید دلاور و 3 آزاده سرافرازی است که در کوچههای خیابان «شهید بنیطبا» واقع در خیابان خاوران میدان خراسان تهران نامشان میدرخشد. خیابان روبروی این خیابان قبل از تغییر نام، به خیابان «بهشت» موسوم بود و از همین رو نام این کتاب «بچههای خیابان روبروی بهشت» انتخاب شده است که خاستگاه بیشتر 74 شهید «مسجد رضایی» بود. این مسجد در جنوب شهر تهران با تقدیم بیش از هفتاد شهید نامآور، ماندگار و شنیدنی شد و نگارنده کتاب گوشهای از این تاریخ را به تحریر درآورده است.
همسایه ماهیها: روایتی ناشنیده از 336 ساعت ملاقات با مرگ و اسارت اکبر کاظمی
معرفی کتاب
در دلِ سختیهای جنگ، رشدهای بزرگی هم بود. سختیهایی که اکبر کاظمی شاید یکی از آن آدمهایی باشد که مزهاش را خوب چشیده است، آن هم درست وسط میدان مین وقتی برای شناسایی منطقه عملیاتی والفجر8 وارد خاک عراق شد. اما از بد حادثه پانزده روز و شانزده شب بیخ گوش عراقیها و در چند فرسخیشان زمینگیر میشود، طوری که نه راه پیش داشته، نه راه پس! او در این معرکه نه تنها پایش روی مین رفته و توان حرکت کردن از او گرفته میشود. روزبهروز هم ضعیفتر میشود. چهرهاش هم آنقدر عوض میشود که موقع نجاتش همه او را یک سرباز عراقی میدانند تا یک رزمنده ایرانی. اتفاقی که حالا سیواندی سال از وقوع آن میگذرد...