Skip to main content

ماشین زمان

معرفی کتاب
داستان ماشین زمان یکی از رمان‌های علمی و تخیلی جهان است که به آرزوی همیشگی انسان یعنی حرکت در زمان و سفر به آینده می‌پردازد. این داستان ماجرای دانشمندی را روایت می‌کند که می‌تواند دستگاهی بسازد که در زمان سفر کند. سفر او با این ماشین اتفاقات مهمی را برای این دانشمند رقم می‌زند. داستان فضایی تخیلی و فراواقعی دارد و با اقتباس از یکی از مهم‌ترین رمان‌های جهان نوشته شده است.

شاهزاده کوچک

معرفی کتاب
سارا کورو دختر کوچک و نازپرورده‌ی کاپیتان ریچارد کرو است. دخترکی که نور چشم پدرش به حساب می‌آید و کاپیتان هیچ چیز از امکانات و آسایش برای او کم نمی‌گذارد. سارا همه‌جور امکاناتی را در اختیار دارد و به‌سان یک شاهزاده خانم کوچک می‌ماند. از یک اتاق شخصی بزرگ با وسایل لوکس گرفته تا خدمتکاری که بیشتر کارهایش را انجام می‌دهد و خواسته‌هایش را برآورده می‌کند! سارا کورو بعد از ورشکستگی پدر ثروتمندش مجبور می‌شود مثل خدمتکاری بدبخت کار کند. او در اتاق زیرشیروانی مدرسه می‌خوابد...

آلیس در سرزمین عجایب

معرفی کتاب
آلیس دختری بود مثل همه دخترها، او خیال‌پرور، کنجکاو و علاقمند به ماجراهای هیجان‌انگیز بود. آلیس دختری معمولی بود تا قبل از اینکه به سرزمینی عجیب وارد شود. یک روز آلیس خرگوش سفیدی را می‌بیند و آن را دنبال می‌کند و به سرزمینی جادویی وارد می‌شود که ملکه‌ایی بدجنس بر آن‌جا حکومت می‌کرد. آن‌جا سرزمینی بود که هر اتفاق عجیب و غریبی در آن اتفاق می‌افتد. سرزمینی که در آن موجوداتی عجیب وجود داشتند؛ هزارپایی که حرف می‌زد، توله‌سگی که به اندازه یک اسب بزرگ بود و گربه‌ایی که رد یک چشم به‌هم‌زدن غیب می‌شد و دوباره ظاهر می‌شد....

مری پاپینز

معرفی کتاب
خانواده‌ی بنکس خیلی فوری به بهترین و کم‌خرج‌ترین پرستار بچه‌ی دنیا نیازمندند. شب‌هنگام، باد شدید شرقی، "مری پاپینز" را با کلاهی در یک دست و کیفی در دست دیگر به خانه‌ی شماره‌ی هفت کوچه‌ی گیلاس می‌آورد. برخلاف پرستارهای دیگر، همه‌ی کارهای مری پاپینز عجیب و غریب است. از توی کیف خالی‌اش، یک عالمه وسیله‌ی شخصی و حتی میز و صندلی در می‌آورد! از نرده‌های سرسرا به طرف بالا سُر می‌خورد! و روزهای چهار فرزند خانواده‌ی بنکس را از ماجراهای هیجان‌انگیز و جادویی پُر می‌کند.

راز دریاچه نامرئی (مجموعه داستان نوجوان)

معرفی کتاب
من احساس کردم بابا هم ترسیده ولی صورتش مثل کسانی نبود که می‌ترسند؛ بیشتر شبیه آدم‌های عصبانی بود. فکر کردم شاید بابا هم مثل مامان دوست ندارد که ما بفهمیم ترسیده است؛ برای همین صورتش را این ‌شکلی کرده است. ولی من نترسیده بودم. حتی یک احساس خوب هم داشتم. حالا ما روی دریاچه نامرئی بودیم و آن را نمی‌دیدیم و در یک جای اسرار‌آمیز گم شده بودیم، فکر می‌کردم داخل سرزمین قصه‌ها هستیم.

