Skip to main content

آخرین امید

معرفی کتاب
«نرگس» دختری هفده ساله است که در آتش‌سوزی تمام خانواده‌اش را از دست می‌دهد. جسد خواهر کوچک نرگس پیدا نمی‌شود و همین موضوع روزنه امیدی در دل او باز می‌کند. نرگس مجبور می‌شود به شهر دیگری برود و با خانواده عمویش، کسانی که تا به حال ندیده است و هیچ شناختی از آن‌ها ندارد، زندگی کند. او در کنار عمو و خانواده‌اش که همگی مهربان و دلسوز هستند، آرام‌آرام به زندگی بازمی‌گردد تا اینکه خبر می‌رسد ستاره پیدا شده است. نرگس با عجله راهی تهران می‌شود؛ ولی او را نمی‌یابد. چه اتفاقی برای ستاره افتاده است؟ او کجاست؟

پدربزرگم را دوست دارم

معرفی کتاب
در این کتاب، گورخر کوچک، لحظه‌های شادی را که با پدربزرگش ساخته است، توصیف می‌کند. پدربزرگ، او را سوار بر فرغون به طرف باغ می‌برد تا گل بکارند، در راه با اردک‌های زیبایی مواجه می‌شوند که آب‌تنی می‌کنند، دانه‌های گیاهان را با کمک هم در خاک می‌کارند و شب که به خانه می‌آیند با هم شام میخورند. شما وقتی پیش پدربزرگتان هستید چه کارهای هیجان‌انگیزی انجام می‌دهید؟

مادربزرگم را دوست دارم

معرفی کتاب
در یک روز خوب چه کارهایی می‌شود انجام داد؟ می‌توان به خانۀ مادربزرگ رفت و از انباری یک عالمه وسیله برداشت تا بساط خاله‌بازی فراهم شود. می‌شود همان‌طور که مادربزرگ مشغول بافتن شال رنگارنگ است، با آبرنگ و مداد نقاشی کشید. در این کتاب با گورخر کوچکی آشنا می‌شوید و ماجراهای او را با مادربزرگش، می‌خوانید.

مامانم را دوست دارم

معرفی کتاب
در این کتاب، ماجراهای یک گورخر کوچک با مادرش را می‌خوانید.آن دو یکدیگر را خیلی دوست دارند و تقریبا همیشه با هم هستند. آن‌ها موقع رفتن به گردش با سنجاقک قشنگ و کوچکی مواجه می‌شوند. ماهی‌های زیادی را در رودخانه می‌بینند که از خوشحالی بالا و پایین می‌پرند. یک عالمه پروانه دورشان جمع می‌شود و گورخر کوچک با صدای بلند به آن‌ها می‌گوید خیلی دوستشان دارد. گورخر و مادرش کارهای سرگرم‌کنندۀ دیگری نیز در طول روز انجام می‌دهند. کتاب را ورق بزنید.

خواهرم را دوست دارم

معرفی کتاب
در این داستان، با یک گورخر کوچک که خواهرش تازه به دنیا آمده است آشنا می‌شوید. او خواهرش را خیلی دوست دارد و هر کاری برای خوشحال کردنش انجام می‌دهد. انگار این کوچولو رنگ صورتی را هم خیلی دوست دارد. چون حاشیه تمام صفحات کتاب صورتی است. حتی خرگوش کوچولویی که کنارش در رختخواب می‌خوابد نیز همین رنگ است. خواهر کوچولو هنوز نمی‌تواند حرف بزند اما کاملا می‌شود فهمید که او هم برادرش را خیلی دوست دارد.

خاله بود‌بودی

معرفی کتاب
"خاله بودبودی" پیرزن مهربانی بود. اما هرچه را که می‌دید می‌گفت: کاش این‌جور بود، کاش آن‌جور بود! یک روز که پسرش و عروس و نوه‌اش به خانه‌اش آمدند، خاله بودبودی باز هم غر زدنش را شروع کرد؛ کاش نمک غذا بیشتر بود، کاش برنجش سفت‌تر بود، کاش نوه‌ام چاق‌تر بود، کاش امروز فردا بود و شما رفته بودید. جملۀ آخر را که گفت، دیگر همه طاقتشان طاق شد، وسایلشان را جمع کردند تا بروند. خاله بودبودی فهمید چه اشتباهی کرده است و غصه خورد. حالا چطور باید جبران کند؟ دوید تو کوچه تا خودش را به آن‌ها برساند...

کاملیا به خانه بابابزرگ و مامان‌بزرگ می‌رود

معرفی کتاب
"کاملیا" می‌خواهد امروز به خانۀ پدربزرگ و مادربزرگش برود. با خوشحالی ساک و چمدانش را می‌بندد و با پدر به راه می‌افتند. او انباری خانۀ مادربزرگ را دوست دارد و می‌داند در آن‌جا چیزهای باارزشی پیدا خواهد کرد؛ مثلا یک آلبوم قدیمی که پر از عکس‌های سیاه و سفید است. همچنین عکس‌های نوجوانی مادربزرگ در حال فوتبال‌بازی کردن نیز در آن وجود دارد. مادربزرگ می‌گوید در آن سن حتی از درخت‌ها هم بالا می‌رفته است. مادربزرگ؟ می‌شود امروز هم از درخت‌ها بالا برویم؟

خانواده آقای چرخشی

معرفی کتاب
کتاب حاوی داستان‌های کوتاه و طنزی است که ماجراهای یک خانواده را روایت می‌کند. از وقتی موهای پدر می‌ریزد و به اصطلاح کچل می‌شود، فکرهای بکری به ذهنش می‌رسد که همه می‌توانند از این فکرها استفاده کنند!!! این فکرها زمانی به فکر پدر می‌رسد که سرش را می‌خاراند و می‌چرخد، برای همین نام پدر آقای چرخشی می‌شود،به مامان هم می‌گویند، مامان چرخشی، خواهر، چرخان و پسر، چرخون.

زنان کوچک

معرفی کتاب
زنان کوچک داستان زندگی چهار خواهر است که با الهام از زندگی خود نویسنده و روابط او با سه خواهرش نوشته شده است. خانواده "مارچ" که قبلاً پولدار بوده‌اند، الان وضعیت خوبی ندارند و پدرشان برای کمک به سربازان وطن به جنگ رفته است و حالا آن‌ها سعی می‌کنند زندگی خود را اداره کرده و در کنارش به مردم محتاج کمک کنند. آن‌ها همگی زندگی نسبتاً سختی دارند و از یکدیگر حمایت می‌کنند و ماجراهای جالبی برایشان پیش می‌آید.

حالا دیگه میشه خوابید: چطور موش کوچولوی پارچه‌ای کمک می‌کنه تنها بخوابم؟

معرفی کتاب
خوابیدن کودکان در رخت‌خواب خودشان یکی از موضوعاتی است که والدین در تربیت کودکان با آن مواجه می‌شوند. این کتاب قصه‌ای است کودکانه دربارۀ کودکی که شب‌ها در رخت‌خواب پدر و مادر می‌خوابید و همۀ خانوده را اذیت‌می‌کرد. روزی عروسکی پارچه‌ای به او هدیه می‌شود که سحرآمیز است و می‌تواند هیولاها را دور کند. کودک یادمی‌گیرد شب‌ها با عروسکش بخوابد و دیگر نترسد.