فرانکلین دوستش را میبیند
معرفی کتاب
سمور آبی، دوست قدیمی «فرانکلین»، به دیدن او میآید. فرانکلین میخواهد همه بازیهای گذشته را تکرار کند؛ اما سمور آبی تغییر کرده است. او حالا کاپیتان تیم شناست و دیگر دوست ندارد با فرانکلین مسابقه شنا بدهد یا با بلوکهای خانهسازی بازی کند. فرانکلین عصبانی است؛ ولی با راهنمایی مادرش میتواند مانند گذشته از بودن در کنار دوستش لذت ببرد.
فرانکلین معامله میکند
معرفی کتاب
«فرانکلین» میخواهد بسته کامل لوازم مأمور مخفی را بخرد؛ اما به اندازه کافی پول ندارد. او با پدرش معاملهای میکند و قرار میشود در برابر کاری که فرانکلین انجام میدهد، پدرش بقیه پول را به او بدهد. فرانکلین مجبور میشود با مادرش هم معامله کند و حتی با دوستانش! در پایان روز او موفق میشود نهتنها برای خودش، بلکه برای دوستش هم بسته لوازم مأمور مخفی را بخرد.
سوسکه اومد آب بخوره
معرفی کتاب
این کتاب دارای پنج شعر است. شعرها موزون هستند و زبان سادهای دارند. بعضی شعرها اشاره به یک داستان یا جملۀ معروف دارد که با زبانی دیگر بیان شده است یا قصهای متفاوت دارد. مثلا شعر اول مربوط به قصۀ خاله سوسکه و عروسیاش با آقا موشه است، شعر دوم جملۀ "قصۀ ما به سر رسید کلاغه به خونهش نرسید" را به شیوۀ خود روایت میکند و سه شعر پایانی نیز قصههای کوتاه و کودکانۀ دیگری دارند.
خانه حلزون
معرفی کتاب
از وقتی حلزون خودش را در آینه دیده بود، غمگین بود. او خودش را با بدن قلمبه چسبناک و دهان گشاد و از همه بدتر لاک شکستهاش دیده بود. حلزون تصمیم گرفت جایی پنهان شود تا هیچکس او را نبیند. او از کرم خاکی، مورچهها و زنبورها خواست که چند روزی در خانهشان جایی به او بدهند؛ اما هیچکدام او را راه ندادند. شب فرا رسید و حلزون در لاک شکستهاش به خوابی آرام و راحت فرو رفت.او با طلوع خورشید، فکر جدیدی به ذهنش رسید و تصمیم تازهای گرفت.
بلوقیا و جوذر: دو داستان برگزیده از هزار و یک شب
معرفی کتاب
کتاب حاضر دربردارنده دو داستان است. در داستان اول، بعد از مرگ حاکم مصر، بلوقیا در خزانه پدرش، کتابی در وصف آخرین پیامبر، حضرت محمد (ص)، مییابد. او پس از خواندن کتاب، دلبسته پیامبر شده و تصمیم میگیرد که در شهرهای مختلف به دنبال ایشان بگردد. در داستان دوم، جوذر، پسر بازرگانی است که برادرانش سهم او را تصاحب کردهاند. او با تور ماهیگیری به دریا میرود تا امرار معاش کند؛ ولی با مردی مغربی آشنا شده و با ماجراهای عجیبی روبهرو میشود.
یک جعبه پر از دروغ
معرفی کتاب
در این کتاب داستان کودکی به نام "مراد" آمده است که سعی دارد به جای کاردستی درست کردن دروغ سر هم کند و برای معلمان و دوستانش در مدرسه تعریف کند. یک شب که داخل جعبه دروغگویی اش می رود در حالت خواب و خیال معلمش را می بیند که قیچی به دست سراغ مراد می آید و از می خواهد برای فردا کاردستی درست کند. مراد دست از دروغگویی برداشته و به فکر کاردستی درست کردن می افتد.
هدیه خیس
معرفی کتاب
تولد مریم است. دوستانش آمده اند. کیک و شیرینی آماده است، اما از مادر بزرگ خبری نیست. بیرون باران می بارد. مریم نگران مادر بزرگش است که بدون چتر بیرون رفته است. مریم در خیالش سعی دارد چتری به مادربزرگش برساند تا او خیس نشود. سرانجام مادربزرگش با یک چتر برای هدیه تولد مریم از راه می رسد و او را خوشحال می کند.