نذر آهوها (مجموعه داستان)

معرفی کتاب
کتاب حاضر چهار داستان کوتاه از زمان پیامبر و زمان معاصر است که آشنایی با شخصیت پیامبر (ص) به عنوان آخرین فرستاده خدا و دعوت مردم به یکتاپرستی، نیکی به پدر و مادر، نکشتن یکدیگر، نخوردن مال حرام و ... که همگی از فضایل اخلاقی برای انسان است را دربردارد. داستان‌ها از آیات قرآن و روایات مستدل بی‌بهره نبوده‌اند. در کتاب می‌خوانیم: «سید راه افتاد و خیلی زود پاهایش یخ کرد. حرکت برایش سخت شده بود. سعی کرد بی‌خیال شود. مسعود همچنان داد می‌زد: «نرو سید. نرو سید.» اما سید در دلش نجوا می‌کرد اگر آخرین نذر عمرم هم باشد باید بروم. ساعت را نگاه کرد. باید قدم‌هایش را تندتر برمی‌داشت. باد، با خودش سرما و برف را می‌ریخت روی صورت سید و این اوضاع را بدتر می‌کرد...»

خانه حاج‌قاسم کجاست؟ (مجموعه داستان)

معرفی کتاب
کتاب حاضر دربرگیرنده پنج داستان کوتاه از نویسندگان مختلف است. این داستان‌ها برگرفته از اتفاقات زمان معاصر و با اقتباس از وقایع تاریخی (تاریخ صدراسلام) نوشته شده‌اند. اصلی‌ترین داستان این کتاب مربوط به ماجرای روز شهادت سردار حاج‌قاسم سلیمانی است و احوالات و احساسات گوناگون افراد در مواجهه با خبر جانسوز شهادت ایشان در آن منعکس شده است.

سفر پرماجرای بچه‌فک

معرفی کتاب
بچه فوکی به اسم نوکا با درآوردن خزهای جدید در بدنش به همراه مادرش کوچ می‌کند. او باید به سرزمین تازه‌ای برود. ولی نمی‌تواند دل از دوستان صمیمی خود بکند. بین راه برمی‌گردد اما گم می‌شود. درنهایت والی به اسم آتکا به او کمک می‌کند تا همراهان خود را پیدا کند.
این داستان درباره‌ی مهاجرت و بزرگ شدن است. کتاب می‌خواهد این را بگوید که در هنگام بزرگ شدن یک سری دوستی‌ها و علایق کودکی را از دست می‌دهیم. اما در مسیر بالغ شدن دوستی‌ها و آشنایی‌های جدیدی شکل می‌گیرد.

شکموی مهربون

معرفی کتاب
من، علی و بچه‌های دیگر چوب بستنی‌هایمان را رنگ کردیم و انداختیم داخل جوی آب و مسابقه قایق‌رانی راه انداختیم. هر قایقی به شکلی از دور مسابقه خارج شد جز قایق من و علی. در همین حال ناگهان پدر علی را از دور دیدیم که خیلی ناراحت و در فکر بود. از علی دلیل ناراحتی پدرش را پرسیدم. او گفت از وقتی بعثی‌ها جنگ را به دریا کشاندند بابا نتوانسته ماهی صید کند و برای همین ناراحت است. علی گفت دوست دارد که به پدرش کمک کند اما نمی‌داند چطور!

کاوه پنجه‌طلا

معرفی کتاب
کاوه یکی از بچه‌های کار درست مدرسه به دست طلایی مشهور شده بود؛ چون در دروازه‌بانی کسی به گرد پایش هم نمی‌رسید. آن روز قرار بود یک مسابقه‌ی مهم فوتبال در مدرسه برگزار شود. آقا معلم هم مثل همه‌ی ما معتقد بود که کاوه استعداد فوق‌العاده‌ای در فوتبال دارد و باید او را در منطقه معرفی کنیم تا استعدادش پرورش پیدا کند و یک روز بازیکن تیم ملی شود. آن روز درست نزدیک شروع مسابقه صدای اذان از گلدسته‌ی مسجد بلند شد و همه متوجه شدیم که کاوه نیست. آنقدر دنبال او گشتیم تا اینکه او را در نمازخانه پیدا کردیم...