Skip to main content

ننه دودو و گوساله افندو

معرفی کتاب
داستان این کتاب درباره زنی به نام «ننه دودو» است که گوساله‌ای به نام «افندو» دارد. او هرروز گوساله‌اش را بر پشتش می‌گذارد و به کوه می‌برد تا علف بخورد و روزی به او شیر بدهد. افرادی که در این مسیر، ننه دودو را می‌بینند، به او می‌خندند که تا آن زمان که این گوساله بتواند شیر بدهد، روزگار درازی مانده است؛ اما ننه دودو بدون توجه به آن‌ها هرروز این کار را انجام می‌دهد تا اینکه... .

خرسی تنبلک

معرفی کتاب
خرسیِ تنبل تو آفتاب دراز کشیده بود و عرق می‌ریخت؛ اما از جایش تکان نمی‌خورد. خرسی گرسنه بود؛ اما از جایش تکان نمی‌خورد. ناگهان چوبِ طلا روی شکمش افتاد. چوبِ طلا می‌توانست جادو کند. او از خرسی خواست تا آرزو کند. خرسی از او یک درخت عسل خواست و درخت عسل ظاهر شد؛ اما درخت بلند بود و دست خرسی به عسل نمی‌رسید. خرسی یک آسانسور خواست و آسانسور ظاهر شد؛ اما حالا تا آسانسور دَه قدم راه بود!

منتظر تو بودم

معرفی کتاب
مارمولک‌کوچولو آرزو داشت بزرگ شود، به اندازه، بزرگ‌ترین دایناسور دنیا! اما نمی‌دانست باید چه‌‎کار کند. او تصمیم گرفت نزد مارمولک پیرِ دانا برود و از او بپرسد؛ اما خانه او را بلد نبود. سنجاقکی راه را به مارمولک‌کوچولو نشان داد و ... . مارمولک‌کوچولو راهی شد و رفت و رفت تا به دریاچه رسید؛ اما حالا چطور باید از دریاچه عبور کند؟ او شنا بلد نبود؛ اما ... . سرانجام خانه مارمولک پیر را پیدا کرد و... .

تکه‌های طلا: 365 حکایت دینی کوتاه

معرفی کتاب
کتاب پیش رو شامل 365 حکایت دینی کوتاه، انتخاب و بازنویسی شده بر مبنای احادیث اسلامی و برای گروه سنی کودک و نوجوان است.جذابیت موضوعی، آموزنده بودن، کوتاه بودن و استناد به منابع معتبر همراه با تصویرسازی‌های رنگی از ویژگی‌های این اثر است. برای استفاده بهتر، فهرست کتاب به 12 بخش بر اساس ماه‌های سال از فروردین تا اسفند تقسیم‌بندی شده است. از اهداف چاپ این کتاب می‌توان به آشناکردن مخاطب با معارف دینی اشاره کرد.

دختر کوچولو و شیرین

معرفی کتاب
«لوئیزه» یک شیر دارد، شیری بزرگ که با هم در یک خانه زندگی می‌کنند. شیر همه‌جا همراه دخترک است؛ حتی در مدرسه و کلاس درس! ولی همه طوری رفتار می‌کنند، انگار شیر را نمی‌بینند؛ نه بچه‌ها، نه آقای معلم و نه حتی مادر لوئیزه در خانه! تا اینکه اتفاق عجیبی رخ می‌دهد. آن‌ها همسایه جدیدی پیدا می‌کنند. او شکارچی است، با یک تفنگ شکاری بزرگ! شیر گویی از ترس فلج شده است. لوئیزه او را پنهان می‌کند و امیدوار است که شکارچی هیچ‌وقت شیر را پیدا نکند. تا اینکه روزی... .

رزی گودنس دخترک مهندس

معرفی کتاب
مجموعه داستانی «راهت را پیدا کن»، داستان کودکانی است که با دنبال کردن رؤیاهایشان به دستاوردهای شگرفی در بزرگسالی می‌رسند. در کتاب «رزی گودنس، دخترک مهندس»، «رزی» در دنبال کردن رؤیاهایش چیزهای مهمی یاد می‌گیرد. شخصیت رزی درحقیقت تلاش برای تحقق رؤیاها را با وجود شکست، برای مخاطب کودک تصویر می‌کند و شوق استفاده از دورریختنی‌ها، اختراع چیزهای جدید و میل به تلاش و کوشش فارغ از سرانجام آن را در مخاطب بر‌می‌انگیزد. تأکید بر اهمیت آزمون و خطا و نترسیدن از شکست‌ها از نکات مثبت کتاب است. همچنین کتاب دارای چهل فعالیت علمی برای اختراع کردن، نقاشی کشیدن و ساختن است.

داستان‌های قند و نبات ویژه پایه چهارم

معرفی کتاب
دانش‌آموزان برای بهبود ساختار ادراکی خود باید به شنیدن، دیدن و مهم‌تر به خواندن همت‌گمارند. تقویت این مهارت‌ها در کنار نقاشی و نوشتن، مزایای بیشتری خواهدداشت .کتاب پیش رو با هدف ایجاد فرصت برای کسب مهارت مطالعه، تقویت تمرکز و مهارت صامت‌خوانی، افزایش شناخت دانش‌آموزان و ارتقای استنباط و تجزیه و تحلیل مطالب تهیه شده‌است. این اثر شامل شش داستان است که بافت داستانی متن‌ها بستری است تا مهارت خواندن تقویت شود. در پایان هر متن چند سوال مربوط به درک و دریافت متن‌ها وجوددارد. این موارد تمرینی برای اندیشیدن، تمرکز، استنتاج و قضاوت است.

آن دور دور

معرفی کتاب
ببر جوان از بالای قله کوه به دوردست‌ها نگاه کرد و در آن دورِ دور، چیزهای گرد و سیاهی دید که دلش می‌خواست بداند آن‌ها چه هستند، برای همین از قله پایین آمد و به طرف آن دورِ دور حرکت کرد. چند ردیف درخت را پشت سر گذاشت، از جویبار رد شد و از کنار گورخرها. بعد به فیل‌ها رسید و سپس به آن دورِ دور . پس آن چیزهای گرد سیاه کجا بودند!؟

ریزه

معرفی کتاب
گربه ریزه گم شده بود و ریزه حسابی غصه‌دار بود. در راه مردی را دید. وقتی برای او ماجرا را تعریف کرد، مرد گفت چیزهای مهم‌تری گم کرده است. ریزه به راهش ادامه داد و افراد مختلفی را دید که مسائل مهم‌تری داشتند و هیچ‌کس به غم او توجهی نمی‌کرد تا اینکه به اسکیموها رسید، آنجا سگ کوچکی دید و... .

جعبه به دوش

معرفی کتاب
وقتی لاک‌پشت‌کوچولو به دنیا آمد، لاک نداشت. پدر و مادرش به جای لاک، یک جعبه برایش انتخاب کردند و گفتند: «ارزش یک لاک‌پشت، خیلی بیشتر از لاک اوست»؛ لاک‌پشت‌کوچولو، لاکش را دوست داشت؛ اما روزی چند لاک‌پشت غریبه به او گفتند که لاکش خیلی عجیب‌وغریب است. ناگهان لاک‌پشت‌کوچولو احساس کرد که جعبه برایش خسته‌کننده و غیر قابل تحمل است، پس آن را رها کرد و رفت تا لاک بهتری پیدا کند و... .