پولک پاشون
معرفی کتاب
این کتاب هفت داستان دارد، مانند هفته که هفت روز دارد و هر روزش با روز دیگر متفاوت است. بعضی روزها واقعیاند و بعضی روزها پر از رویا؛ اما روزهای هفته هرجور که باشند، در کنار هم زندگی را میسازند. این هفت داستان کوتاه هم کنار هم این کتاب را ساختهاند. داستان اول دربارۀ لولوی بافندۀ کوچولویی است که عاشق بافتن است و همهچیز را به هم میبافد؛ پشم گوسفندها، دم گاوها، ریش بزها و... . روزی که به دِه میآید، همه از ترس فرار میکنند، به جز پیرزنی که از او نمیترسد. او برای لولو یک راهحل خوب پیدا کرده است.
آتشگاه
معرفی کتاب
این کتاب قصۀ پسر نوجوانی بهنام «حبیب» است که در روستای بلوطک زندگی میکند. در این روستا، خان را روباه خطاب میکنند؛ اما اگر آدمهایش این کلمه را بشنوند، مردم را فلک میکنند. حبیب و دوستش و تصمیم میگیرند خانۀ خان را آتش بزنند؛ اما در این میان حبیب خواسته و ناخواسته درگیر ماجراهایی هیجانانگیز و خطرناکی میشود.
برادرم تختی
معرفی کتاب
این داستان در قالبی کلاسیک و در فضایی واقعگرایانه نوشته شده است و بیشتر حالتی نوستالژیک و بازگشت به گذشته دارد. نویسنده بیشتر از هرچیز سعی دارد فرهنگ، شرایط جفرافیایی و جنس زندگی مردم قصر شیرین را به مخاطب معرفی کند. قهرمان داستان، «مصطفی» با «عبدالله» دوستان صمیمی هستند. مثل دو برادر که هیچچیز و هیچکس نمیتواند آنها را از هم جدا کند؛ حتی اگر قلدر محل، «چنگیزشکمی» باشد که وقت و بیوقت سروکلهاش پیدا میشود و دردسر درست میکند.
داعشی و عاشقی
معرفی کتاب
دختری عرب به نام «زینا» و پسری اروپایی به نام «جوزف» که هردو داعشی هستند، برای عملیاتی انتحاری به مسیر پیادهروی اربعین آورده میشوند. آنها طبق آموزههای دینی داعش، یاد گرفتهاند که خشن و تندخو باشند و با هیچکس مدارا نکنند و محبتی نشان ندهند. آنها معتقدند برای گسترش عقاید خود، میتوانند به هرکار ناجوانمردانهای دست بزنند؛ اما در مسیر پیادهروی چیزهایی میبینند که برخلاف عقایدشان است و... .
بوستان بچهها
معرفی کتاب
در این کتاب از مجموعه «فرهنگ وقف» با تصاویر رنگی، داستانی درباره موضوع «وقف» میخوانید. در این داستان، باغبانی بهنام «یونس»، باغی بسیار بزرگ در کنار شهر دارد. کمکم قیمت زمینهای کنار شهر بالا میرود و همسایههای یونس شروع به فروش باغهای خود میکنند، اما یونس که باغش را دوست دارد آن را نمیفروشد، تااینکه... .
پل پنجمیها
معرفی کتاب
این کتاب یکی از مجموعه کتابهای «فرهنگ وقف» است که در داستان این کتاب به موضوع «وقف»، پرداخته میشود. داستان را «آقامجید» (شخصیت اصلی) در قالبِ گفتن خاطره بیان میکند. حدود چهل سال پیش که آقامجید در کلاس پنجم درس میخواند، مجبور بود از روستای گلدره به روستای چشمهسار برود. بین دو روستا یک رودخانه بزرگ قرار داشت که اهالی دو روستا بهوسیله یک پل چوپی قدیمی از روی آن رفتوآمد میکردند. یک روز صبح... .
جوجههای جورواجور
معرفی کتاب
در این کتاب از مجموعه «فرهنگ وقف» با تصاویر رنگی، داستانی درباره جشن میلاد امام رضا (ع) و مفهوم وقف میخوانید. «زهرا» و «زهره» پس از برگزاری جشن میلاد امام رضا (ع) در مسجد میمانند تا به خانمهایی که مشغول شستشو و رفتوروب هستند، کمک کنند. آنها مشغول کار میشوند، اما جملهای که روی همه وسایل مسجد نوشته شده، توجهشان را جلب میکند: «وقف مسجد امام جواد (ع)...» آنها میخواهند بدانند که معنای وقف چیست و چرا آن را روی همه اسباب و وسایل مسجد نوشتهاند.
خانه شکلاتی
معرفی کتاب
این کتاب یکی از مجموعه کتابهای «فرهنگ وقف» است که به روایت داستانی در موضوع «وقف» میپردازد. داستان درباره یک مرد جوان است که در یک محله قدیمی ساکن شده است. ابتدا بچهها در مورد شغل او حدسهایی میزنند و حتی فکر میکنند طلافروش و دلال است؛ چون همیشه شیکوپیک لباس میپوشد و ماشیناش خیلی تمیز است؛ تا اینکه بالاخره او را میشناسند، دکتر «نسیمی»، استاد رباتیک. روزی دکتر نسیمی در محله، خانهای بزرگ و کلنگی را میخرد و خراب میکند تا کاری انجام دهد. کاری که همه بچههای محله را متعجب و شاد میکند... .
قصههای مادربزرگ
معرفی کتاب
کتاب حاضر مجموعه داستانهای کوتاهی است که نویسنده در دوران کودکی و نوجوانیاش از مادربزرگها شنیده است. او این قصهها را جمعآوری کرده؛ چراکه معتقد است داستانهایی که سینه به سینه منتقل میشود، گوشهای از فرهنگ این سرزمین است. داستان اول درباره پیرمرد فقیر و پسرش است. آنها زمین کوچکی داشتند که با آن روزگار میگذراندند. روزی وقتی سرِ زمین بودند، پرنده نیمهجانی پیدا کردند و... .
خانمجان اینجوری
معرفی کتاب
داستان این کتاب درباره پیرزنی است به نام «خانمجان». او در ویلای بزرگش تنها زندگی میکند. بچههایش به او سر نمیزنند و حالی از پیرزن نمیگیرند. کتاب حاوی چندین داستان مرتبط است؛ داستان خانمجان در تنهایی و ماجراهای او با تنهایی! در داستان اول خانمجان تصمیم میگیرد ماشین پسرش، «بیژی» را آتش بزند. در داستان دوم... .