شکم مموشی یخچال شده
معرفی کتاب
«مموشی» موش کوچولویی است که یخچالشان را خیلی دوست دارد؛ چون پر از بستنی و نوشیدنیهای خنک و خوشمزه است. وقتی مموشی بیرون از خانه بازی میکند، گرمش میشود و عرق میکند. او به سراغ یخچال میرود و تمام چیزهای خنک را پشت سر هم میخورد و... . حالا مموشی دلدرد گرفته است و گریه میکند. مادر او را به دکتر میبرد و میگوید نباید این همه خوراکی خنک را با هم بخورد!
پیشته و چخه
معرفی کتاب
«پیشته» و «چخه» با هم دوست هستند. پیشته گربهها را میترساند و چخه سگها را. روزی پیشته سرما میخورد و از دوستش، چخه، میخواهد به جای او گربهها را بترساند. چخه اول سراغ سگها میرود و آنها پا به فرار میگذارند؛ اما گربهها از او نمیترسند. گربهها که نمیدانند چرا خبری از پیشته نیست، به خانه آنها میروند و پیشته را میبینند که مریض و بیحال در رختخواب افتاده است. گربهها دلشان برای او میسوزد و تصمیم میگیرند آن شب همانجا بمانند و برای پیشته آواز بخوانند. صبح روز بعد... .
قالیچه پرنده
معرفی کتاب
قالیچه پرنده مهربان، هرکسی را به مقصد میرساند، بالای کوه، آن طرف دریا یا لابهلای درختها. وقتی قالیچه خسته میشود، روی دست باد یا در چمنزار میخوابد. قالیچه با پریدریایی دوست است و گاهی برای دیدن او به کنار دریا میرود. روزی هنگامیکه قالیچه در حال استراحت است، غول بزرگی روی او میپرد و میخواهد نزد پریدریایی برود! قالیچه به پرواز درمیآید؛ ولی بعد از مدتی، خسته میشود؛ اما غول اجازه استراحت به او نمیدهد. آنها سرانجام به دریا میرسند. غول چراغش را میخواهد؛ چون فکر میکند ممکن است کسی آن را پیدا کند و دوباره مالک غول شود؛ اما... .
دنیا پر از مورچه شده!
معرفی کتاب
بچهفیلی به نام «فیلفیلی» زیر درخت خوابیده است. وقتی بیدار میشود، میبیند همهجا پر از مورچه است. او فریاد میزند، فرار کنید! فرار کنید! دنیا پر از مورچه شده است! او برای دوستانش، «میمون»، «پنگالو» و «کربگدن»، ماجرا را تعریف میکند و از آنها میخواهد که با هم فرار کنند؛ اما آنها میگویند که فیلفیلی خواب دیده است و خبری از مورچه نیست و او را تنها میگذارند. حالا فیلفیلی غمگین و تنهاست. ناگهان مورچهای از گوشه چشم فیلفیلی میگوید، دنیا پر از مورچه نشده... .
دردونهخانم و جیرجیری
معرفی کتاب
«دُردونه» عروسک دخترکوچولو است و همهجا همراه دخترک میرود؛ حتی وقتی دخترکوچولو به مدرسه میرود، دردونه در کیف دخترک مینشیند و گاهیوقتها در جامیز دخترک دراز میکشد! روزی دردونه در جامیز به خواب میرود و وقتی بیدار میشود، میبیند مدرسه تعطیل شده و او جامانده است. دردونه از ناراحتی و تنهایی به گریه میافتد؛ اما ناگهان متوجه صدای «جیرجیر» میشود!
خرگوشک و عروسکش
معرفی کتاب
خرگوشک درحالیکه هویج میخورد، گریه میکند! مورچهها که به دنبال دانه هستند، دور او جمع میشوند و علت گریهاش را میپرسند و متوجه میشوند عروسک او گم شده است. مورچهها به دو دسته تقسیم میشوند و... . عروسک در چالهای افتاده است. دو گروه مورچه به هم ملحق میشوند و با کمک هم عروسک را بیرون میکشند و به خرگوشک میدهند. حالا خرگوش خوشحال است و میخندد.
من و دردسرهای بامزه: دانستان علوم ویژه پایه چهارم دبستان
معرفی کتاب
قصه یکی از راههای بیان مفاهیم علمی به زبان ساده و جذاب است. در قصههای این مجموعۀ چند جلدی، مخاطب با مفاهیم علوم کتاب درسی علوم پایۀ چهارم دبستان آشنا میشود. مخاطبان این کتاب به طور غیرمستقیم مفاهیم علوم را مطابق بودجهبندی کتاب درسی میآموزند. در فهرست مطالب کتاب، هر فصل برای مطالعه در ماه خاصی پیشنهاد داده شده است تا مطابق آموزههای کتاب درسی پیش برود.
هیچکس را در دنیا به اندازه تو دوست ندارم
معرفی کتاب
صبح شده است و مامانخرگوشه به پسرش، «برایدن» میگوید که باید بیدار شود. برایدن نمیخواهد هر روز صبح سبیلهایش را بشوید و اسباببازیهایش را جمع کند. برای همین تصمیم میگیرد برود و با دوستانش زندگی کند. با «میسی» موشه، «بنی» گورکنه و... . خواهران برایدن خیلی ناراحت هستند؛ اما مامانخرگوشه مطمئن است که او برمیگردد. در خانه میسیموشه، بچهموشها هیچوقت اسباببازیهایشان را جمع نمیکنند و برایدن میترسد زمین بخورد. خانه بنیگورکنه، بوی عجیبی میدهد؛ چون آنها هیچوقت خودشان را نمیشویند. برایدن آنجا هم نمیتواند زندگی کند. در خانه... .
قورباغه و آواز پرنده
معرفی کتاب
در یک روز زیبای پاییزی، خوک مشغول چیدن سیب است که قورباغه سر میرسد. او چیزی پیدا کرده است و میخواهد به خوک نشان دهد. توکا روی زمین افتاده و تکان نمیخورد. خوک فکر میکند توکا خوابیده است. همانموقع اردک میآید و فکر میکند توکا بیمار است؛ اما وقتی خرگوش صحرایی او را میبیند، متوجه میشود که توکا مرده است! آنها توکا را به خاک میسپارند، توکایی که همه عمرش را برای آنها آواز میخواند. در راه خانه، همه آنها ساکت هستند تا اینکه صدایی میشنوند، توکایی آواز میخواند! زندگی شگفتانگیز است!
قورباغه دوست پیدا میکند
معرفی کتاب
در یک روز پاییزیِ زیبا، قورباغه خرس کوچولویی پیدا میکند و تصمیم میگیرد آن را به خانه ببرد. خرگوش صحرایی خرسکوچولو را به دقت نگاه میکند و متوجه میشود که فقط یک خرس عروسکی است؛ اما قورباغه خرس را به خانهاش میبرد. خرسکوچولو نمیتواند حرف بزند؛ ولی تا میتواند میخورد! قورباغه مرتب برای او قصه میخواند، آنها با هم فوتبال بازی میکنند و غروبها نقاشی میکشند تا اینکه بعد از مدتها، خرس حرف زدن را یاد میگیرد. همه از بودن او خوشحال هستند تا روزی که خرس تصمیم میگیرد آنجا را ترک کند!